۰
شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۳۱

رژیم صهیونیستی؛ تعامل یا تقابل؟ بررسی مستندات فقهی دیدگاه امام موسی صدر در رابطه با حرمت تعامل با رژیم صهیونیستی

رژیم صهیونیستی؛ تعامل یا تقابل؟ بررسی مستندات فقهی دیدگاه امام موسی صدر در رابطه با حرمت تعامل با رژیم صهیونیستی
چکیده
امام موسی صدر با صدور حکمی در حوزه حقوق بین الملل اسلامی، اسرائیل را شر مطلق و تعامل با آن را حرام اعلام کرد. در این مقاله سعی بر این است که این حکم در حوزه حقوق بین الملل اسلامی، تنها جنبه سیاسی نداشته و از مبانی قوی در منابع چهارگانه حقوق اسلامی یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل برخوردار است، به طوری که در قرآن کریم و سنّت معصومین(ع)، بر دفاع از دین وسرزمین خود و عدم همکاری با متجاوزان اشاره و تأکید شده است. در این مورد شاهد اجماع اکثریت علمای اسلام، دارالحرب بودن رژیم صهیونیستی در مقابل دار‌الاسلام بوده و بر اساس قاعده عقلی دفع ضرر محتمل، می‌بایست با توسعه طلبی ایدئولوژیک صهیونیسم، به عنوان ضرر محتمل، مقابله شود. تأکید همه این منابع برحرمت تعامل با رژیم صهیونیستی به عنوان دارالحرب می‌باشد.
 
مقدمه :
امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان در سال 1959 به عنوان رهبر دینی از طرف مراجع و همین طور به توصیه مرجع دینی لبنان آیت‌الله سید عبدالحسین شرف‌الدین به عنوان جانشین ایشان از ایران به لبنان مهاجرت نمود. ایشان به علت رشد و تربیت توسط روحانیت اصیل شیعه و همین طور ویژگی‌های منحصر به فرد در مدیریت و رهبری نسبت به اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شیعیان لبنان اقدام کرد.

ورود امام موسی صدر به لبنان در زمانی بود که فضای عمومی جهان عرب به دلیل توسعه طلبی اسرائیل، تمام مسائل را متأثر ساخته بود و هیچ رهبر سیاسی و دینی در جهان عرب خصوصا لبنان، نمی‌توانست نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد. امام موسی صدر تا آخرین لحظه حضورش در لبنان از مقابله با رژیم صهیونیستی دست برنداشت تا اینکه به دست دشمنانش از صحنه لبنان کنار گذاشته شد ولی افکارش تا امروز در کالبد مقاومت ضد اسرائیلی ماندگار است و باعث وارد شدن سخت ترین ضربات به پیکره رژیم صهیونیستی شده است. یکی از مهمترین موضوعاتی که از طرف وی مطرح شد(البته به شکلی کوچک نیز در جنوب لبنان تأسیس شد)، جامعه مقاومت در برابر توسعه طلبی و یا تهدیدات آن بود که توانست دستاورهای بزرگی را نصیب مقاومت ضد اسرائیلی نماید(ر.ک.: الصدر 2001؛ الصدر 2007). حکم اسلامی- سیاسی "اسرائیل شر مطلق است... تعامل با آن حرام می‌باشد[1]" توسط ایشان در دهه هفتاد میلادی و با توجه به جایگاه حقوقی ایشان به عنوان مرجعیت دینی و ریاست مجلس اعلای شیعیان صادر شد که هیچ یک از مراجع تقلید به ویژه حضرت امام خمینی(ره)به عنوان استاد ایشان نه تنها آن را رد نکردند بلکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان نیز در جایگاه حقوقی رهبری، بر این اصل به گونه‌های مختلف تأکید داشتند.

لازم به ذکر است صدور این حکم، دارای جنبه‌های سیاسی فراوانی نیز بوده است که در مجالی دیگر می‌گنجد. از سوی دیگر، حکم مذکور از پشتوانه حقوق اسلامی نیز برخوردار است. صدور و تنفیذ این حکم، نشان دهنده کاربردی بودن حقوق اسلامی در عرصه حقوق بین‌الملل اسلامی و همچنین پاسخی بر این مُدّﻋﺎست ﮐﻪ اﺳﻼم ﻓﺎﻗﺪ ﻗﺎﻋﺪه ﮐﻠﯽ و ﺣﮑﻢ ﺗﺄﺳﯿﺴﯽ کاربردی در زﻣﯿﻨـﻪ حقوق و رواﺑـﻂ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ اﺳﺖ، لذا لزوم بحث در این موضوع از دو منظر قابل بررسی می‌باشد.

نخست از منظر درون دﯾﻨـﯽ، در اﺣﮑـﺎم فقه اﺳﻼم بر اساس ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺗﻌﺎﻣﻞ دوﻟﺖ اﺳـﻼﻣﯽ ﺑـﺎ دول ﻏﯿـﺮ ﻣﺴـﻠﻤﺎن (رابطه داراﻻﺳﻼم و داراﻟﮑﻔـﺮ)، ﻗﺎﻋـﺪه ﻧﻔـﯽ ﺳـﺒﯿﻞ مطرح می‌شود. دوم از منظر ﺑﺮون دﯾﻨﯽ، به این مفهوم که ﻋﺪم ﮐﻔﺎﯾـﺖ فراگیر ﻋﻘـﻞ ﺑﺸـﺮی در ﮐﺸـﻒ و ﻓﻬـﻢ تمامی حقیقت قواعد ﺳﯿﺎﺳـﯽ واﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در رواﺑﻂ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ، دلیلی ﺑـﺮ ﻟـﺰوم ﻫـﺪاﯾﺖ آن به وسیله وﺣﯽ و لزوم ﻋـﺪم واﮔﺬاری ﻣﻄﻠﻖ این گونه موضوعات ﺑﻪ ﻋﻘﻞ و ﺳﯿﺮهﻋﻘﻼ می‌باشد(دﻫﻘﺎﻧﯽ ﻓﯿﺮوزآﺑﺎدی، 1389: ص 116-117).از این رو، این سوال مطرح می‌شود که "حکم امام موسی صدر در حرمت تعامل با رژیم اسرائیل از نظر حقوق بین الملل اسلامی چگونه تبیین می‌شود؟" فرضیه مطروحه برای این سوال حاکی از آن است که: "بر اساس تأکیدات قرآن و روایات معصومین(ع) در نهی تعامل استعماری و فرا دستی و فرو دستی و اجماع اکثریت علمای شیعه بر دارالحرب بودن رژیم صهیونیستی در مقابل دارالاسلام، همینطور برابر قاعده عقلی دفع ضرر محتمل، از نظر حقوق اسلامی هرگونه تعامل با رژیم صهیونیستی حرام می‌باشد."

بررسی ادبیات پژوهش :
پیرامون موضوع فلسطین، اسرائیل و صهیونیسم، کتاب، مقاله و پایان نامه‌های زیادی نوشته شده است، ولی کمتر مطلبی به طور مستقیم به موضوع نوشتار حاضر پرداخته است و منابع مشاهده شده،نوعاً به طور پراکنده در آن ورود داشته اند. اما علاوه بر جدید بودن موضوعاین پژوهش، سعی بر آن شده تا جهت تحلیل یکی از مباحث علمی مهم در حوزه حقوق اسلامی در عرصه روابط بین‌الملل، منابع مختلفی بررسی شود که به طور اختصار به چند مورد آن اشاره می‌شود. کتاب "مدخلی بر نظریه حقوق بین‌الملل عمومی اسلامی"(ر.ک.: زاهد، 1999) که توسط عبد الأمیر زاهد تالیف شده است. در این کتاب تلاش شده تا مباحث مطرح شده در اسلام با جنبه حقوق بین‌الملل بررسی شود.مقاله "دارالحرب و دارالاسلام"(ر.ک.: السید، 1998) تالیف رضوان السید که به بررسی این دو مقوله از نظر تاریخی و اسلام سیاسی پرداخته و با استفاده از تاریخ طبری به تحولات این دو مفهوم می‌پردازد. کتاب "مراحل تاریخی مناقشه اعراب و اسرائیل"(ر.ک.: فتونی، 1999) که توسط علی عبد فتونی نوشته شده است و به بررسی مراحل تاریخی قضیه فلسطین و چگونگی توسعه طلبی رژیم اسرائیل می‌پردازد.

دار الاسلام در مواجه با دارالحرب:
یکی از مسائل حقوق بین الملل اسلامی مسئله روابط با نهاد های جامعه بین المللی است. فلسطین یکی از بخش‌های سرزمین اسلامی بوده که تا نیم قرن پیش اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می‌دادند. اسرائیل نیز بر اساس اندیشه صهیونیسم در یک برنامه دراز مدت که شروع آن بیش ازیک قرن پیش بوده است، به تدریج اکثر سرزمین‌های فلسطین را به اشغال خود درآورد و موجب قتل و آوارگی مردم آن سرزمین شد.

در تقسیم کشورها و مرزبندی‌های جغرافیایی از نظر حقوق بین‌المللی، قلمرو تحت حاکمیت هر جامعه انسانی(دولت –کشور)، داراى احکام و ضوابط حقوقى‌ خاصی است و آن سرزمین به ‌وسیله ممیزه‌ها و بر اساس مرزهایی از سرزمین دیگر جدا می‌شود. اما اسلام ملاکی را به غیر از مرزهای جغرافیایی براى‌ تقسیم‌بندى سرزمین‌ها مطرح کرده است و آن مرزهاى عقیدتى ‌و ایمانى جوامع بشری می‌باشد.(ر.ک.: سفیانی، 2000)این مرزبندی فارغ از نژاد، رنگ، زبان، خاک و... ، بر مبنای ایمان به اسلام سرزمین‌ها تحت سیطره هر قدرت را به دو گروه دار‌الاسلام به عنوان سرزمین مسلمانان و دارالکفر یعنی قلمرو جامعه غیرمسلمانان تقسیم می‌کند(آخوندی، 1381:ص 138). این ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨـﺎست ﮐـﻪ کل عالم اسلام در ﯾﮏ واﺣﺪ ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ و کل عالم ﺧﺎرج از اﺳﻼم با هر عقیده‌ای در واﺣﺪ ﺟﻐﺮاﻓﯿﺎﯾﯽ دﯾﮕﺮی قرار ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻧﺪ. ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻧﯽ دیگر نظام بین‌الملل از نظر حقوق بین‌الملل اسلامی ﺑﻪ دو بلوک اﻣـﺖ واحد اﺳﻼﻣﯽ و اﻣﺖ واحد ﮐﻔﺮ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮد(ﻗﺎﺳﻤﯽ،1389:ص132)که در بلوک یا قلمرو دار‌الاسلام شعائر، قوانین و مقررات اسلامی نافذ وجاری است(آخوندی، 1381: ص 139).

در مورد حدود و مرزهای دارالاسلام، امام موسى کاظم(ع) در حدیثی به این مضمون نقل شده است که دار‌الاسلام آنجایی است که غلبه با مسلمانان باشد. از این تعبیر می‌توان نتیجه گرفت که دار الکفر، جایى است که غلبه در آن با مسلمانان نباشد(لطیفی پاکده، 1388: ص 78).در اینجا این سوال پیش می‌آید که از نظر اسلام کافر کیست؟ اکثر مراجع تقلید در جواب این سوال، کافر را کسی می‌دانند که منکر خدا یا مشرک به وحدانیت او باشد و رسالت حضرت محمد(ص) را قبول نداشته باشد(امام خمینی، بی تا: ص 8، مسأله 106)و یا در حقانیت آنان تشکیک نماید و نیز کسی که قرآن و دستورات آن را مانند نماز و روزه منکر شود.

کفار از نظر اعتقادی و ایمانی در حقوق اسلامی به بت‌پرست، مشرک و اهل کتاب تقسیم می‌شوند(احمدی و صالحی، 1383:ص 61). سرزمین‌های دارالکفر به لحاظ نوع تعاملی که با دار‌الاسلام دارند تقسیم بندی می‌شوند و عبارت است از: دارالعهد، دارالاعتزال یا دارالحیاد، دارالصلح، دارالامان، دارالهدنه، دارالاستضعاف و دارالحرب(لطیفی پاکده، 1388: ص78-79). به جز مورد دارالحرب، مسلمان می‌توانند با کفار تعامل و با ایشان زندگی مسالمت آمیز داشته باشند(ر.ک.: جبر، 2004)مشروط به این که زیر سلطه ایشان قرار نگیرند.

البته بایستی خاطر نشان کرد که استفاده از این تقسیم بندی به معنای پذیرش یک کشور به نام اسرائیل نمی باشد ، بلکه در حقوق بین الملل اسلامی نهاد هایی وجود دارند که به نهاد های نامشروع شناخته می شوند ونظام حقوق بین الملل اسلامی به لحاظ شناسایی از آن سر باز می زند که در ذیل بدان خواهیم پرداخت . تنها از آن جهت که این نهاد از برخی عناصر شکلی دارالحرب می باشد آن را به دارالحرب تشبیه نموده ایم.

در یک تعریف اجمالی دارالحرب به کشورها و سرزمین‌هایی گفته مى‌شود که خارج از حوزه و قلمرو دار‌الاسلام هستند و احکام‌ کفر و غیر اسلامی در آن‌ جارى و ساری باشد، به حدود و مرزهای دار‌الاسلام تعدی می‌کنند، مسلمانان از آزار ایشان در امان نیستند و وظیفه دار‌الاسلام در برابر دارالحرب، جهاد دفاعی است(الشهید الأول، 1414: ص 78).

از دلایل دار‌الاسلام بودن فلسطین از نظر حقوق اسلامی می‌توان به چند مورد اشاره کرد.بیشترین جمعیت این سرزمین را تا قبل از اشغال آن توسط صهیونیست‌ها، مسلمانان تشکیل می‌دادند، این سرزمین بخشی از فتوحات اسلامی بوده که از طریق جهاد ابتدایی صورت گرفته و از آن در حقوق اسلامی به"مفتوحة عنوة"[2]یاد می‌شود که بی تردید بخشی از دار‌الاسلام تلقی می‌شود(مقدس الاردبیلی، 1409: ص 470).

درحقوق اسلامی، عموما جهاد(ر.ک.: بسیونی رسلان، 2005)به دو نوع ابتدایی و دفاعی تقسیم می‌شود که نوع اول آن یعنی جهاد ابتدایی،با هدف دعوت کفار ومشرکین به اسلام توسط مسلمین توانمند و مجاهد انجام شود و بنابر نظر اکثر فقها، این نوع جهاد بی اذن معصوم مشروعیت ندارد(سلطان محمدی، 1385:ص 80). در نوع دوم آن یعنی جهاد دفاعی که امروز در حقوق بین‌الملل از آن به دفاع مشروع یاد می‌شود، تعرض و تجاوز به هر کشور، به عنوان مجوزى براى دفاع و عاملىبراى جنگ محسوب مى‌شود(آخوندی، 1381:ص 138).

آیات زیادی در قرآن کریم بر دفاع از دین و سرزمین اسلامی تأکید دارند. برای نمونه می‌توان به آیاتی همچون "وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ"(قرآن کریم، سوره البقره آیه 190)، "فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ"(قرآن کریم، سوره البقره آیه 194)، "وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ"(قرآن کریم، سوره الشوری آیه 39) و "وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ"(قرآن کریم، سوره الشوری آیه41) اشاره کرد که این آیات دلالت بر مشروعیت اصل دفاع و مقابله به مثل در هرگونه تجاوز از سوى متجاوزان دارد و شامل جهاد دفاعى مى‌شود و شکى نیست که همه انواع دفاع به ویژه‌ دفاع سرزمینى از مصادیق روشن مقابله به مثل می‌باشد(برجی، 1386:ص 54).

غیر از قرآن کریم، احادیث فراوانی نیز از معصومین(ع) بر وظیفه مسلمانان برای دفاع از خود و دار‌الاسلام تأکید دارند، برای نمونه می‌توان به حدیثی از حضرت رسول(ص) اشاره کرد که می‌فرمایند:"إنَّا للّه ‏َعز وجل یُبغِضُ رَجُلاً یُدخَلُ عَلَیهِ فی بَیتِهِ ولا یُقاتِلُ"(عیون أخبار الرضا علیه ‏السلام : 2/24/28) و حضرت علیعلیه السلامنیز می‌فرمایند:"وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نَفسِه یَعرُقُ لَحمَهُ، ویَهشِمُ عَظمَهُ، ویَفری جِلدَهُ، لَعظیمٌ عَجزُهُ"(نهج البلاغة: الخطبة 34) و یا "اُغْزوهُم مِن قَبلِ أنْ یَغزوکُم، فَوَالّذی نَفْسی بِیَدِه، ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقْرِ دِیارِهِم إلاّ ذَلُّوا"(معانی الأخبار: جلداول، ص 310).

فقهای مشهوری نیز همچون ابوالصلاح حلبى(برجی، 1386: ص47)و صاحب جواهر(فیرحی، 1383:ص 115)در باب وجوب جهاد دفاعی بیان می‌دارند که اگر دار‌الاسلام مورد تهاجم کفار قرار گیرد و اساس اسلام تهدید شود و یا کفار خواهان استیلا بر دار‌الاسلام باشند و این امر موجب اسارت، آوارگی، اخذ اموال مسلمانان شود؛ درچنین شرایطی، بر همه مسلمانان دارالاسلام، اعم از زن و مرد، سالم و بیمار، حتی کور و ناقص ‌العضو، واجب می‌شود که به هر نحو ممکن و با هر شرایطی اقدام به جهاد نمایند و نیازی به اذن امام معصوم(ع)ندارد. این دیدگاه را با اندکی تفاوت در تمام رسائل فقهی قدیم و جدید مراجع شیعی می‌توان یافت.کاشف الغطاء جهاد را به پنج قسم تقسیم کرده که چهار قسم آن در مورد دفاع است.این چهار نوع عبارتند از:جهاد براى حفظ دار‌الاسلام از تجاوز کفار، جهاد براى دفع متجاوزان از تسلط بر جان و ناموس مسلمانان، جهاد براى دفاع از مسلمانان ساکن در بخش‌های دیگر دار‌الاسلام که با کفار در حال جهادند و ترس تسلط کفار بر آنان مى‌باشد و جهاد براى اخراج متجاوزان از دار‌الاسلام پس از تسلط آنان ونوع پنجم که جهاد ابتدایی می‌باشد و براى گسترش اسلام و دعوت کفار به اسلام است(برجی، 1386: ص 49).

در ماده ۵١ منشور ملل متحد نیز بر این اصل اساسی تأکید شده است: "در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یک عضو ملل متحد، تا زمانی که شورای امنیت اقدامات‌ لازم را برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللى به عمل آورد، هیچ یک از مقررات منشور به حق‌ طبیعى دفاع مشروع، خواه فردى یا دسته ‌جمعى لطمه‌اى وارد نخواهد کرد. اعضا باید اقداماتى ‌را که در اعمال این طرح به عمل مى‌آورند، فوراً به شوراى امنیت گزارش دهند. این اقدامات به ‌هیچ وجه در اختیارات و مسئولیتی که شوراى امنیت برطبق این منشور دارد و به موجب آن ‌براى حفظ و اعاده صلح و امنیت بین‌المللى در هر موقع که ضرورت تشخیص دهد اقدام لازم به‌ عمل خواهد آورد، تأثیرى نخواهد داشت"(برجی، 1386: ص91).

لازم به ذکر در رفتار دار‌الاسلام با دارالکفر، باید بر اساس دستورات صریح و محکمی که در آیات قرآن و روایات آمده است برخورد نمود و مسلمانان می‌بایست ابتدا نظر اسلام را هرچند برخلاف اصول حاکم بر دیپلماسی جهانی باشد که دیگران آن را پذیرفته‌اند، جویا شوند تا در تعاملات با کفار آن را به کار ببرند. باید این نکته را در نظر داشت که برخلاف برخی از قواعد بین‌المللی که چگونگی رابطه با سایر کشورها را مشخص می‌کند و سرچشمه گرفته شده از ذات و اخلاق انسانی است، اصول و قواعدینیز وجود دارند نشات گرفته از نظریات کفرآلود بوده و با حقوق اسلامی در تعارض هستند(احمدی وصالحی، 1383: ص 61-62).خداوند در قرآن کریم می‌فرماید "ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ"(قرآن کریم، سوره الحج آیه 32).

با توجه به تقسیم بندی فوق از نظر حقوق اسلامی، هر کشوری که دشمن حربی مسلمانان باشد، جهاد با آن واجب است و اگر امکان جهاد به دلیل شرایط و مصلحت اسلامی مقدور نباشد، حداقل از تعامل با آن باید پرهیز کرد. دلیل این امر نیز قاعده میسوریا قدر مقدور(ر.ک.: بجنوردی، ۱۴۱۹ و خوانساری، ۱۴۱۸)بدین معنا که هرگاه جزیی از حکم شارع ممنوع عملی شود قسمت های دیگر ممکن بر مکلف دایر است(سجادی، 1381: ص 169)، البته بر اساس این قاعده، اگر بخشی از یک تکلیف از قدر مقدور خارج باشد، نمی‌توان  بخش را مقدور ترک کرد.

تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر قرآن کریم :
یکی دیگر از مبادی اجتهاد در حقوق بین الملل اسلامی قرآن کریم است ، قرآن کریم به عنوان اصلی‌ترین منبع حقوق اسلامی محسوب می‌شود که دستورات الهی برای مسلمانان در آن منعکس شده است. این کتاب علاوه بر رهنمودهای عبادی و اعتقادی، احکامی را برای سعادت بیشتر بشر بیان کرده است که تبعیت از آنها واجب است.

در کلام فقها، قرآن اصیل ترین و متقن ترین منبع شناخت معارف دینی، احکام فقهی و حقوق فردی و اجتماعی است. فقه و حقوق اسلامی، دربرگیرنده احکام عبادی- سیاسی، مسایل اقتصادی، اجتماعی، حقوق مدنیو… می‌باشد که قرآن کریم، بارزترین و تردید ناپذیرترین منبع آن است. حقوق اسلامی بدون قرآن، هویت و پشتوانه ندارد، چرا که بایدها و نبایدهای دینی تا وقتی که بر اصول بنیادین و متقن استوار نباشد، الزام آور نبوده و ضمانت اجرایی ندارد(ترابی، 1374: ص 3).

قرآن کریم در مورد حقوق بین‌الملل اسلامی نیز مواردی را بیان می‌کند که اغلب به فلسفه روابط بین الملل را مورد نظر دارد. در اینجا بر آنیم تا حکم مذبور را از نگاه قرآن مورد بررسی قرار داده وبه غور در آن بپردازیم :

1. "إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ"(قرآن کریم،آیه 9 سوره الممتحنه): فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‏هایتان بیرون رانده و در بیرون‏ راندنتان با یکدیگر همکاری کرده‏اند و هر کس آنان را به دوستى گیرد آنان همان ستمگرانند.

خداوند در این آیه شریفه به صراحت نحوه تعامل با غاصبان دار‌الاسلام و سرزمین‌های مسلمانان را بیان می‌دارد. تفسیر نمونه این آیه را این گونه تشریح می‌کند: "گروهی که در مقابل مسلمین ایستادند و شمشیر به روی آنها کشیدند و آنها را از خانه و کاشانه شان به اجبار بیرون کردند وخلاصه عداوت و دشمنی خود را با اسلام و مسلمین در گفتار و عمل آشکارا نشان دادند؛ تکلیف مسلمانان این است که هرگونه مراوده با این گروه را قطع کنند، و از هرگونه پیوند محبت و دوستی خودداری نمایند"(مکارم شیرازی و همکاران، ج 24، 1386: ص 31).

خداوند در این آیه شریفه دو شرط را برای قطع تعامل با این گروه بیان نموده است:1. نخست اینکه بر سر دین با مسلمانان جنگ داشته باشند و 2. دوم آنکه مسلمین را از خانه و دیارشان بیرون کرده باشند. می‌توان مصادیق متعددی از این دو شرط را در رژیم صهیونیستی یافت. اول اینکه، این رژیم بعد از اشغال سرزمین فلسطین ساکنان مسلمانان را از خانه و کاشانه خود آواره کرد، ولی با یهودیان مقیم چنین برخوردی را نکرده است. این خود نشان می‌دهد که اقدامات رژیم صهیونیستی بر اساس دشمنی با مسلمانان بوده و ریشه در دشمنی با اسلام دارد. دوم اینکه رژیم صهیونیستی بعد از اعلام استقلال خود موجبات آوارگی اجباری صدها هزار فلسطینی را از شهر و دیار خود فراهم نمود و خانه‌ها و زمین‌های ایشان را تصرف کرد.

2. "وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ"(قرآن کریم، سوره هودآیه ۱۱۳): و به کسانى که ستم کرده ‏اند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما مى‏رسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد.

این آیه شریفه مبنای قاعده نفی گرایش به ظالم است که در بین ‌اندیشمندان حقوق اسلامی مشهور است. در این مورد باید گفت، اساساً اسلام بی تفاوتی ورضایت در برابر ظلم و اعمال ظالمانه را نمی‌پذیرد چه رسد به اعتماد و گرایش به ظالم. ظلم موجب از بین‌رفتن حق مظلوم، واعتماد و گرایش به ظالم موجب گسترش ظلم می‌گردد(ضابطی پور، 1389: ص 83)و این دو موضوع با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند.یکی از انواع گرایش به ظلم، تعامل با ظالم است.ظلم بزرگ رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین در بیش از نیم قرن برای هیچ مسلمانی حتی غیر مسلمینِ آزاده جهان جای تردید نگذاشته است که این رژیم نماد ظالم است و بر اساس قاعده نفی گرایش به ظالم، تعامل با آن نه تنها برای دار‌الاسلام مجاز نبوده بلکه برای تک تک مسلمانان نیز امری نهی شده است.

3."تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ"(قرآن کریم،سوره المائده آیه دوم): در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید و در گناه و دشمنی دستیار هم نشوید و از خدا بترسید که خدا سخت ‏کیفر است. 

در این آیه شریفه خداوند ضمن توصیه به همکاری در امور نیک ما را از همکاری در گناه و تجاوز منع کرده است. با بسط این آیه در حقوق اسلامی، تکالیفی برای دار‌الاسلام و حکومت‌ها اسلامی تعریف می‌شود که یکی از آنها عدم همکاری با دشمنان متجاوز است. همکاری در دشمنی و تجاوز، عقلاً و منطقاً محدود به نفسِ شرکت در آن نمی‌‌باشد بلکه تعامل با متجاوز که به نوعی به تجاوز وی مشروعیت می‌بخشد نیز، نهی شده است.

یکی از مبانی منع تعامل دار‌الاسلام با رژیم‌ متجاوز صهیونیستی این است که اگر با آنان هرگونه همکاری را جایز بدانیم یا آن را به رسمیت بشناسیم، از آن رضایت و پذیرش سیاست‌‌های تجاوزکارانه این رژیم استنباط می‌شود. لازمه تعامل با این رژیم،قبول بخشی از اندیشه‌های آن است، در واقع این امر در عرصه روابط بین‌الملل نیز چنین معنایی را به همراه دارد که می‌توان از آن به عنوان مصداق همکاری در گناه و دشمنی یاد کرد(کعبی و غرویان، 1381: ص 8).

4. "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ": اى کسانى که ایمان آورده‏اید دشمن من و دشمن خودتان را به پیروی برمگیرید [به طورى] که با آنها اظهار دوستى کنید(قرآن کریم، سوره الممتحنه آیه اول).

در این آیه شریفه خداوند مسلمانان را از پیروی از دشمن خدا و دشمن مؤمنین که منجر به دوستی با ایشان خواهد شدمنع کرده‌است، حتی اگر ایشان اظهار دوستی با مسلمانان نمایند. در اینجا بحث دشمن شناسی مطرح می‌شود و این سوال مطرح می‌شود که دشمن خداوند و مؤمنینکه با هم برابر نعرفی شده اند، چه کسانی هستند؟ با تاملی در آیات قرآن، می‌توان مصادیق این دشمنان را شناخت. خداوند در برخی آیات می‌فرماید: "لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ"(قرآن کریم، سوره المائده آیه 82): یعنی، به طور مسلم یهودیان و مشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت. همچنین:"إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُواْ لَکُمْ عَدُوًّا مُّبِینًا"(قرآن کریم، سوره النساءآیه 101): کافران برای شما دشمن آشکاری هستند(قرائتی، جلد نهم، 1391:ص 572-573). بر اساس این آیات که به روشنی انواعی از دشمنان را بازگو می‌نماید، می‌توان مصادیق آن را در رژیم صهیونیستی به وضوح مشاهده کرد. این رژیم با غصب سرزمین‌های اسلامی، آواره کردن ساکنان آن و تهدید جان و مال ایشان، هم دشمنی خود را ثابت نموده و هم از افراطی ترین فرقه قوم یهود به شمار می‌رود که این آیه به صراحت آنان را به عنوان دشمن ترین افراد نسبت به مسلمانان معرفی کرده است.

5. "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِن دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ"(قرآن کریم، سوره آل عمران آیه 118):اى کسانى که ایمان آورده‏اید از غیر خودتان [دوست و] همراز مگیرید [آنان] از هیچ نابکارى در حق شما کوتاهى نمى‏ورزند آرزو دارند که در رنج بیوفتید دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه در سینه‏ هایشان نهان مى‏دارد بزرگتر است در حقیقت ما نشانه‏ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.

خداوند بر اساس این آیه شریفه مسلمانان را از همراهی با دشمنان اسلام است نهی می‌کند. در این آیه همچنین خداوند صفات این گونه دشمنان را بیان می‌کند، نخست اینکه از هیچ اقدام خصمانه‌ای علیه مسلمانان دریغ نمى‏کنند، دوم اینکه آرزو دارند که مسلمانان به مشکلات بیاوفتند و در آخر، نقشه‌ها و اهداف شومی علیه مسلمین دارند و مترصد فرصت ضربه زدن هستند. این موارد را می‌توان در رفتار و اندیشه رژیم صهیونیستی به وضوح مشاهده کرد.نمونه‌هایی از غصب اموال و کشتار مسلمانان مورد اشاره قرار گرفت. ترور، شکنجه، زندانی کردن و تهدیدات گسترده نیز از دیگر اقدامات این رژیم است. فتنه انگیزی،تبلیغات ضد اسلامی و تفرقه اندازی ایشان در کشورهای اسلامی از دیگر مصادیق آیه شریفه است. سوم،ایده نیل تا فرات، اسرائیل بزگ وتخریب مسجد الاقصی و دیگر راهبردهای خصمانه این رژیم علیه اسلام و مسلمین است.

6."لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ"(قرآن کریم،سوره آل عمران آیه 196):رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها تو را نفریبد!

در این سوره در مقطع زمانی مابین‌جنگ بدر و اُحُد که یکی از سخت ترین شرایط مسلمان(مکارم شیرازی و همکاران، جلد دوم، 1386:ص 408)بود نازل شده است. در این دوره، توطئه‌های یهودیان مدینه علیه قریشیان مکه و جنگ‌های میان ایشان، شرایط سخت اقتصادی مسلمانان و قدرت اقتصادی یهودیان، شرایط دشواری را برای مؤمنین ایجاد کرده بود. اگر چه در این آیه، مخاطب پیامبر اسلام(ص) است ولی منظور آن عموم مسلمین است که دچار تردید نشوند و مقهور قدرت و ثروت ایشان نگردند(مکارم شیرازی و همکاران، جلد سوم، 1386: ص291-292).

در زمان کنونی نیز توان اقتصادی و نظامی رژیم صهیونیستی، هم‌پیمانی آن با آمریکا و غرب و شاید ترس از آن یا طمع منافع ناشی از تعامل با این رژیم، برخی سران و تصمیم گیران کشورهای اسلامی را مرعوب و منفعل نموده است و موجب برقراری روابط سیاسی، امنیتی- نظامی و بعضاً اقتصادی ایشان با آن شده است. بر اساس آیه مذکور، این شیوه مردود شمرده و در آیات بعدی: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(قرآن کریم، سوره آل عمران آیه 200)، مسلمانان به ایستادگی و استقامت در این راه توصیه شده اند(کعبی و غرویان، 1381:ص 11).

7. "وَلَن یَجْعَل اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً"(قرآن کریم، سوره النساءآیه 141): خداوند هرگز برای کافران نسبت به مومنان راه تسلطی قرار نداده است.

این آیه شریفه که اساس قاعده نفی سبیل است، ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ تسلط ﮐﻔﺎر ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎنان را مطلقاً رد می‌کند و ﻫﺮ امری ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ آن شود را مردود می‌داند. همچنین براساس این آیه و آیات دیگری که عزت را از آن خدا و رسول و مؤمنین می‌داند(قرآن کریم،سوره المنافقون،آیه هشتم)، سلطه غیر مسلمین بر ایشان و هر آنچه عزت مؤمنین و اسلام را خدشه‌دار کندنیز نفی شده است(افتخاری، 1389:ص 215). شمول این قاعده، کلی بوده و همه زمان‌ها را در بر می‌گیرد. همچنین با توجه به تشریعی بودن حکم آیه، قاعده نفی سبیل، شرایط هرگونه سلطه تکوینی و تدریجی را نیز شامل می‌شود(نوریان و همکاران، ١٣٨٩:ص 151-152).

پذیرش این قاعده به عنوان یک اصل لازم‌الاطاعه، مجموعه‌ای از محدودیت‌ها و الزامات را برای کشورهای اسلامی و حاکمان آنها در ردّ یا پذیرش هنجارهای بین‌المللی و نیز روابط آنها با کشورهای غیر اسلامی ایجاد می‌کند(حیدری و انعامی علمداری، 1388: ص 182). رفتار سیاسی و عملکرد ایشان می‌بایست به گونه‌ای باشد که منجر به سلطه دفعی یا تدریجی و خدشه‌دار شدن عزت مسلمانان نشود(خانی، 1389:ص 160- 161). لذاهرگونه تعامل با دشمنان از جمله رژیم اسرائیل، به معنی پذیرش و قبول سلطه این رژیم بر مسلمانان فلسطینی، تأیید اقدامات آنان و از بین‌رفتن عزت مسلمین بوده و حرام است(نوریان و همکاران، ١٣٨٩: ص 151-152). یعنی لازمه آن، پذیرش حداقل کوچکترین خواسته رژیم صهیونیستی یعنی به رسمیت شناختن آن در بخشی از دار‌الاسلام (مثلاً مرزهای 1967) می‌باشد واز آنجایی که نتیجه آن تسلط غیر مسلمان بر مسلمان است، لذا حتی اگر تمام معاهدات بین‌المللی و سازمان ملل نیز آن را به رسمیت شناخته باشند، چون برخلاف قاعده نفی سبیل است،برای مسلمانان حرام می‌باشد.

8. "فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبین‌وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ"(قرآن کریم، سوره القلم آیات هشتم و نهم): پس از منکران اطاعت مکن‏، خوش دارند که با آنان سازگاری کنى تا با تو سازگاری کنند.

خداوند در این آیه شریفه، مسلمانان را از سازش در امور حیاتی که به جان، مال و دین مسلمین مرتبط باشد نهی می‌کند. مداهنه از ریشه "دَهَنَ" به معنای روغن و از مصدر"اِدهان" به معنای روغن مالی کردن است. در زبان عربی، این واژه، کنایه از نادیده گرفتن، نرمی کردن و روی خوش نشان دادن در موضوعی خاص می‌باشد. اما در حقوق اسلامی به معنای مصالحه، سازشکاری و سکوت در برابر حق است و زمانی به کار می‌‌رود که حقیقت، وجهُ‌ المُصالحه قرار می‌گیرد(مروتی، 1385:ص 67-68).

اسلام در مقابل دارالکفری که سر جنگ با مسلمانان را نداشته باشند،همچون دارالعهد، دارالاعتزال، دارالحیاد، دارالصلح، دارالامان و دارالهدنه؛ با مدارا برخورد می‌کند ولی با دارالحرب که دین، جان، مال و سرزمین مسلمین را مورد تعرض قرار می‌‌دهد، حتی اگر آنان بخواهند بهمسلمانان امتیازاتی هم بدهند، هیچگونه سازشی ندارد. لذا تعامل با دارالحرب، مصداق مداهنه است و نه تنها حرام است بلکه خداوند در قرآن بر لزوم برخورد شدید با کفار حربی تأکید کرده است: "مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ"(قرآن کریم، سوره الفتح آیه 29).

تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر سنت و احادیث
یکی دیگر از منابع حقوق اسلامی، سنت پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) است. قرآن نیز بر این موضوع صراحتاً تأکید نموده است. برای مثال می‌توان به آیاتی همچون: "وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا"(قرآن کریم، سوره الحشر آیه هفتم)، "لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ"(قرآن کریم، سوره الأحزاب آیه 21) و "وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى"(قرآن کریم، سوره النجم آیات سوم و چهارم) اشاره کرد. از نظر فقها نیز سنت عبارت است از، گفتار و کردار و تقریرات پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع)(جناتی، 1367: ص 3) که بر اساس آن نیز می‌توان قواعد، الزامات و محدودیت های کشورهای اسلامی در روابط خارجی خود را استخراج نمود.

1. برخورد پیامبر اسلام(ص) با یهودیان مدینه: پیامبر(ص)در هنگام ورود به مدینه با یهودیان این شهر از در صلح وارد شدند و با رؤسای قبایل ایشان معاهده بستند که با یکدیگر در صلح زندگی کنند و طرفین به یکدیگر آسیبی نرسانده، با دشمنان یکدیگر متحد نشوند. اما یهودیان بنی قریظه، بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع به عناوین مختلفی همچون تعرض به نوامیس مسلمین، اقدام به ترور پیامبر(ص)، قتل مسلمانان، فعالیت های تبلیغاتی علیه اسلام و بالاخره همکاری و جاسوسی با کفار، عهد شکنی کردند. لذا مورد خشم پیامبر واقع شدند وایشان دستور دادند که بدون هرگونه مقاومتی از مدینه خارج شوند و در غیر این صورت با ایشان وارد جنگ خواهند شد. پیامبر(ص) جایی که دین، جان، مال و ناموس مسلمانان در خطر باشد، هیچ تعامل و سازشیرا جایز نمی‌‌دانند(رزاقی موسوی، 1383:ص 19). بر اساس شرایط یاد شده از رژیم صهیونیستی و رفتار و اقدامات آن رژیم علیه مسلمانان و سرزمین های اسلامی، می‌‌توان سنت نبوی در این مورد را اجتناب از هرگونه مصالحه و تعامل با آنها معرفی کرد.

2. حدیث قاعده اعتلا: پیامبر(ص)فرمودند"اَلإسـلامُ یَـعلوُ وَ لاَ یُـعلی عَلَیـهِ"(دﻫﻘﺎﻧﯽ ﻓﯿﺮوزآﺑﺎدی، 1388:ص 131)(اسلام برتر ازهمه چیز است و هیچ چیز برتر از آن نیست)، در این روایت مراد از اسلام، مسلمانان و متدینین به آن است و روایت در صدد وضع یک حکم شرعیو نه خبر دادن از امری تکوینی است. لذا مفاد این حدیث دال بر آن است که در اموری که کفار با مسلمانان ارتباط پیدا میکنند‌،‌ حکم و برتری از آن مسلمانان است(فاضل موحدی لنکرانی، 1383: ص 244). یعنی این قاعده بر برتری دار‌الاسلام بر دارالکفر تأکید می‌‌کند و بیان می‌دارد که غیر مسلمانان نباید در هیچ موردی بر مسلمانان برتری یابند و اسلام نباید زیر سلطه قرار گیرد(خانی، 1389: ص 161). سلطه رژیم صهیونیستی بر سرزمین های اسلامی و استعلای آنان بر مسلمین، هرگونه تعامل یا پذیرش آن را بر اساس این قاعده ردّ می‌‌کند.

3. پیامبر(ص) می‌فرماید: "إنَّهُم[الیَهودَ] أغَشُّ الخَلقِ لِلمُسلِمینَ"(میزان الحکمه، ح 14962) یعنی به درستی آنها [یهودیان] فریبکارترین مردم نسبت به مسلمانان هستند. در این حدیث نبوی به مسلمانان گوشزد می‌شود که نسبت به یهودیانی که پیشتر در مورد پیمان شکنی و فریبکاری ایشان توضیح داده شد، باید بسیار با احتیاط عمل نمایند. به نظر می‌رسد رژیم صهیونیستی به عنوان نماد یهود افراطی امروزی نیز شرایط حدیث نبوی را داراست، لذا مسلمین و دار الاسلام باید از آن بر حذر باشند.

4. حضرت علیعلیه السلامدر دوران حیاتشان در برابر برخی از وقایع،حکیمانه سکوت و مدارا می‌فرمودند ولی در برابر برخی دیگر از وقایع با قاطعیت و شدت رفتار می‌‌نموند(سلیمانی، 1382: ص 85)که شهید مطهری از آن با عنوان جاذبه و دافعه حضرت یاد کرده است. برای مثال ایشان در برخورد با معاویه،ابتدا مدارا نمودند،لیکن وقتی مطلع شدند که سربازان معاویه با حمله به مسلمانان، جان، مال و ناموس آنان را مورد تعرض قرار داده‌اند، سکوت نکردند. ایشان می‌‌فرمایند: "مَن نامَ عَن عَدُوِّهِ أنبَهَتهُ المَکایِدُ"(غررالحکم: 8672)(هرکس از دشمنش غافل شود، دسیسه‏ها او را به خود می‌‌آورند).مضمون این روایت حاکی از آن است که هرگونه سکوت و تعامل با دشمن، شرعاً و عقلاً امری مضموم بشمار می‌‌رود.

5. امام علی(ع) در حدیثی می‌فرمایند: "کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلومِ عَوْناً"(نهج البلاغه، نامه 47)(پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید). لازمه قرار گرفتن در صف یاری دهندگان مظلومان، اعلام و اِعمال برائت و مخالفت با دشمنان و ظالمان است. لذا هرگونه اقدامی در راستای پذیرش یا رضایت از رفتار ظالم، در هر سطح و مرحله ای، به معنای همسو شدن و همراهی با آن است. این دستور امام علیه السلام ، محدود به حمایت لفظی و تبلیغاتی از مظلومان و اعلام برائتِ صرف نیست، بلکه بسته به میزان توانمندی و شرایط دار‌الاسلام و مسلمانان، شامل اقدامات همه‌جانبه و عملی نیز می‌‌باشد.حضرت علی(ع)در جایی دیگر می‌‌فرمایند:"صُحبَةُ الأَشرارِ تَکسِبُ الشَّرَّکَالرِیحِإذَا مَرَّت بِالنِّتَنِ حَمَلَت نِتَناً"(غررالحکم : ح 5839)(دوستی با بدکاران، همچون قرار گرفتن در معرض سوز پاییزی که خشک‌کننده و نابودکننده است، بدی را به همراه می‌‌آورد و موجب گرایش به آن است)؛ در غرر الحکم نیز حضرت (حکمت 5868)، دوستی با اشرار را موجب بد بین‌شدن به نیکوکاران می‌‌دانند. امام سجاد(ع) در حدیث "إیّاکُم وَصُحبَةِ العاصیِن و َمَعوُنَةِ الظالِمیِنَ"(الطریحی، 1416: ص 184) نیز مهر تأییدی بر این امر می‌زنند. امام صادق(ع) نیز در این‌باره می‌‌فرمایند: "لا تعنهم علی بناء مسجد"(ربانی، 1389:ص 97)(به آنان [ظالمین] حتی در ساخت مسجد نیز کمک نکنید) شروع تعامل با دشمن، حتی اگر در امر خیر یا مباحی باشد، به تدریج موجب همراهی با ایشان می‌شود. احادیث دیگری نیز در تأیید این امر وجود دارد که به مواردی از آنها می‌پردازیم:"مَن مشى إلى ظالِمٍ لِیُعیِنُهُ وَهُوَ یَعلَمُ أَنّهُ ظالمٌ فَقَد خَرَجَ مِن الاِسلام"(فرج الله،1998:ص 187) و یا "العامِلُ بِالظلم، والمُعین لَهُ، والرّاضی بِهِ شُرَکاء ثلاثتهم"(الطریحی، 1416: ص 184).این روایات تبیین کننده حرمت تعامل با رژیم صهیونیستی در هر سطحی ولو در موضوعات ظاهراً مفید یا بی ضرر است.

تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر اجماع :
واژه اجماع از نظر لغوی به معنای جمع شدن، اتفاق نظر، هم رأیی و همدلی در موضوعی است. این اصطلاح در بین‌علمای علمِ اصول، از نظر شرایط حُجیَّت، دارای معانی مختلفی است ولی عموماً در این معنی که "به اتفاق نظر و هم ‌رأیی ‌در حکمی از احکام شرعی" گفته می‌شود، مشترک است. لازم به ذکر است که اجماع، روشی برای کشف‌ سنّت پیامبر(ص)و ائمه معصومین(ع) است به دلیل همین کشفی بودن، به لحاظ حقوق اسلامی نیز معتبر بوده و اگر مبنای این کشف، سنّت نباشد، معتبر نخواهد بود، اگر چه اجماع کننده ‌بر آن موضوع زیاد باشند(ر.ک.: جناتی، 1367).

هرچند که اجماع در اعداد دلایل حجیت فتوا در حقوق اسلامی است ، اما برخی از انواع اجماع از اهمیت بیشتری برخوردار است. اجماع بر نهی هرگونه تعامل با رژیم صهیونیستی از نوع اجماع بسیط، محصل، مدرکی است که در تقویت یقین حکم موثر است.

در مورد دارالحرب بودن رژیم صهیونیستی و حرمت تعامل با آن، اجماعی بین‌علما وجود دارد و اگر از برخی ایشان در مواردی حکمی وجود ندارد، بدان معنا نیست که ایشان با این نظر مخالفند بلکه حاکی از آن است که از نظر ایشان موضوعبه قدری روشن است که نیازی به حکم ندارد و یا سکوت در برابر حکم دیگران را می‌توان تأییدی برآن دانست. در اینجا چند نمونه از فتاوی علما بزرگ که در برخی از مباحث دیگر، اختلاف نظر علمی دارند ولی در این موضوع،نظر واحدی را دارند، ذکر می‌کنیم:
  1. آیت‌الله شیخ محمدحسین کاشف‌الغطا(ره)(1876-1954) که در سال‌های اولیه تأسیس رژیم صهیونیستی مرجعیت شعیان را در نجف بر عهده داشت در حکمی معروف این گونه بیان می‌دارد:"هرکس می‌تواند شخصاً به مجاهدان فلسطین ملحق شود، باید به آنان بپیوندد و من اطمینان می‌دهم که او در ردیف مجاهدین بدر در کنار پیامبر(ص) است و هر کس نیز نمی‌تواند ملحق شود، باید آنان را با مال خویش کمک نماید و هر کس که نسبت به هیچ ‌یک از این‌ها توانایی ندارد، بر او واجب است که با زبان و قلم و تلاش تا سر حد امکان، کوشش و مساعدت نماید و این کم‌ترین مرتبه این تکلیف الهی است"(ورعی، 1382: ص 68).

    آیت‌الله سید حسین بروجردی(ره) (1875-1961)، مرجع بزرگ شیعیان که عموماً در مسائل سیاسی ورود نمی‌نمود، به دلیل اهمیت موضوع بیانه‌ای را با این مضمون صادر نمود: "خدایا از تو یاری مسلمانان را می‌خواهیم، دشمنان آنان را ذلیل و خوار بدار و از برداران مسلمان ایران و سایر ممالک، انتظار داریم مجتمع شوند و در حق یهود نفرین نمایند و در حق برادران‌ مسلمان ما دعا کنند تا در این میدان جنگ، فاتح و پیروز گردند"(امینی، 1385: ص 71).

    آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی(ره)(1896-1981) یکی از علمای بزرگ ایران نیز در حکمی دیگر بیان می‌دارد: "بر همه مسلمانان جهان واجب است که از هرگونه مساعدت مادی و معنوی نسبت به اعراب مسلمان دریغ ندارند و هر نوع معامله و ارتباطی که منشأ تقویت رژیم صهیونیستی بشود یا در آمادگی آنها برای مبارزه و پیکار با کشورهای عربی دخالت داشته باشد، حرام و در حکم مبارزه با اسلام است"(ورعی، 1382: ص 69).

    آیت‌الله سید محسن حکیم(ره)(1889–1970)که از مراجعبزرگ شیعه در نجف بود نیز حکمی را با این عنوان صادر نمود: "اکنون که جهاد مسلمانان با یهودیان صهیونیست شروع شده است، همدستی کافی و کامل باید بکنند و به دشمن اسلام مهلت ندهند که برادران ‌آنان را مورد قتل و غارت قرار دهند. خدای متعال با ماست و باید جهاد را تعمیم دهیم"(ر.ک.: رجبی، پایگاه اطلاع رسانی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی).

    آیت‌الله العظمی امام خمینی(ره) نیز بر این امر بسیار تأکید داشتند و از اولین روزهای آغاز قیام خود تا آخر دوران حیاتشان، هیچگاه از قضیه فلسطین چشم‌پوشی نکردند. در جایی ایشان می‌فرمایند"هیچ امری را بر مسلمانان واجب‌تر از این نمی‌دانم که با جان و مال خویش، هنگامی که می‌بیند خون‌های برادران و خواهران بی‌گناه شما در سرزمین‌ها مقدس فلسطین جاری است و هنگامی که مشاهده می‌کنید سرزمین‌های ما (اسلام) دست به صهیونیست‌های تبهکار، ویران گشته، در این شرایط هیچ راهی جز ادامه جهاد نمی‌ماند، بر همه مسلمانان واجب است که کمک‌های مادی و معنوی خود را در این جهاد مقدس صرف کنند و خداوند پشتیبان این اراده است"(نظرپور، 1385: ص 109).

    نظر آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، در جایگاه ولایت فقیه و رهبری انقلاب اسلامی و به عنوان تعیین‌کننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز بر همگان مشخص است. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود می‌فرمایند: "براى مواجهه با ظلمِ فجیعى که این روزها نسبت به مردم فلسطین اعمال مى‌شود، دو راه علاج وجود دارد. این دو راه علاج اجتناب‌ناپذیر است و باید همه آن را قبول کنندو از این دو راه بروند: راه اوّل، ادامه انتفاضه و ایستادگى مردم فلسطین است... و راه دوم، حمایت‌هاست، همه دنیا باید از این‌ها حمایت کنند"(پایگاه اطلاع ‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله ‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)، یازدهم اردیبهشت  1381).

    آیت‌الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید نیز در این مورد می‌فرماید: "رژیم اسرائیل شرورترین و جنایتکارترین رژیم در تاریخ است...علمای اسلام بلکه علمای همه مذاهب جهان در اینجا وظیفه سنگینی بر عهده دارند. باید دست به دست یکدیگر دهند وپیروان خود را در برابر این جانیان روزگار بسیج کنند و تشویق به ادامه این راه کنند"(پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دوازدهم خرداد 1389).

    آیات عظام سیدعلی سیستانی، محمدتقی بهجت(ره)، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره)، سیدابوالقاسم خویی(ره)، سید‌هادی میلانی(ره)، سید ابولقاسم کاشانی(ره)، سیدعلی موسوی بهبهانی(ره)، سیدعبدالله شیرازی(ره)، سیدمحمد شیرازی(ره)، سیدمحمدحسین فضل الله(ره) و بسیاری دیگر از مراجع تقلید(ر.ک.: عبدالجلیل،2002؛ ورعی، 1382: ص 69)، با صدور حکم، بیانیه، تدوین کتاب و سخنرانی با محکوم کردن تجاوزات رژیم صهیونیستی به کشورهای اسلامی از عموم مسلمانان خواسته‌اند تا به یاری مسلمانان مظلوم فلسطین و بشتابند و بر عدم تعامل با ایشان اهتمام داشته باشند. برای مثال، در اکثر رسائلِ توضیح‌المسائلِ علمای شیعه در باب معاملات، بر عدم جواز خرید و فروش کالاها و تجارت با دشمنان مسلمانان تأکید شده و از اسرائیل به عنوان شاهد مثال موضوع یاد شده است.
برای اثبات ادعا خود در این جا نظر پروفسور ایساک حسون[3]اسلام شناس اسرائیلی دانشگاه عِبری اورشلیم[4]، در سخنرانی خود در کنفرانس سالانه بررسی استراتژیک هرتزلیا در قدس شریف[5] در سال 2011، با تقسیم بندی مراجع تقلید شیعیان به میانه‌رو و تندرو، به طور صریح نتیجه می‌گیرد که "برای اسرائیل توجه به این امر مهم می‌باشد، با بررسی نظر هر دو جریان میانه‌رو و تندروی مراجع شیعی درباره موجودیت اسرائیل نتیجه می‌گیرد کهاز نظر ایشان، اسرائیل دشمن دین اسلام و مسلمین محسوب می‌شود و رأی همه مراجع شیعه بر لزوم نابودی آن می‌باشد"(Report of the Eleventh Herzliya Conference).

تعامل با رژیم صهیونیستی از نظر عقل :
یکی از بزرگترین ویژگی‌های انسان و موهبت های الهی به بشر، عقل و خرد است و همین ویژگی، وجه تمایز انسان و حیوان می‌باشد. دین مبین‌اسلام به عنوان کامل‌ترین دین آسمانی، بیش از هر مکتبی بر تعقل تأکید دارد، به طوری که اگر ادعا کنیم دین اسلام دین تعقل و شریعت اسلام را شریعت عقلاست، ادعایی بی‌جایی نیست(علیدوست، 1379:ص 31). خداوند در قرآن کریم همواره به استفاده صحیح از عقل و تفکر تأکید دارد و در آیات زیادی مردم را به تعقل و تفکر تشویق می‌کند. برای مثال در می‌فرماید:"قُلْ‌هاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ"(قرآن کریم، سوره البقرة آیه 111).

معصومین(ع) برای رسیدگی در امور دینی و معیشتی، عقلانیت و تفکر را لازمه یک مسلمان دانسته و همواره بر آن تأکید فرموده‌اند. امامموسی‌بن جعفر(ع) از عقل به عنوان حجت باطنی یاد کرده‌اند ومی‌فرمایند: "إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النّاسِ حجّتینِ، حُجَةً ظَاهِرَةً وَحُجَةً بَاطِنةً فَاَمَّا الظَاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالاَنبِیاءُ وَالاَئِمَّةُ(ع) وَاَمَّا البَاطِنَةُ فَالعُقُولُ"(علیدوست، 1379: ص 30).

همانطور که اشاره شد، یکی از منابع چهارگانه حقوق اسلامی، عقل است.آیت الله مصباح یزدی در تعریفی جامع عقل را این گونه تبیین می‌کند:" یکی این که بخشی از قواعد حقوقی اسلام را وحی گرفته شود و بخشی‌ دیگر از عقل بطوری که عقل به عنوان منبع مستقلی برای حقوق اسلامی‌ تلقی شود. معنای دیگر این است که عقل به عنوان کاشف از احکام شرعی الهی‌ شناخته شود و اعتبار آن ها تنها از جهت کاشفیت از اراده تشریعی‌ الهی باشد، و نه به عنوان منبع مستقلی برای تشریع و قانونگذاری. بدیهی است که اسلامی بودن یک نظام حقوقی به این معنی است‌ که منسوب به خدای متعال و شارع مقدس اسلام می‌باشد و در چنین‌ نظامی هیچ چیز دیگر به عنوان منبع مستقل، قابل قبول نخواهد بود. پس‌ معنای صحیح منبعیت عقل برای حقوق اسلام همین معنای دوم است‌ یعنی اعتبار و ارزش حکم عقل از جهت کاشفیت آن از حکم شرعی‌ است."(مصباح یزدی، 1363: ص 27).البته فیلسوفان خردگرا و علم گرایان تجربی نیز بر نسبی بودن عقل بشری معترفاند زیرا امری که تا دیروز غیرعقلانی به نظر می‌رسیده ممکن است امروز به دلیل رشد دانش و کشف حقایق بیشتر، جزو مفروضات قرار داشته باشد (مانند کُرَوی بودن کُره زمین).

        1. لذا برای یافتن شیوه برخورد با رژیم صهیونیستی، می‌توان از یکی از قواعد علم اصول، یعنی "دفع الضرر المحتمل" استفاده نمود. قاعده "دفع ضرر محتمَل" یکى از قواعد عقلی مورد قبول است.یعنی عقل انسانِ عاقل همواره حکم مى‌کند که باید از هرگونه ضرر احتمالى دورى کرد(ملکی اصفهانی،1382:ص 26).ضرر محتمل عموماً به ضررى که احتمال وقوع آن براى عاقل ضعیف ولی ممکن است اطلاق می‌شود. فلاسفه نیز دفع ضرر احتمالى را از بدیهیّات عقلى می‌دانند و تأکید می‌کنند که عاقل همواره در اندیشه جلوگیرى از ضرر محتمل است(انصاریان، 1388:ص193). اندیشه صهیونیسم در قالب رژیم صهیونیستی به دلیل سیاست توسعه‌طلبانه خود، همواره برای کشورهای اسلامی یک ضرر محتمل است. اگر چه برخی کارشناسان عقیده دارند که این ضرر مظنون و احتمالی است،لیکن اگر همان ضرر محتمل را نیز بپذیریم، دفع آن عقلاً واجب است.علاوه بر آنکه حالت سابقه این نهاد نامشروع نشان دهنده این موضوع است که میزان خطر لازم برای دفع آن حتمی است.

در جایی که توسعه طلبی رژیم صهیونیستی فی‌نفسه ضرر محتمل است، هر امر دیگری که به این توسعه‌طلبی محتمَل کمک کند نیز باید دفع شود. در این نوشتار بیان شد که هر تعامل اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به موجدیّت و اشغال‌گری رژیم صهیونیستی مشروعیت می‌بخشد و این مشروعیت موجب قدرت بیشتر آن می‌شود. حال اگر یک ایدئولوژی در ذات خود توسعه‌طلب باشد و تعامل با آن موجب مشروعیت بخشیدن به آن می‌شود، یعنی فرصت بقا و تقویت به آن می‌دهد، آیا از نظر عقلی این احتمال وجود ندارد که این ایدئولوژی بر اساس ذات خود اقدام به توسعه‌طلبی نماید؟ چه تضمینی وجود دارد که هدف بعدی تجاوز آن دشمنان، دین، سرزمین، جان، مال و ناموس دیگر کشورهای اسلامی و کشور ما نباشد.

    2. پس از نظر عقلی نه تنها دفع ضرر رژیم صهیونیستی واجب است بلکه هر عملی نیز که موجب تقویت آن رژیم شود می‌بایست از طرف دارالاسلامبا همکاری تک تک مسلمانان دفع شود. یکی از مصادیق تقویت رژیم صهیونیستی تعامل با این رژیم در هر بعد و موضوعی می‌باشد.

       نتیجه گیری :
     می‌توان جمع بندی مباحث مطروحه را این گونه مطرح نمود که از مهم‌ترین ویژگی‌های حقوق بین‌الملل اسلامی، ظلم ستیزی و دفاع از دین، جان، مال، سرزمین و عزت مسلمانان است. با اعلام فلسطین به عنوان سرزمین موعود و آغاز مهاجرت یهودیان به این منطقه که نتیجه آن تشکیل رژیم صهیونیستی بود، قضیه فلسطین به مهم‌ترین مسئله و مشکل جهان اسلام تبدیل شد. اصلی‌ترین هدف این رژیم در سال‌های اخیر، همواره خارج کردن قضیه فلسطین از اولویت‌های سیاسی-امنیتی جهان اسلام و فراموشی نسبی آن است که این امر با افرایش تعامل جهان اسلام با ایشان محقق می‌شود.

تعامل در هر بعدی به تدریج به موجودیت نامشروع این رژیم، بر اساس عرف که از قواعد حقوق بین‌الملل می‌باشد مشروعیت می‌بخشد. اکثر عرف‌های بین‌المللی که امروز در روابط بین‌المللی جاری است نیز بر قاعده هزینه- فایده استوار است که منشا آن در منفعت‌طلبیِ تفکر مدرن می‌باشد. اما اسلام به عنوان یک دین آسمانی با قواعد عقلانی و در نظر گرفتن هزینه و فایده واقعی انسان‌ها به سعادت بشر می‌اندیشد. لذا اگر چه از دید عقلانیت مادی مدرن، این اعمال غیر عقلانی به نظر برسد، لکن جهان اسلام باید با هوشیاری به قضیه فلسطین بنگرد و با بازگشت به قوانین جهان شمول اسلام که تنها راه سعادت مسلمانان در آن است، فلسطین را به بدنه دار‌الاسلام بازگرداند و مردم آن را از آوارگی نجات دهد. از اینرو هرگونه تعامل با رژیم صهیونیستی بر اساس حقوق بین‌الملل اسلامی یا همان اصل عدم شناسایی نهادهای نامشروع ممنوع است. در حقیقت چنانچه ماهیتی شر اخلاقی مطلق بوده و نامشروع عقلی و شرعی باشد در حقیقت هرگونه تعامل حداقلی وحداکثری با این نهادهای نامشروع در اسلام نهی شده است.
 
 
[1] "إسرائیل شرٌ مطلقٌ... والتعامل معها حرامٌ"
[2]. زمین مَفْتوح عَنْوَه زمین به غنیمت گرفته شده از کفّار می باشد واز انواع زمین هاى قرار گرفته تحت سلطه و سیطره حکومت اسلامی، زمین مفتوح عنوه است که مسلمانان در پى جهاد با کفار و چیره شدن بر آنان بر آن دست یافته‏ اند.
 
[3]Isaac Hasson
[4]Hebrew University of Jerusalem
[5]Herzliya Annual Conference
مرجع : فصلنامه علمی مطالعات بیداری اسلامی
کد مطلب : ۱۱۵۷۲۲۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما