تحلیلهای بینالمللی در روزهای اخیر نسبت به گزاره «رویکرد سخت ترامپ درباره ایران» بازتاب بسیار زیادی در افکار عمومی داشته است. مستقل از اینکه آیا اساسا ایالات متحده در وضعیت جنگ جدیدی قرار دارد یا خیر و مستقل از اینکه آیا ایالات متحده توانایی بسیح امکانات سیاسی و بینالمللی برای چنین گزینهای را دارد یا خیر، آنچه مشخص است اینکه واکنشهای ترامپ نسبت به احتمال به کار بردن «گزینه نظامی» چندان مشخص نیست. ترامپ 22 آذر امسال در مصاحبه با مجله تایم و در پاسخ به این سوال که «احتمال جنگ تمامعیار با ایران چقدر است» گفته بود «هر چیزی ممکن است. هر چیزی ممکن است. اوضاع بسیار ناپایدار است... احتمال وقوع یک درگیری نظامی گسترده بین آمریکا و ایران منتفی نیست». در همین مصاحبه گفته بود «وقتی من [دوران ریاستجمهوریام را] ترک کردم، ما ایرانی داشتیم که خیلی تهدیدکننده نبود، آنها پولی نداشتند، به حماس پول نمیدادند. به حزبالله پول نمیدادند». وی درست یک ماه بعد در روز 21 دی امسال در بازنشر پستی از «جفری ساکس» استاد دانشگاه کالیفرنیا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت «نتانیاهو حرامزادهای است که میخواهد آمریکا را وارد جنگ با ایران کند». این در حالی است که محتوای پست و مواضع ساکس در مخالفت با ماجراجویی جدیدی از طرف آمریکا علیه ایران بوده است. سوال این است که چه نیروهایی به دنبال درگیری ترامپ با ایران هستند و ما در ایران چگونه باید ترامپ را درک کنیم و کدام رویکرد ترامپ را باید مناط قرار دهیم تا نسبت به رفتار بعدی آمریکا غافلگیر نشده و امکانات سیاست خارجی ایران را بسیج کنیم.
* نیروهای اصلی برای رویارویی ترامپ و ایران کدامند؟
به طور کلی به نظر میرسد 3 نیروی اصلی در رویکرد ترامپ نسبت به ایران در روزها و ماههای آینده تلاش خواهند کرد و او را برای مواضع شدید ضد ایرانی تحت فشار و ترغیب قرار میدهند. دکتر رضا نصری در پستی در شبکه ایکس با اشاره به 3 نیرو، به صورت گذرا به این تلاش برای کشاندن ترامپ به جنگ با ایران اشاره کرده بود، من در این یادداشت وضعیت این نیروها را به صورت مبسوطتری بررسی خواهم کرد. از یک طرف اسرائیل نتانیاهو است. از دیگر سو نئوکانهای ایالات متحده هستند که تحت تاثیر لابی قدرتمند اسرائیل در کنگره قرار دارند (که اینک تحت اختیار جمهوریخواهان قرار دارد و تلاش خواهد کرد سیاست خارجی ایالات متحده را تحت فشار قرار دهد) و از جانب دیگر، نیروهای ضدایرانی مخالف سیستم سیاسی تحت عنوان اپوزیسیون ایرانی هستند که نسبت به تغییرات سیاسی سرخورده شده و رویکرد خشونتآمیز و ضدسیستماتیکی نسبت به تغییر ساختارهای سیاسی در پیش گرفتهاند.
1- اسرائیل نتانیاهو
از زمان شروع توفان الاقصی در 7 اکتبر 2023 تاکنون وضعیت سیاسی در اسرائیل را میتوان در 2 جریان مورد تحلیل قرار داد. این 2 جریان همواره نسبت به موضوع ایران دچار اختلاف سلایق بودهاند. نخست حزب لیکود به رهبری نتانیاهو بوده است که خواستار شدیدترین رویکرد (یعنی رویکرد نظامی) علیه ایران بوده است. دوم رویکرد اپوزیسیون اسرائیل و وزرای خارج شده از کابینه افراطی نتانیاهو در این یک سال گذشته بوده است که خواستار انزوای ایران با استفاده از بمباران تبلیغاتی با هدف بیاثر کردن سیاستهای ایران در لبنان، غزه و سوریه بوده است. درباره جریان نخست ذکر این موضوع ضروری است که نتانیاهو بخوبی نسبت به محدودیتهای اعمال سیاستهای خودسرانه اسرائیل درباره ایران مطلع بوده، بنابراین چارهای جز استفاده از یک ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا علیه ایران ندارد. به همین سبب بعد از ناامیدی از اقناع کابینه دموکرات آمریکا (دولت بایدن)، امید خود را به سمت ترامپ روانه کرد و در ایام انتخابات آمریکا نیز (اگرچه این موضوع در رویه دولت اسرائیل نبود) از اینکه صراحتا رویکرد بایدن - هریس را مورد نقد قرار دهد، ابایی نداشت. با این حال سیاستهای رادیکال نتانیاهو سروصدای اطرافیان ترامپ را هم درآورد. یک نمونه آن همان پست مشهور «جفری ساکس» استاد دانشگاه کلمبیا در شبکه ایکس بود که با همراهی ترامپ نیز همراه شد. این موضوع را باید در کنار شرایط خاص داخلی و بینالمللی نتانیاهو قرار داد که هم اینک نیز به اتهامات مختلف مورد بازجویی است و به نظر میرسد ترامپ در یک دوراهی مهم قرار گرفته است که یا باید خود را با سرنوشت نتانیاهو گره بزند و رادیکالترین رفتارهای نتانیاهو را توجیه کند که در این صورت خبری از آزادسازی اسرا نمیبود، همچنین خبری از بازگشت 60 هزار خانه به دوش در شمال اسرائیل به خانههایشان نخواهد بود (موضوعی که ترامپ بخشی از جلب توجه آرای طرفداران اسرائیل در انتخابات را به آن وابسته است)، یا باید خود را از سرنوشت نتانیاهو جدا کند و با جامعه و اپوزیسیون اسرائیلی گره بخورد، یعنی کسانی که معتقد به انزوای ایران در حوزههای هوایی، دریایی، زمینی، تجاری، کریدوری و... هستند. این طیف به سبب ناتوانی جامعه اسرائیلی در تحمل جنگی دیگر و عدم امکان گشودن جبهه جدیدی علیه اسرائیل، همان طور که برخی سیاستمداران اسرائیلی گفتهاند، معتقدند «جنگ فقط در زمین نیست»، بدین معنی که جنگ در محیط روانی علیه ایران کارسازتر است. در همین وضعیت ترامپ نیز بخوبی میداند حمله به ایران، مجوز حمله مستقیم ایران به اسرائیل را فراهم خواهد کرد و از یک نقطه نظر اسرائیلی (البته نه جناح رادیکال حاکم) این محدودیتها امکان جنگ مستقیم علیه ایران برای آمریکا را فراهم نمیکند.
2- نئوکانهای آمریکایی
گروه دوم که تاثیر بسیاری نیز در پیروزی ترامپ در انتخابات داشتهاند، همان جریان سیاسی هستند که خوانش خود را نسبت به خاورمیانه در دوره جرج واکر بوش مطرح و ایران را یکی از 3 ضلع محور شرارت معرفی کرده بودند. آنها همواره معتقد به «استراتژی یا دکترین مهار ایران» بودهاند و برخلاف دموکراتها که رویکرد «تحریمهای هوشمندانه» برای جدایی نظام سیاسی از نظام اجتماعی در ایران را دنبال کردهاند، نئوکانها این تفکیک را چندان مورد پسند قرار نداده و مسیر کنترل و مهار را نسبت به مسیر دیپلماسی و تحریم در اولویت قرار دادهاند و ایران را یکی از دردسرهای اصلی سیاست خارجی توسعهطلبانه آمریکا در منطقه غرب آسیا معرفی کردهاند. از جمله مهمترین رویکردهای این گروه از بین بردن توانمندی هستهای ایران برای جلوگیری از آنچه آنها رسیدن به آستانه تولید سلاح هستهای نامیدهاند است، به همین دلیل والاسترایت ژورنال 13 دسامبر (23 آذر) گزارش داده بود «دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در حال بررسی گزینههایی از جمله احتمال انجام حملات هوایی پیشگیرانه برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای است». با بزرگنمایی تهدید ایران توسط نئومحافظهکاران و رسانههای نئوکان ایالات متحده بود که ترامپ بارها در جریان مبارزات انتخاباتیاش با هریس گفته بود آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست، بلکه صرفا میخواهد ایران سلاح هستهای نداشته باشد اما طبیعی است تغییرات در رویکرد ایران نسبت به دکترین هستهای میتواند بازوان رسانهای این جریان را قویتر کرده و رویکرد ترامپ را خصمانهتر کند. به تعبیر دکتر رضا نصری، نومحافظهکاران مطرح میکنند که ایران در وضعیت استیصال قرار دارد و ادعا دارند تهران ناگزیر به دنبال ساخت سلاح هستهای خواهد رفت. این 2 رویکرد را عامل اصلی تصمیم بعدی ترامپ قرار دادهاند تا ترامپ نسبت به حمله مستقیم به ایران ترغیب شود.
3- اپوزیسیون خارج از کشور
ضلع سوم خواستار جنگ علیه ایران بدون شک همین اپوزیسیون خارج از کشور است. استفاده از گزارههایی شبیه اینکه «جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است»، «به واسطه سقوط اسد، ایران دچار ضعف شدید در قدرت منطقهای و داخلی شده است»، «بعد از حوادث سال 1401 سیستم سیاسی مورد بیاعتمادی قرار گرفته است» و از این دست جملات که دائما توسط این گروه در رسانههای خارجی پمپاژ میشود، در همین راستا و برای ترغیب کردن افراطگرایان بینالمللی برای جنگ علیه ایران بوده است.
* سیاست ایران چگونه باید باشد؟
در این شرایط به نظر میرسد سیاست خارجی ایران باید بتواند هر 3 نیرو را خنثی کند. اولا باید بتواند امکانهای نتانیاهو برای انزوای ایران را از بین ببرد. استفاده از ظرفیت همسایگان ایران و ایجاد پیوندهای همسایگی با محوریت منافع ملی از جمله این دستورکارهاست. از سوی دیگر باید نسبت به مناسبات با آمریکا نگاه واقعبینانه داشت. سوم تسلط بر شرایط داخلی و توجه به مسائل اقتصاد داخلی است که تا حد زیادی میتواند سوءاستفادههای اپوزیسیون نسبت به شرایط داخلی ایران و فرستادن سیگنال ضعف اقتصادی و داخلی را خنثی کند.
رضا رحمتی. عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی