۰
دوشنبه ۴ تير ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۱۶

سخنرانی مهم شهید حسین الحوثی در روز عید غدیرخم

سخنرانی مهم شهید حسین الحوثی در روز عید غدیرخم
سخنرانی خواندنی که از سایت اینترنتی حجت الاسلام غریب رضا نقل می شود در سال ۱۳۸۱ شمسی ایراد شده است. خواندن متن این سخنرانی به چند دلیل لازم است:

۱- پی بردن به این نکته که جنبش شیعیان یمن چقدر اصیل و ناب است. جنبش شیعیان یمن، هویت خود را نه در تقابل با اهل سنت و حتی وهابیت و سلفی گری که در تقابل شدید با صهیونیسم، آمریکا و رژیم صهیونیستی تعریف کرده است. بی جهت نیست که آمریکا تمام ادعاهای ضدبعثی خود را کنار گذاشته است و برای سرکوب این جنبش به همکاری علنیِ نظامی با رژیم بعثی یمن دست زده است.
۲- پی بردن به این نکته که شناخت ما از جنبش شیعیان یمن چقدر ضعیف و تحریف شده است.
۳- پی بردن به این نکته که چقدر در حمایت از شیعیان یمن کوتاهی کرده ایم.

تذکر یک نکته قبل از خواندن این سخنرانی برای جلوگیری از ایراد بهانه های بنی اسرائیلی لازم است. شهید الحوثی در این سخنرانی به برکناری صدام حسین از قدرت توسط دولت آمریکا حمله کرده است. خواندن صبورانه تمام متن سخنرانی ایشان نشان می دهد که این حمله نه در مقام دفاع از صدام که در بیان این ضعف تاسف آور در میان مسلمانان است که حتی حکام جائری همچون صدام را خود مسلمانان از قدرت خلع نمی کنند و این آمریکا است که هر وقت تشخیص بدهد، یک حاکم را از سرزمین مسلمانان برمی دارد و دیگری را جایگزین او می کند و در این میان مسلمانان هیچ کاره و تنها نظاره گر هستند.
***
متن سخنراني شهيد حسين الحوثي
تاريخ 18 ذي الحجه سال 1423هجري قمري
جشن عيد غدير
مكان سخنراني: صعده- مرّان
مترجم: حميدرضا غريب رضا


سپاس خدا را كه ما را (به اين نعمت) هدايت كرد و اگر هدايت خدا نبود هرگز هدايت نمي‌شديم.

درود و سلام بر رسول خدا حضرت محمد و درود و سلام بر شخصيتي كه امروز به مناسبت احياي سالگرد اعلام ولايتش بر تمامي امّت، گرد هم آمده‌ايم.

سلام بر اميرمومنان و سيدأوصيا علي‌ بن ابي طالب(صلوات الله عليه) و درود و سلام خدا بر اهل بيت رسول الله، آنان كه راه رسول الله را پيمودند و به سيره‌اش عمل كردند و هدايتگران امّت اسلامي گشتند.

رضايت الهي نصيب شيعيان برگزيده آنان باد آنان‌كه به محبّت و مودّت و ولايتشان ايمان آوردند و در پي نشانه هايشان به راه افتادند، از هدايتشان بهره بردند. رضايت الهي نصيب تمامي شيعيان اهل بيت(ع) از نخستين تا آخرينشان.

از خداوند سبحان خواهانم احياي اين سالگرد بزرگ را از ما بپذيرد. ما امروز در هجدهم ماه ذي الحجه قرار داريم. امروز بعد از گذشت هزارو چهارصد و بيست و سه سال از هجرت رسول خدا(ص) دور هم جمع شده‌ايم. بعد از گذشت نزديك به هزار و چهارصد و سيزده سال از واقعه غدير كه در سال دهم هجرت اتفاق افتاد. روز غدير روزي است كه رسول خدا(ص) در آن ولايت اميرمومنان را اعلام كرده است.

بسيار عجيب است سالگرد اين حادثه را در دوراني برگزار مي‌كنيم كه به امّت اسلامي و به ويژه كشورهاي عربي، ولايت ديگري تحميل شده است: ولايت سياسي يهوديان.

امّت اسلامي بايد بفهمد روزي كه اعلام ولايت پاكترين و كامل‌ترين شخصيت بعد از پيامبر را نپذيرفت، چقدر خسارت ديده است. امروز امّت اسلامي بهت زده در جاي خود مانده، ناتوان ايستاده و در انتظار «شارون» به عنوان جايگزين علي(ع) به سر مي‌برد. در انتظار مانده تا به جاي حضرت پيامبر(ص) جورج بوش اعلام كند چه كسي حاكميّت اين امّت را به عهده خواهد گرفت.

برادران اين مصيبتي واقعي است.

ما وقتي اين خاطره را زنده نگه مي‌داريم، وقتي اعلام ولايت امام علي(عليه السلام) را احيا مي‌كنيم، در حقيقت اعلام كرده‌ايم كه بنا به تفسير و مطابق با نگاه و اعتقاد ما، دين و دولت يكي است. اعلام مي‌كنيم رسول خدا(ص) از دنيا نرفت مگر اين كه خليفه بعد از خود را معرفي نمود.

همين مساله، موضوع امروز ماست.

در چنين روزي در سال دهم هجرت، بعد از بازگشت رسول خدا(ص) از حجة الوداع به همراه دهها هزار نفر از مسلمانان، پيامبر در سرزمين خم – منطقه‌اي ميان مكه و مدينه- توقف كردند.

بعد از نزول اين آيه مباركه «يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين»(مائده: 67) در وقت ظهر، در گرما و حرارت خورشيد، در گرماي شنزار بيابان، رسول خدا(ص) به كساني كه جلوتر رفته بودند دستور برگشت دادند. صبركردند تا جمعيت كامل شد. منبري از پالان شترها براي ايشان آماده كردند، پيامبر بالا رفتند تا اين امّت خوب ايشان را ببينند، شايد ديدن برايشان فايده‌اي داشته باشد. بالا رفتند تا او را خوب مشاهده كنند، همان امّتي كه خوب پيامبر را مي‌شناسد. بالا رفتند تا علي و دست رسول خدا(ص) را ببينند. تا ببينند پيامبر دست علي را بلند كرده است. امّتي كه علي را به خوبي مي‌شناسد. از بالاي پالان شترها موضوع مهمّي را اعلام كردند، موضوعي به اهميّت حاكميّت سياسي امّت اسلامي بعد از رسول خدا(ص).

وقتي بالا رفتند، بعد از اينكه دست علي(ع) را بالا بردند خطبه با عظمتي خواندند و حديثي را بيان كردند كه قصد داريم به عنوان موضوع سخنراني درباره آن سخن بگوييم. مي‌خواهيم درباره اين حادثه مهم كه در چنين روزي اتفاق افتاد سخن بگوييم. به اين جهت كه اين واقعه فضيلتي بزرگ از فضايل امام علي(ع) است. پيامبر خطبه را شروع كردند تا به موضوع اصلي رسيدند.

فرمودند: اي مردم خدا سرپرست من است و من سرپرست مومنانم. بر جانهايشان ولايت دارم. پس هر كه من سرپرست اويم اين علي سرپرست اوست. خدواندا دوستانش را دوست بدار و دشمن دشمنانش باش، ياريگر ياريكنندگانش باش و رها كن آن كه علي را رها مي‌كند.

اين حديث پيوستگي و انسجام كاملي دارد. مسايلي را كه به ترتيب رسول خدا(ص) اعلام كردند كاملا همسو و متناسب است و با لهجه و بيان اين آيات محكم انسجام دارد: يا أيها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين(مائده: 67)

موضوع بسيار مهم و مساله بسيار بزرگي بوده است. رسول خدا(ص) قدر و ارزش هر مساله را مي‌شناختند و براي هر مساله متناسب با آن اهميّت قائل مي‌شدند.

مردم را مخاطب قرار دادند و فرمودند: اي مردم من سرپرست شما هستم.

اين سنّت انبياء بوده، به وي‍ژه در تعامل با امّت‌هايي كه نمي‌شنيدند و نمي‌فهميدند. بني‌اسرائيل از يكي از پيامبران در خواست كردند، پادشاهي براي آنان مبعوث كند تا همراه او و زيرپرچمش، در راه خدا بجنگند. چه پاسخي داد؟ (ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا)(بقره: 247 و آيات بعد)

اين آيه با همان ساختار حديث غدير بيان شده است. (ان الله مولاي) با (ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا) يكسان است. با اين بيان مطرح شده تا به امّت بگويد: من در حال ابلاغ پيام هستم. وقتي مي‌گويم: من كنت مولاه فهذا علي مولاه، از طرف خدا پيام مي‌رسانم. اين فرمان خداست، قضاء الهي است، انتخاب خدايي است، واجب خداست، كامل كردن دين خدا و مظهري از مظاهر رحمت خدا به بندگانش است.

(ان الله مولاي و أنا مولى المؤمنين أولى بهم من أنفسهم)(خداوند سرپرست من است و من سرپرست مومنان هستم و من بر جانهايشان ولايت دارم).

همراه با من زنجيره پيوسته اين حديث را دنبال كنيد، مساله‌اي كه مي‌خواهيم درباره‌اش به تفصيل سخن بگوييم. (من سرپرست مومنانم و بر جانهايشان ولايت دارم)

چنين ولايتي از طرف خداوند به رسول خدا(ص) منتقل شده است. ولايتي پيوسته، ولايتي تدريجي كه در هيچ يك از مراحلش گسستي وجود ندارد.

سپس مي‌گويد: «فمن كنت مولاه»(هر كس من مولاي اويم) آيا تمامي مومنان به ولايت رسول الله(ص) اعتقاد و ايمان ندارند؟ نه تنها شيعيان، بلكه تمامي مسلمانان معتقدند و ايمان دارند كه رسول الله(ص) مولاي آنان است. بنابراين «فمن كنت مولاه» يعني هر مسلمان، هر امت، هر شخص، هر حزب، هر گروه، هر مجموعه، هر جنسي از بشر كه به ولايت من اعتقاد دارد، هر كس باور دارد من مولاي مومنانم، اين علي مولاي اوست.

چقدر كلمه «هذا» در اين جا بزرگ و مهم است. ما كلمه «هذا» اين كلمه اشاره را ما ضايع كرديم و امروز صهيونيست‌ها تلاش مي‌كنند مالكش شوند. بعد از اين كه امّت اسلامي اعتقادش را نسبت به كسي كه بايد «هذا» را به زبان بياورد و حاكم را مشخص ‌كند، از دست داد، يهوديان آمدند و به ما گفتند: هذا.... اين شخص حاكم شماست!

آيا امروز همه منتظر نمانده‌اند تا آمريكا بگويد چه كسي حاكم عراق است؟ آيا پيشتر نگفتند چه كسي حاكم افغانستان باشد؟ بعدها هم خواهند گفت: اين شخص حاكم يمن است؛ اين شخص حاكم حجاز است؛ اين شخص حاكم مصر است؛ و اين شخص حاكم سوريه است و ...

برادران! با كمال تأسف امّت اسلامي عقيده‌اش را درباره كسي كه شايستگي اين تعيين را دارد از دست داده است.

رسول الله بعد از اين كه اين حقيقت را فهماند: خداوند مولاي من است و من مولاي مومنين هستم؛ فرمود: هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست.

«هذا» براي اشاره است. اين اشاره از خداوند سبحان به رسول خدا ادامه پيدا مي‌كند. به ما مي‌گويد: تنها كسي كه شايستگي دارد به امت اسلامي و به بندگانش بگويد: (اين ولي امر شماست) خداوند سبحان است.

ولي ما بعد از اين اشاره بزرگ، اين حقيقت را نپذيرفتيم. كسي را كه اولويت داشت ولي تعيين كند و اين اشاره با عظمت را به كار ببرد، نپذيرفتيم. كسي را كه حق داشت اين اشاره بزرگ را بيان كند انكار كرديم.

برخي از كساني كه در همان جلسه سخن رسول خدا را شنيده بودند، در همان جمع بزرگ، اولين كساني بودند كه گفتند: نه! شخص ديگري بايد حكومت كند.

امروز ما و حتي حاكمان تمامي كشورهاي اسلامي از عملكرد واشنگتن و تل آويو شگفت زده شده‌ايم. دقيقا بر اساس همان منطقي كه رسول خدا(ص) را متعجب كردند، امروز هم آن‌ها هستند كه به جاي شنيدن حكم الهي حاكمان موجود را عوض مي‌كنند آنها براي ما تصميم مي‌گيرند و به ما مي‌گويند: نه! صدام نبايد حاكم باشد بلكه شخص ديگري حاكم شما باشد. نه علي عبدالله صالح نباشد و شخص ديگري حكومت كند. نه فهد و ملك عبدالله نباشند و شخص ديگري رهبر باشد. همان گونه كه امّت اسلامي با پيامبرش برخورد كرد، امروز هم دشمنان اسلام با امّت اسلامي برخورد مي‌كنند.

با كمال تأسف بعد از آن واقعه بزرگ، بعد از مقدمه‌هايي كه پيامبر(ص) براي نشان دادن اهميّت ولايت سياسي امّت چيدند، عده‌اي پيدا شدند و گفتند: نه، نه! شخص ديگري حاكم باشد. چرا اين گونه شد؟ پيشينه اين مساله چه بوده؟

آن‌ها از شخصي كه رسول خدا(ص) تعيين كرده بود، روگردان شدند. بعد از اينكه دست حضرت را بالا بردند و همراه پيامبر بر پالان شترها بالا رفتند، اشاره به حضرت علي(ع) براي تعيين ايشان بوده است.

با كمال تأسف نمي‌دانند در پس اين كلمه«هذا» چه معاني عميقي نهفته است؟ كلمه «هذا» يعني اين شخص تنها كسي است كه شايسته امّت اسلامي است، امتي كه مي‌خواهد بزرگ باشد. اين تنها شخصي است كه لياقت دارد رهبر، امام، هدايتگر، معلم، مرشد و پيشواي امّتي باشد كه مي خواهد مسووليت بزرگي را به دوش بكشد. امّتي كه وظايف بزرگي به او سپرده شده. اين تنها شخصي است كه شايسته چنين امّتي است. اين تنها شخصي است كه شايسته انتساب به خداوند است. اين تنها كسي است كه ولايتش امتداد ولايت خداي امّت است.

اين تنها مردي است كه لياقت رهبري اين دين بزرگ را دارد و تنها اوست كه مي‌تواند هدايتگر به دين باشد. تنها كسي است كه مي‌توانند رهبر دين اسلام باشد، به اسلام عمل مي‌كند و با ساير امّت‌ها بر اساس اسلام تعامل خواهد كرد. رهبر بايد همانند اين شخص باشد: شخصيت بزرگي كه شايسته دين بزرگ است، شايسته امّت بزرگ است، سزاوار پيامبر بزرگ است، سزاوار خداوند بزرگ و متناسب با وظايف بزرگ و پراهميّت امّت اسلامي است.

ولي چه اتفاقي افتاد؟ كساني كه از تعيين رسول خدا روبرگرداند، نمي‌دانستند در عمق واژه «هذا» چه نهفته است؟ بيشتر مسلمانان دوره‌هاي بعد هم نفهميدند در پس سخن رسول خدا(ص) چه حقايقي نهفته است و پيامبر(ص) از چه كسي با لفظ «هذا» ياد كرده است؟

پيامبر(ص) با بيان واژه «هذا» ديدگاه خدا را بيان كرده است. بعد از نزول آيه «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك» پيامبر فقط مبلغ و رساننده نظر خداوند است.

ما در اين دوران هم هنوز عمق سخن پيامبر(ص) را درك نكرده‌ايم. به خودمان اجازه نداده‌ايم سخن رسول الله(ص) در احساس و اعتقادمان رسوخ كند. هنوز نفهميده‌ايم چه كسي حق دارد به امّت اسلامي بگويد: «اين شخص حاكم شماست»

به همين دليل هم هست كه مي‌بينيم ديگران مي‌آيند و حاكمان سياسي را تعيين كرده، بر ما تحميل مي‌كنند.

از آمريكا و اسرائيل چه توقعي داريد؟ غير از اين كه براي رهبري سياسي كشورهاي اسلامي به اشخاصي اشاره كنند كه فقط منافع آمريكا را در نظر دارند؟ به دنبال شخصي يهودي باشند كه به شكل مستقيم بر امّت اسلامي حكمراني كند. به دنبال اميري يهودي يا شبيه يهوديان باشند كه بر سرزميني مشخص حكومت كند. تمامي اين افراد منتظر نظر امريكا و تل‌آويو مي‌مانند، منتظر مي‌مانند آمريكا و اسرائيل به شخصي اشاره كنند و او را براي رهبري تعيين نمايند.

ببينيد امروز ما را براي پذيرش چنين فرهنگي تربيت مي‌كنند.

براي روزي كه سازمان اطلاعات آمريكا به شكل پنهاني حاكمان سياسي را تغيير دهد، شخصي را روي كار بياورد و شخصي را از كار بركنار كند. امروز با ملت‌ها سخن مي‌گويند، به ملت‌ها مي‌گويند ما حاكمي آمريكايي‌ و حاكمي نظامي را بر عراق قرار مي‌دهيم.

آمريكا مي‌تواند صدام را عوض كند، مي‌تواند مثل بسياري از كشورها كودتايي پنهاني انجام دهد. چرا كودتا نمي‌كند؟ مي‌خواهد همگي بفهميم چه كسي حق تعيين حاكم را دارد؟ آمريكا مي‌خواهد به ذهن و احساس همه رسوخ كند كه اوست و تنها او حق دارد بگويد «اين حاكم شماست» و بعد هم همان كسي را كه تعيين كرده به روي كار بگمارد.

روزي كه سخن پيامبر(ص) و اشاره او به حضرت علي(ع) را ضايع كرديم، و نفهميديم اين اشاره بيانگر چه شخصيتي است، به چنين مصيبتي گرفتار شديم.

برادران عزيز ما مي‌گوييم: موضوع مهمي كه بايد در چنين روزي، مطرح شود: رهبري سياسي امّت اسلامي است. در طول تاريخ شخصيت‌هاي بسيار زيادي از حاكميّت امّت اسلامي سوء استفاده كردند. نسل به نسل خود را به امّت اسلامي تحميل كردند. وقتي مي‌ديدند لياقت رهبري امّت اسلامي را ندارند، راه آسانتر ديگري را انتخاب مي‌كردند. مسلما هيچ يك از آنان لياقت رهبري چنين امّتي را نداشتند. در نتيجه براي پذيرش حكومتشان، امّت اسلامي را رخوت زده و خواب مي‌كردند. امّت اسلامي را بر اساس فرهنگي نادرست تربيت مي‌كردند تا مردم حاكميت آن‌ها را بپذيرند. در اين ميان مفهوم با عظمت ولايت و حاكميت سياسي در اسلام قرباني مي‌شد.

شخصيت‌هايي مانند معاويه، اميرمومنان شدند! يزيد اميرمومنان شد! بعضي از سخنرانان، علما و مورخان هم اين القاب را برايشان به كار مي بردند و مي‌گفتند: اطاعتشان واجب است، نبايد عليه آن‌ها قيام كنيد، بايد خيرخواه آن‌ها باشيد!!

اين منطق از آن زمان تا امروز هم‌چنان باقي مانده. همگي فراموش كرديم كه رسول خدا(ص) در چنين روزي به «علي»(ع) اشاره كرد. وقتي به شخص«علي»(ع) اشاره مي‌كند در حقيقت به ولايت و حاكميت سياسي امّت اسلامي اشاره كرده است. ولايتي كه ارزش‌ها، مباني، اهداف و مقاصدش در شخص اميرمومنان علي بن ابي طالب(ص) تجسم يافته است.

آن‌ها به خودشان زحمت ندادند و اين مفاهيم صحيح را به ولايت و حاكميت سياسي امّت اسلامي منتقل نكردند. نه! بلكه در مقابل معتقد شدند رسول خدا(ص) گفته است: بعد از من رهبراني حكومت مي‌كنند كه به هدايت و سنّت من عمل نخواهند كرد. پرسيدند در چنين حالتي دستور شما چيست؟ پاسخ دادند: از امير اطاعت كن، هر چند كمرت را بشكند و مالت را بگيرد!!

چه قدر بين اين حديث و فرهنگ نادرستي كه به دروغ به پيامبر منسوب شده، با واقعيت‌هاي روشن قرآن تفاوت وجود دارد. فرهنگي وجود دارد كه حاكميت را به گونه‌اي مطرح مي‌كند كه هر طمعكار، فرصت طلب، هر فاسق جنايت‌كار و هر ستمگري به راحتي به آن دست بيابد، اين فرهنگ با فرهنگ قرآني متفاوت است.

وقتي پيامبر بزرگ خدا، حضرت ابراهيم(ص) درباره شايستگي فرزندانش براي حكومت و ولايت سوال مي‌كند، خداوند پاسخ مي‌دهد: «قال لاينال عهدي الظالمين»(پيمان ولايت من به ستمگران نمي‌رسد)(بقره: 124) يعني عهد حاكميت الهي به ستمكاران نمي‌رسد.

جزوه‌اي از مجموعه سخنراني‌ها توسط وزارت اوقاف يمن منتشر شده بود. وزير اوقاف هم زيدي بوده. اداره وعظ و ارشاد اين وزارت‌خانه جزوه‌ها را به استان‌هاي زيدي نشين ارسال كرده بود. در اين جزوه‌ها بر اساس همين منطق، درباره اطاعت از حاكمان سياسي سخن گفته شده بود و نه بر اساس منطق خداوند تعالي«لاينال عهدي الظالمين» نه بر اساس منطق رسول خدا(ص) كه در روز غدير فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» اين اشاره با عظمت، بيانگر ارزش‌ها و مباني مهمي است كه بايد معيار و و ترازوي سنجش حاكمان سياسي امّت اسلامي قرار بگيرد.

در اين جزوه سخنراني‌هاي عالمان بي‌عمل جمع‌آوري شده بود. افتراهاي عالمان درباري كه مي‌خواستند به حكومت نزديك شوند. افتراهاي علماي شهرها را در جزوه‌اي جمع آوري كرده بودند تا در دوره‌اي آموزشي به مبلّغان آموزش دهند و در مرحله بعد اين مبلّغان چنين فرهنگي را در بين امّت اسلامي گسترده كنند و عامدانه، مردم را در جهالت نگه دارند.

چنين فرهنگي امّت اسلامي را براي قرباني شدن آماده مي‌كند. نه فقط براي پذيرش حاكم جاهل ستمكاري از ميان خودشان، بلكه بر اساس اين فرهنگ، حاكميت شخصي يهودي و صهيونيست، شخصي از سخت‌ترين دشمنان اسلام و از نسل بوزينه‌ها و خوك‌ها را خواهند پذيرفت.

بر اساس اين فرهنگ نادرست -كه همچنان تا امروز پابرجاست- عده‌اي از مبلّغان همچنان فعاليت و بخشي از اموال عمومي را صرف انتشار و فراگير شدن اين فرهنگ در ميان امّت اسلامي مي‌كنند.

برادران جاي تأسف دارد. امّت اسلامي بسيار نيازمند است تا مفهوم ديني ولايت و حاكميّت سياسي را بشناسد.

ولايت امر در اسلام به چه معناست؟

ولايت امر در قرآن چه مفهومي دارد؟

امّت اسلامي بايد بفهمد و اگر نفهمد آمريكا و مزدورانش به ما خواهند فهماند. به ما خواهند گفت: اين معناي ولايت امر است. حاكم سياسي بايد اين گونه باشد. آن وقت در مقابل خود، شخصي يهودي را به عنوان امام و حاكم سياسي خواهي ديد.

در گذشته، جهالت امت و جهالت نسبت به اهميّت ولايت باعث شد، امّت اسلامي قرباني حاكمان جور شود. جهالت تا امروز، همچنان ادامه دارد. امروز هم جهل امّت اسلامي، مسلمانان را قرباني تعيين كنندگان حاكميت كرده. قرباني كساني كه مفاهيم مورد نظر خود را درباره ولايت و حاكميت سياسي فرهنگ سازي مي‌كنند و در نهايت قرباني يهوديان صهيونيست و آمريكا و اسرائيل شده است.

فرهنگ صحيح و شناخت معناي واقعي اين وا‍ژه، مهمترين نياز امّت اسلامي است؛ فرهنگ «حديث غدير»؛ فرهنگ «حديث ولايت»: «اي مردم خداوند مولاي من ست و من مولاي مومنانم، بر جانهايشان ولايت دارم. هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست»

اين حديث به همراه اين آيه قرآن فرهنگ كاملي را براي امّت اسلامي تبيين مي‌كند. اين فرهنگ ولايي، امّت اسلامي را در برابر پذيرش فرهنگ ذلت پذيري مصونيت مي‌دهد. با پذيرش فرهنگ ولايت، ديگر نمي‌توان حاكميت سياسي يهوديان را بر امّت اسلامي تحميل كرد.

حاكمان امّت اسلامي كه به آمريكا گرايش دارند و اعلام مي‌كنند قصد تغيير منطقه را دارند نتوانستند هيچ دست آوردي براي امّت اسلامي داشته باشند. نتوانستند خطر دشمن تهاجم گر و تهديدات آن‌ها را عليه امّت اسلامي دفع كنند.

بعد از اين كه ناتواني خودشان را از انجام هر گونه اقدام نظامي، اقتصادي، فرهنگي اعلام كردند، دست كم در رمق آخري كه برايشان مانده اقدامي انجام دهند تا در زندگي و بعد از مرگشان به امّت اسلامي ستم نكرده باشند. تا بعد از تغييرشان امّت اسلامي مورد ستم قرار نگيرد. تا بعد از تغييرشان در آينده امّت اسلامي، نفرين‌شان نكند.

بيايند و امّت اسلامي را مصونيت ببخشند. دست كم اين خدمت را در حق امت اسلامي انجام دهند: در موضوع ولايت امر و حاكميت سياسي، فرهنگ اسلامي «حديث ولايت» كه حديثي صحيح در نزد تمامي مسلمانان است در جامعه منتشر كنند.

اگر چنين كاري نكنند، چه اتفاقي مي‌افتد؟ وقتي از حكومت بركنار شدند و يهوديان حاكمي از طرف خودشان را به ما تحميل كردند، هم پاكان و هم افرادآلوده اين امّت اسلامي، همگي نفرينشان خواهند كرد. انسان‌هاي پاك و نيكوكار نفرينشان مي‌كنند چون آن‌ها زمينه به وجود آمدن چنين وضعيت بدي را فراهم كرده‌اند و در نهايت باعث شده‌اند شخصي يهودي حاكم بر سرنوشت امّت اسلامي شود.

انسان‌هاي آلوده و فاجر نيز به آن‌ها لعنت مي‌فرستند چون يهوديان سعي مي‌كنند براي مشروع جلوه دادن خود بهتر از آن‌ها امور كشورهاي اسلامي را اداره كنند و مي‌گويند: اين‌ها بهتر از حاكمان خودمان هستند. خدا لعنتشان كند حاكمان قبلي ما بدتر از يهوديان بودند. گويي اين‌ها يهودي نيستند!

برادران، چنين آينده‌اي انتظار مي‌رود. يهودي‌ها تلاش مي‌كنند خودشان را افراد مخلصي براي ملّت‌هاي منطقه نشان بدهند. در تمامي كشورهاي عربي و اسلامي هم داراي نيروهاي نفوذي در ميان نهادهاي سياسي هستند. تلاش مي‌كنند با گسترش فساد مالي و اداري درون نهادهاي دولتي همه را ناكارآمد كنند و بگويند همه از ايجاد تغيير واقعي ناتوان هستند. تنها اين يهوديان هستند كه كشور را به شكل بهتر اداره مي‌كنند. مي‌خواهند مردم به جايي برسند كه بگويند: نه! به خدا حاكمان قبلي يهودي بودند نه اين‌ها كه تازه روي كار آمدند!

به اوضاع امروز يمن نگاه كنيد: آيا آموزش، بهداشت، امنيت، مسايل قضايي و تمامي بخش‌هاي حكومتي دچار بحران نيست؟ هيچ بخشي را نمي‌يابد كه وضعيت مناسبي داشته باشد و صحيح حركت كند. چه كسي اين وضعيت را به وجود آورده است؟ چه كسي مسايل را پيچيده كرده و مردم را گرفتار همديگر نموده است؟

اين‌ها همان كساني هستند كه قصد دارند در آينده، امّت اسلامي را استعمار كنند. يهودياني كه مي‌خواهند خود را در آينده به عنوان رهايي بخش امّت اسلامي معرفي كنند و مسلمانان هم آن‌ها را بپذيرند. وقتي حاكمي را براي يمن و حجاز معرفي كردند، مردم اين دو كشور بگويند: به خدا قسم علي عبدالله صالح يهودي بود. گويي فهد يهودي بود اما فلان حاكم جديد- شايد اسم عربي هم داشته باشد- ببين چگونه برايمان زحمت مي‌كشد؟

چون يهودي‌ها اين فرهنگ را در ما نهادينه كرده‌اند: معيار ارزش‌گذاري ما فقط خدمت‌رساني حاكمان است! هر كس به ما خدمت كرد، حاكم ما خواهد بود، هر كه مي‌خواهد باشد.

‌اين‌ها جنايت بزرگي را مرتكب مي‌شوند اگر مسايل را اين‌گونه رها كنند. اگر آموزش به اين شكل بحران زده باشد، اگر بهداشت مشكل داشته باشد، اگر در امنيت چالش داشته باشيم و اگر تمامي نهادهاي دولتي از فساد مالي و اداري رنج ببرند، اگر در اداره كشور شكست خورده جلوه كنند، به راحتي توسط يهوديان كنار گذاشته خواهند شد. در نتيجه انتظار مي‌رود بسياري از مردم از يهوديان استقبال كنند و حاكمان بر مردم كساني باشند كه يهوديان اراده كرده‌اند نه كساني كه ملت‌هاي منطقه خواهان آن‌ها هستند.

برادران عزيز! اين نكته‌اي است كه مي‌خواهيم درك كنيم، كساني كه امروز بر اين امّت حكومت مي‌كنند، قبل از اين‌كه قصرهايشان را رها كنند، قبل از اين‌كه بميرند، بايد فرهنگ «حديث غدير» و فرهنگ قرآن كريم را در موضوع ولايت و حاكميت در ميان امّت اسلامي گسترش دهند.

ما شيعيان، از غدير تا امروز همچنان فرهنگ‌مان همان فرهنگ اسلامي و قرآني است. به همين جهت انتظار مي‌رود تنها كساني كه با بصيرت خاص خود معناي «علي» و معناي «حديث غدير» را درك كنند، همين شيعيان باشند.

تشيع به چه معناست؟ دين يعني چه؟ مسووليت و وظايف دين در رابطه با امّت چيست؟

تنها از شيعيان توقع هست كه در مقابل آمريكا و اسرائيل ايستادگي كنند. اين شيعيان هستند كه در مقابل يهوديان كه مي‌خواهند ولايت و حاكميت خود را بر ما تحميل كنند، مقاومت مي‌كنند. اما ديگران گمراه خواهند شد و اين چنين از ما مراقبت مي‌كنند!

مساله‌ عجيبي است وقتي به مردم مي‌گوييد: همگي بايد مقاومت كنيد و در مقابل آمريكا و اسرائيل فرياد بزنيد و شعار بدهيد:

«الله اكبر، مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل، نفرين بر يهود، اسلام پيروز است»

با ما مخالفت مي‌كنند.

آمريكا مي‌خواهد «جورج بوش» امام مسلمانان و اميرمومنان باشد، اين‌ها در مقابل خواسته‌هاي بوش و شارون چشم روي هم مي‌گذارند و سكوت مي‌كنند، ولي درباره ما مي‌گويند: اين‌ها خطرناك هستند!

خطر كسي كه هواپيماي جنگي ندارد چيست؟ كسي كه زيردريايي، توپ و تانك، ارتش آموزش ديده چندهزار نفري، اسلحه نظامي و ... ندارد چه خطري دارد؟ ذهن‌هايتان را به ما متوجه كرده‌ايد و فراموش كرده‌ايد كه از ما و شما چه مي‌خواهند؟ بوش آمده تا امام امّت اسلامي باشد.

ولي تا كسي فرياد بزند و سخني بگويد، درباره‌اش مي‌گويند: مي‌خواهد حكومت امامت را به راه بياندازد! در حالي كه ما در مقابل امامتي از نوع ديگر قرار داريم. همگي با ما همراه بشويد تا با آن بجنگيم. امروز امامت جورش بوش در مقابل ما قرار دارد. اين امامت يهوديان است. امامت بني‌اسرائيل است، ولايت امر يهوديان صهيونيست است. چرا در مقابل اين امامت چشمانتان را بسته‌ايد؟ ولي با ترديد به كسي نگاه مي‌كنيد كه منطقش جز سخن آشكار رسول خدا نيست. اين رسول الله بود كه در مقابل ديدگان تمامي مردم در چنين روزي در سال دهم هجرت، آشكارا حديث ولايت را بيان كرد.

آيا شيعه بدعت جديدي آورده است؟ آيا ما بر خلاف متن صريح كتاب خدا حرف جديدي زده‌ايم؟ بر خلاف اشاره و وحي كتاب خدا سخني گفته‌ايم؟ آيا بر خلاف نص و سخن خدا رفتاري كرده‌ايم؟ رسول الله خود از پالان شتر‌ها بالا رفت و برادرش امام علي(ع) را نيز بالا برد تا آن جمعيت و همچنين ما، آن دو بزرگوار را ببينيم و سخنانشان را بشنويم. ما بيشتر از سخن خدا در قرآن و بيشتر از سخن رسول خدا(ص) در آن روز چيزي نگفته‌ايم.

تفسير ما از ولايت امر، همان مفهومي است كه مي‌تواند امّت اسلامي را از حاكميّت يهود مصونيت ببخشد. ولي تفاسير ديگر از ولايت مثل اينكه بگوييم: از امير اطاعت كن هر چند كمرت را بشكند و هر چند بر اساس هدايت و سنّت رسول الله عمل نكند، چنين تفسيري از ولايت، زمينه ساز حاكميّت آمريكا (و در حقيقت همان صهيونيست‌ها) خواهد بود.

بلكه خود دمكراسي هم نمي‌تواند ما را از تحميل ولايت سياسي صهيونيسم محافظت كند. زيرا اولا دمكراسي ساخته دست خود آنان است و ثانيا: ساختاري لرزان است. ساختاري است كه معيار و ترازوي ارزشگذاري خود را از فرهنگ، دين و ارزش‌هاي اسلامي اين امّت نگرفته است.

دمكراسي بر مبناي حقوق شهروندي پايه گذاري شده است. در بين شما شهروندان يهودي هم زندگي مي‌كنند. قانون اساسي به گونه‌اي خواهد بود كه هيچ اعتبار و ميزاني برگرفته از دين اين امّت و دين مسلمانان باقي نخواهد گذاشت. كسي كه مي‌خواهد حاكم اين كشور ‌شود كافي است شهروندي باشد داراي شناسنامه اين كشور. نبايد حكمي عليه تابعيت او صادر شده باشد، عمرش مثلا كمتر از چهل سال نباشد. آيا اين معيارها بر يهودي و مسلمان، مثل هم صدق نمي‌كند. يهودي هم ممكن است شناسنامه داشته باشد. شناسامه يمني، مصري، عربستاني يا هر مليت ديگر. در مورد هر يك از اين يهوديان هم ممكن است حكم مخالف تابعيتش صادر نشده باشد و عمري بيش از چهل سال داشته باشد. ممكن است رسانه‌هاي جمعي فعال زير نظر او برايش تبليغات كنند رسانه‌هايي كه متعلق به يهوديان يا مزدوران يهودي است. تنها چيزي كه در مقابلت مشاهده مي‌كني شخصي يهودي است كه رهبر كشورت شده است چه اين كه در مصر زندگي كني يا در يمن يا در هر كشور اسلامي ديگر.

دمكراسي هم به تنهايي نمي‌تواند از ما در برابر تحميل ولايت سياسي يهوديان محافظت كند.

فرهنگ«حديث غدير»، تكرار مي‌كنم فرهنگ «حديث غدير»، فهم شيعه، فهم اهل بيت(ع) از معناي ولايت امر كه برگرفته از قرآن كريم است و برگفته از حديث ولايت و احاديث متواتر ديگر از رسول خدا(ص) است، تنها راه ضمانت و پناهگاه امّت اسلامي است. بر اساس اين فرهنگ امّت اسلامي در مقابل كساني كه مي‌خواهند حاكميّت خود را تحميل كنند، يعني يهوديان آمريكايي و صهيونيست‌ها ذليل نخواهد شد.

از خداوند سبحان مي‌خواهم به ما بينش عطا كند. از خداوند مي‌خواهم گام‌هاي ما را ثابت نمايد. از خداوند مي‌خواهم ما را از اولياي مولا علي قرار دهد. ما را از صادقان در پيمودن راه حضرت علي قرار دهد. از خدا مي‌خواهم حتي اندكي از شجاعت مولا علي، صداقت علي، اخلاص و خيرخواهي علي را به ما عنايت كند.

خداوندا اقرار مي‌كنيم و شهادت مي‌دهيم كه پيرو رسول الله(ص) هستيم و پيرو اميرمومنان(ع) هستيم كسي كه رسول خدا ولايتش را بر ما واجب كرده است.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

الله اكبر، مرگ بر آمريكا، مرگ بر اسرائيل، لعنت بر يهود، اسلام پيروز است
کد مطلب : ۱۱۴۳۴۴۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما