به گزارش
اسلام تایمز؛ در مقابل تمام دلایلی که برای افول قدرت آمریکا ذکر میشود، جای پاسخ یک سئوال خالی است. چه کسی از این افول بیشترین سود را میبرد و جانشین محتمل آمریکا پس از دوران افول چه کشوری خواهد بود.
پاسخ به این سوال برای خود آمریکاییها هم مهم است. به هر حال یک قدرت با هژمونی و قدرت ایالات متحده آمریکا به دنبال این است که بداند چه کشوری به دنبال تصرف جایگاه قدرت شماره یک جهان است.
اگر در سالهای اولیه قرن بیست و یکم پاسخ به این سئوال تا حدود زیادی مشکل و غیر ممکن بود، امروز اغلب کارشناسان در پاسخ به این سئوال انگشت اشاره خود را به سمت شرق آسیا میبرند. در حقیقت شرق آسیا و کشور چین به نظر پاسخی قابل قبول برای این سئوال است که جایگاه شماره یک دنیا متعلق به چه کسی است. حتی در بررسی آینده قرن بیست و یکم از دید برخی مؤسسات تحقیقاتی همه چیز به این بستگی دارد که چین و آمریکا چگونه بر سر تقسیم قدرت دنیا با یکدیگر تعامل داشته باشند.
جالب اینجاست که کسی هم این شانس را برای ایالات متحده آمریکا قائل نیست که شاید بتواند جلوی پیشرفت حریف قدر قدرت خود را بگیرد.
*یار قدیمی و رقیب فعلی
ماجرای چین و آمریکا ترکیبی از روبط ریشهدار تاریخی و جبر جغرافیایی است. اگرچه در تاریخ و کتب معاصر روابط چین و آمریکا از سال 1972 یعنی زمانی که ریچارد نیکسون از هواپیمای شماره یک پای بر فرودگاه پکن گذاشت، آغاز میشود اما این دو کشور تا پیش از روی کار آمدن دولت کمونیستی در چین روابط بسیار محکمی با یکدیگر داشتند.
در قرن نوزدهم این کارگران معتاد چینی بودند که خطوط آهن آمریکا را برای آغاز یک دوره جدید صنعتی شدن شکل دادند و الیگارشیهای تجاری آمریکا در شهرهایی همچون بوستون به توسعه بازرگانی بین بندر هنگ کنگ و سواحل غربی آمریکا یاری رساندند.
حتی زمانی که در سال 1949 کمونیستها بر چین تسلط یافتند، هنگ کنگ به عنوان یک منطقه آزاد تجاری و تحت حاکمیت بریتانیا نقش یک پل ارتباطی پنهان را بین آمریکا و چین ایفا میکرد. پس از آن که چین و اتحاد جماهیر شوروی به دلایل ایدئولوژیک و سرزمینی دچار اختلافات سنگین و همچنین درگیریهای نظامی در دو طرف مرز شدند، شخص کیسنجر به این نتیجه رسید که باید قدم تاریخی را برای ارتباط با چین بردارد.
در داخل چین نیز شخصی همانند چوئن لای که به فکر نجات کشور خود از انقلاب فرهنگی بود تبدیل به مخاطبی دلنشین برای کیسینجر شد.
به این ترتیب چینیها با قدرتی که زمانی نام ببر کاغذی بر آن نهاده بودند به توافق رسیدند.
*از آشتی تا رقابت
از زمان برقراری روابط دو جانبه بین چین و آمریکا و باز شدن دربهای این کشور در قالب سیاستهای اصلاح طلبانه «دنگ شائو پنگ»، کشور چین تغییرات فروانی کرده است. چینیها توانستهاند نزدیک به 1.7 تریلیون دلار سرمایه گذاری خارجی را در طول 30 سال گذشته و از طریق مناطق آزاد به خود جذب کنند.
با وجود برخی مشکلات میزان رشد اقتصادی این کشور همچنان به 6 درصد در سال میرسد که تقریباً دو برابر رشد اقتصادی آمریکاست. اگرچه هنوز تولید ناخالص داخلی آمریکا نزدیک به 30 درصد بیشتر از چینیهاست با این حال اقتصاددانها تخمین میزنند که چین تا سال 2025 بر اساس نرخهای تبدیل ارز از آمریکا پیشی بگیرد، گرچه از هم اکنون و بر اساس قدرت برابری خرید چینیها از آمریکاییها پیشی گرفتهاند.
حال سئوال اینجاست که آیا میتوانیم بگوییم آمریکا قدرت جایگزین خود را در آینده نزدیک و تا ده سال آینده شناخته است و یا نه؟
*نگاهی به نقاط ضعف امپراطوری میانه
پاسخ به این سئوال هم بله است و هم نه. در حقیقت اوضاع آنچنان که باید و شاید در رقابت چین و آمریکا روشن نیست.
شاید اولین عاملی که باید در این باره مورد توجه قرار بگیرد، صبر تاریخی چینیهاست. چینیها علاقه فراوانی دارند که با صبوری زیادی مسیر خود را طی کنند. شاید جدیترین مثالی که در این باره به ذهن تاریخدانها بیاید، مکالمات مائو و گاسیگین نخست وزیر وقت شوروی است.
در حالی که گاسیگین به دنبال حل سریع مناقشات مرزی چین و شوروی بود، مائو به وی گفت که حل این اعتراضات نزدیک به 10 هزار سال طول میکشد و زمانی که با اعتراض وی روبه رو شد گفت حاضر است، زمان فوق را به 9 هزار سال کاهش دهد!
حالا در مورد آمریکا نیز چینیها به طور حتم با احتیاط فراوانی عمل خواهند کرد و شاید 10 سال زمان بسیار کمی باشد که آنها تبدیل به قدرت شماره یک دنیا شوند.
در کنار این چینیها با مشکلات فراوانی در حوزه اجتماعی خود روبه رو هستند که آمریکاییها نیز آنها به دقت مد نظر دارند. فاصله طبقاتی بالا، آلودگی محیط زیست، بحران در بخش مسکن و بدهی بسیار بالای بخش دولتی و خصوصی به سیستم بانکی همه و همه مسائلی است که میتواند آینده چین را به خطر بیندازد.
از سوی دیگر به هرحال چینیها دارای یک سیستم یکپارچه حزبی هستند که مردم این کشور کوچکترین دخالتی در آن ندارند و همین نکته این شائبه را به وجود میآورد که شاید زمانی چینیهای صبور صبرشان در مقابل سیستم کمونیستی به پایان برسد و حوادث سال 1989 در میدان «تیان آن من» دوباره تکرار شود. نکتهای که آمریکاییها امید فراوانی دارند که بتوانند از آن در زمان لازم استفاده کنند.
*قدرت نظامی در اختیار چینیها
با وجود نکات فوق، کفه قدرت بیش از اندازه به نفع چینیهاست و شاید مهمترین دلیل آن این باشد که قدرت آمریکا با نرخی غیر قابل انتظار به سمت پایین در حال سقوط است.
در حقیقت درگیریهای آمریکا در خاورمیانه و سالها هزینههای بالای نظامی در عراق و افغانستان به چین این فرصت را داده است تا بدون جلب نظر قدرت اول دنیا به توسعه نظامی خود بپردازد. هم اکنون چین دومین بودجه نظامی دنیا را داراست. بخشی زیادی از این افزایش بودجه به دلیل رشد بالای اقتصادی چین است. در حالی که آمریکا مجبور است مبالغ هنگفتی صرف عملیات در خاورمیانه کند، چین به صورت دائم در حال سرمایه گذاری سخت افزاری و تجهیزاتی است.
هم اکنون چین در حال ساخت دومین ناو هواپیمابر خود در بندر شانگهای است. اولین ناو هواپیما بر این کشور نیز به صورت دسته دوم از روسیه خریداری شد و پس از بازسازی در بندر دالیان به آب انداخته شد.
چین همچنین امیدوار است تا بتواند از توان دریایی رو به رشد خود در دریای چین جنوبی استفاده کرده و توسعه سرزمینی خود را در جزایر مملو از منایع زیر زمینی در نزدیکی ویتنام و فیلیپین تثبیت کند.
هم چنین چین به زودی به بزرگترین ناوگان زیر سطحی دنیا بعد از ایالات متحده آمریکا دست خواهد یافت. هم اکنون چین تنها 3 زیر دریایی با قدرت حمل موشکهای بالستیک در اختیار دارد، اما پروژههای گوناگون در ارتش چین در جریان است که میتوانند این کشور را به سرعت به رده دوم رسانده و جای روسیه را بگیرند.
البته روسها رقابتی با چینیها ندارند و به توسعه ناوگان زیر سطحی آنان نیز یاری میرسانند کمااینکه توسعه هوایی نیروی هوایی چین به لطف کمک همسایه شمالی بوده است.
*وقتی چین آبهای دنیا را دور میزند
یکی از مهمترین رازهای ماندگاری چیرگی آمریکاییها بر جریان تجارت جهانی چیرگی آنان بر آبهای دریایی دنیا بوده است. این مسئله به دلیل قدرت بالای نیروی دریایی این کشور به خصوص پس از پایان جنگ جهانی دوم رخ داده است.
همین مسئله سبب شده تا چین برای مقابله با قدرت مسلط آمریکا در دریا این بار به سراغ مسیرهای زمینی برود. طرح یک جاده یک کمربند که به صورت جدی از سوی هوجین تائو رییس جمهور پیشین چین مطرح شد توسط «شی جی پینگ» رییس جمهور فعلی این کشور در حال اجرا است.
به صورت مثال کریدوری سرتاسری از ایالت سین کیانگ آغاز و به بندر گوادر در پاکستان ختم میشود. به این ترتیب چین میتواند بدون رویارویی با قدرت نیروی دریایی آمریکا در جنوب شرق آسیا و اقیانوس هند خود را به منطقه غرب آسیا و دریای سرخ و شرق آفریقا نزدیک کند. اولین محموله نیز با استفاده از دو کشتی چینی در بندر گوادر از طریق این خط به آفریقا صادر شد.
مسیر دیگری نیز از طریق آسیای میانه و حاک روسیه به منطقه بالتیک و همسایگی کشورهایی همچون آلمان و کشورهای اسکاندیناوی میرسد. در صورتی که چینیها بتوانند این دو مسیر را به طور کامل اجرایی کنند، عملاً دیگر امکان کنترل مسیرهای تجارتی چین از آمریکا سلب میشود.
البته آمریکاییها نیز در مقابل این مسئله دست و پا بسته نبودهاند و برخی بر این اعتقادند که جنگ سوریه و ماجرای اوکراین تلاشی برای کور کردن این خط تجارتی جهانی بوده است.
*یوان بلای جان دلار میشود
چینیها از سلاح دیگری نیز در مقابل آمریکا برخوردار هستند و آن هم یوان به عنوان یک پول پر قدرت و جهانی به عنوان رقیبی برای دلار است.
در حقیقت سیاست آمریکا برای استفاده از دلار به عنوان یک ابزار تحریمی ضد کشورهای مستقل دنیا از جمله ایران و روسیه سبب شده تا نگاهها به سمت استفاده از یوان به عنوان واحدی برای مبادله پولی جذب شود.
اگرچه هم اکنون تنها ده درصد از مبادلات پولی دنیا به یوان است اما این رقم تا چند سال پیش به نیم درصد مبادلات جهانی نمیرسید. از سوی دیگر اقدام چینی برای تعیین یک شاخص جدید جهانی برای فروش نفت خام در شانگهای که با استفاده از یوان قیمت گذاری میشود، اقدام دیگری در این مسیر محسوب میشود.
هم اکنون چین با کشورهای بسیاری همچون روسیه و چین به دنبال امضای قرارداد پولی دو جانبه و استفاده از ارزهای ملی برای تجارت است و در چندین مورد نیز این توافق به صورت کامل اجرایی شده است.
به عنوان مثال روسیه و چین متعهد شدهاند که تصفیه حساب ناشی از امضای یک قرار 400 میلیارد دلاری صادرات گاز را از طریق پولهای ملی خود انجام دهند. در صورتی که مسیر فوق به همین شکل طی شود، آمریکاییها باید این انتظار را داشته باشند که در آینده نزدیک یوان به عنوان یک پول قدرت به رقابت با دلار برخیزد.
*اولین کشوری که از افول قدرت آمریکا گفت
افول قدرت آمریکا واقعیتی است که هیچ کس نمیتواند آن را کتمان کند. ما در شمارههای مختلف تلاش کردیم دلایل این افول و برجسته شدن آن را در محافل مطالعاتی دنیا به صورت جدی توضیح دهیم.
طبیعی است که ممکن است در گذر زمان برخی از این شاخصها اهمیتی کمتر و یا بیشتر را پیدا کند. اما در این میان یک چیز را باید به خاطر سپرد. اولین موجودیتی که در دنیا با تمام محدودیت قدرت آمریکا را شیطانی خواند و پایان آن را پیش بینی کرد، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) بود.
این شاید مهمترین نکتهای باشد که تاریخنگاران آینده با مرور افول قدرت آمریکا به آن اشاره کنند.