«عیران ایتزیون» نائب رئیس سابق شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی، شنبه ۱۵ اردیبهشت، طی چند رشته توئیت به شرایط فعلی دولت غاصب و جنایتکار اسرائیل اشاره کرد و از جمله نوشته «از نگاه دولت آمریکا وقت به نتیجه رسیدن نتانیاهو و ارتش در جنگ غزه به پایان رسیده است» وی نوشت «سناریوها ـ گزینههاـی متعددی وجود دارد و سناریو وحشتناک، ادامه جنگ در سایه نخستوزیری ناکارآمد و کابینهای متشکل از مجرمان و فراریهاست».
«امیر بارشالوم» دهم اردیبهشت ماه در روزنامه «زیمان اسرائیل» نوشته بود «علاوهبر احزاب سیاسی و اکثریت شهروندان، هماینک ارتش، شاباک و موساد هم به نفع انجام توافق و تأخیر عملیات رفح فشار میآورند» و «بن کاسپیت» تحلیلگر برجسته صهیونیست، روز شنبه گذشته در روزنامه معاریو نوشت «نتانیاهو سه ماه است رفح را تهدید میکند، چرا؟ زیرا به نتیجه رسیدن اهداف با حمله به رفح، در حد معجزهای مثل رشد کردن خرماهای آبی رنگ در سواحل غزه و ظاهر شدن مسیح بوده و بسیار دشوار است».
این اظهارات وضعیت رژیم غاصب را پس از هفت ماه جنگ در غزه و توسل به انواعی جنایت نشان میدهد. هماینک رژیم با این وضعیت به اجبار به سمت مذاکرات سیاسی رفته و دستهای خالی آن مدیریت صحنه سیاسی را هم از دست آن خارج کرده است.
مذاکرات پیرامون جنگ غزه طی هفتههای اخیر با رفت و آمد مقامات مختلف به قاهره و دوحه صورت گرفته و حسب آنچه روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت در روز شنبه ۱۵ اردیبهشت ماه منتشر کرد، طرفهای مختلف بر روی طرح سه مرحلهای توافق کردهاند.
هر چند ابهامات زیادی پیرامون این طرح وجود دارد و بهخصوص از آنجا که درباره بسیاری از جزئیات این طرح هنوز چیزی منتشر نشده و ظاهراً توافق صورت نگرفته است اما در عین حال اگر سند روزنامه اسرائیلی که محافل مصری و قطری هم به نوعی بر همه یا بخشهای اصلی آن صحه گذاشتهاند را خروجی مذاکرات سه هفته اخیر بدانیم، نکات زیر درباره آن اهمیت دارد:
۱ـ طرح آتشبس سه مرحلهای و همین مفادی که منتشر شده، در اواسط آذرماه سال گذشته ذیل عنوان «طرح قطر» مطرح گردید ولی دولت غاصب زیربار آن نرفت و آتشبس که در پنجم آذرماه به پایان رسیده بود، تمدید نگردید. این طرح تقریباً همان طرح است و از این رو اگر رژیم غاصب امروز به آن تن بدهد به چیزی تن داده که پنج ماه از پذیرفتن آن اجتناب میکرده و خود این بدان معناست که ارتش اسرائیل در این پنج و هفت ماه دستاورد اساسی که بتواند وزن خود را در توافق افزایش داده و یا از وزن خواستههای مقاومت بکاهد، نداشته است. عملکرد کابینه نظامی، دولت نتانیاهو و ارتش اسرائیل این شده که به چیزی که تن نمیداده تن داده و این معنایی جز شکست ندارد و این در حالی است که مقاومت فلسطین امروز همان چیزی را پذیرفته که پنج ماه پیش آن را پذیرفته بود.
۲ـ مفاد توافق سه مرحلهای در آذرماه سال قبل در دوحه بسته شده و طی دو هفته اخیر در قاهره بازخوانی شده است و این به معنای آن است که مذاکرات پاریس که از بهمن ماه سال قبل شروع شد و تا اوایل فروردین ماه استمرار داشت، عملاً به جایی نرسیده است. آمریکاییها سعی داشتند جنگ غزه را از طریق مذاکرات پاریس مدیریت کنند و نسخه سیاسی آن را بر مبنای خلع سلاح و اخراج حماس از غزه و ترتیبات سیاسی جدید برای اداره غزه بیرون آورند اما آنچه در نسخه منتشر شده دیده نمیشود همین سه موضوع حساس میباشد. این در حالی است که در این طرح خارج شدن کامل نظامیان اسرائیلی از غزه دیده شده است. آمریکاییها تلاش زیادی کردند تا پایان جنگ را با پایان مقاومت فلسطین گره بزنند و بایدن حتی در همین اواخر گفت راهحل در خلع سلاح حماس و اخراج آن از غزه است اما اینک همین آمریکاییها به اسرائیل فشار میآورند تا طرح سه مرحلهای را بپذیرد چرا؟ برای اینکه به تعبیر عیران ایتزیون هر کاری برای دستیابی اسرائیل به اهداف انجام شده و حالا دیگر وقت به پایان رسیده است.
۳ـ طرح سه مرحلهای ۱۲۴ روز یعنی چهار ماه بهطول میانجامد و البته در ۸۲ روز آن توازن نسبی در اجرا به چشم میخورد و در ۴۲ روز آخر آن با اما و اگر زیادی مواجه است. در دو مرحله اول و دوم؛ اسرائیل با موضوع آزادی اسرای خود مواجه است و آنچه در مقابل آن میدهد آزادی جمع بزرگی از زندانیان فلسطینی که تعدادی زیادی از آنان محکوم به حبس ابد میباشند و بازگشت آوارگان به منازل تخریب شده میباشد. این ستادهها و دادهها از آنجا که به نفع طرفین است، با تمکین طرفین، اجرائی میشوند. اما در مرحله سوم آتشبس، که عقبنشینی کامل ارتش از نوار غزه وجود دارد، اجرای توافق وابسته به اراده طرف اسرائیلی است. اگر رژیم غاصب نخواهد اجرا کند به این معناست که آتشبس در پایان مرحله دوم تمام میشود و جنگ از سر گرفته میشود. بنابراین اجرای کامل طرح دوحه با ابهام جدی مواجه است.
۴ـ در این توافق از دو موضوع حرفی به میان نیامد، که بسیار مهم بوده و در راستای مصالح و منافع طرف فلسطینی است؛ «آتشبس دائم» و «رفع محاصره غزه». در مذاکرات دوحه و قاهره در مورد این دو موضوع بحث زیادی صورت گرفته و این دو جزء شروط پذیرش آتشبس و آزادی اسرا از سوی حماس بوده است. حماس به درستی معتقد است تضمین رژیم غاصب به پذیرش آتشبس دائمی و موضوع رفع حصار به تنهائی و بدون ضمانتهای دیگر هیچ ارزشی ندارد؛ چرا که این رژیم به هر بهانهای حمله خواهد کرد و محاصره را نیز تجدید میکند. بنابراین حماس در روزهای اخیر از «تضمین بینالمللی» یعنی تضمین توسط شورای امنیت سازمان ملل به عنوان یک شرط صحبت کرد. آمریکاییها به طور قاطع در مذاکرات گفتهاند ادامه آتشبس را تضمین خواهند کرد و درباره ارسال کمکهای انسانی هم تأکید کردهاند که چندان محل اعتماد نیست. اما آیا واقعاً به تضمین آمریکا و شورای امنیت جای اعتماد وجود دارد؟ آیا اگر اسرائیل بعد از ۸۲ روز یا بعد از ۱۲۴ روز جنگ را از سر بگیرد شورای امنیت یا آمریکا برای توقف آن، اسرائیل را مجازات میکند؟ وقتی بایدن با صراحت گفته است اسرائیل باید عملیات علیه مردم را به عملیات علیه حماس تبدیل کند، چه اعتمادی به تضمین او وجود دارد؟
۵ـ اما به آنچه در بند ۴ ذکر شد از منظر دیگر هم میتوان نگاه کرد و آن «قدرت مقاومت» است. میتوان گفت همان مقاومت که رژیم غاصب را پس از پنج ماه مخالفت (از اواسط آذرماه) به پذیرش واداشته است، همان میتواند مانع از سرگیری جنگ و در صورت از سر گرفته شدن جنگ، مانع به نتیجه رسیدن اسرائیل در جنگ شود. بنابراین اگرچه آمریکاییها با تأکید زیاد روی این موضوع که جنگ در پایان سه دوره آتشبس، دوباره از سرگرفته نخواهد شد، صحبت کردهاند اما اتکاء مقاومت به تواناییهای خود است. همان توانایی که ارکان اسرائیل را به وحشت انداخته است. همان که چند روز پیش، «بن کاسپیت» در معاریو نوشت «در مقابل فلج شدن ارتش اسرائیل، حماس بازوها و ابزارهای زیاد و درهم تنیدهای در اختیار خود دارد. ارتش اسرائیل از خانیونس خارج میشود، حماس به خانیونس بازمیگردد؛ ارتش اسرائیل مرکز نوار غزه را ترک میکند، حماس در این مناطق پدیدار میشود تا بدین شکل شاهد از هم پاشیدگی دستاوردهای ارتش اسرائیل باشیم.»
۶ـ در نهایت همانطور که رژیم صهیونیستی در بحبوحه بحث آتشبس و توافق، حمله زمینی به رفح را شروع کرد میتوان گفت اعتمادی به سرانجام رسیدن توافقات دوحه وجود ندارد بهخصوص که رژیم اسرائیل حتی پس از تکمیل حملات به رفح، خود را در وضعیت بازنده میبیند. در این بین اگر توافق کاملاً اجرائی شود، دو مشکل اساسی برای دو طرف بر زمین مانده است؛ ابقاء مقاومت مسلحانه برای اسرائیل و عدم رفح حصار برای مقاومت. در واقع تلاش دوطرف برای تحقق مهمترین خواسته خود ادامه مییابد و این یعنی با فرض تحقق بعضی از خواستههای طرفین، ماده نزاع برجای مانده است. واقعیت این است که تا زمانی که غرب به حقوق فلسطینیها به عنوان یک ملت که مهمترین آن حق حاکمیت است، تمکین نکند و سرزمین فلسطین به شرایط پیش از قیمومیت انگلیس و پیش از اشغال اسرائیل بازنگردد، مقاومت توأمان مسلحانه و مدنی برای آزادسازی این سرزمین ادامه پیدا میکند.