اگر آمریکا به واسطه پایگاههای نظامی خود در منطقه خاورمیانه به فرماندهی قرارگاه مرکزی خود در بحرین یا سنتکام با ایران همسایه است، اما ایران دقیقاً در همسایگی زمینی با اروپا قرار دارد.
در این میان اگرچه ترکیه همواره به عنوان یک حائل میان اروپا و منطقه پرآشوب خاورمیانه عمل کرده، اما هجوم وسیع آوارگان سوریه و حضور هزاران شهروند اروپایی در بین گروههای جهادی نشان داد که چه اندازه قاره سبز در مقابل تحولات پیرامونی خود آسیب پذیر است.
شاید از همین رو زمانی که بحران ساختگی پرونده هستهای ایران با کنفرانس ساختگی اعضای مجاهدین در خصوص افشای سایتهای مخفیانه هستهای ایران در سال 2002 آغاز شد، اعضای موثر کشورهای قاره سبز در قالب تروئیکای اروپایی تلاش کردند راهحلی برای مدیریت این بحران ساختگی بین آمریکایی که به دنبال فتح منطقه خاورمیانه بود و ایرانی که برنامه هستهای خود را به مانند یک سرمایه ملی میدانست که حاضر به تسلیم کردن آن نبود، پیدا کنند.
از آن زمان تاکنون نزدیک به 15 سال گذشته است. در طول 15 سال گذشته اروپا بیشتر مایل به آمریکا بوده تا ایران و گاه به دنبال منافع خود میگشت.
با این حال به نظر میرسد که اروپا در آستانه یک انتخاب مهم قرار گرفته است. انتخاب ایران با برآورده کردن آنچه که به ایران در برجام داده شده و یا پیوستن به جبهه دونالد ترامپ و برپا کردن شدیدترین تحریمهای تاریخ تا ایران 12 شرط اعلامی از سوی مایک پمپئو را بپذیرد.
*یک بیانیه و دو توافق نامه برای هیچ
نقشآفرینی اروپا در پرونده هسته ایران درست از زمانی آغاز شد که در سال 2003 آژانس بین المللی انرژی اتمی تحت فشار آمریکای سرمست از پیروزی در عراق بررسی پرونده هستهای ایران را آغاز کرد.
در این میان آشکار شدن برخی آلودگیهای اورانیومی در بازرسی آژانس از شرکت کالای الکتریک زمینه را برای فشار هر چه بیشتر فراهم کرد. در سپتامبر سال 2003 آژانس قطعنامهای در محکومیت ایران صادر کرد و از ایران خواست تا با اجرای فوری پروتکل الحاقی از هرگونه فعالیت مربوط به توسعه فناوری غنی سازی بپرهیزد.
با افزایش فشارها ایران برای مذاکره اروپا را انتخاب کرد و استارت این مذاکره با سفر وزرای امورخارجه انگلیس، فرانسه و آلمان به ایران در اکتبر سال 2003 آغاز شد. فرآیند مذاکره اروپا با ایران نزدیک به دو سال طول کشید. روندی که در نهایت با ناتوانی اروپا در مدیریت فشار آمریکا و حفظ دستاوردهای ایران فرو پاشید.
مذاکرات این دوسال به دو توافقنامه و یک بیانیه انجامید. بیانیه سعدآباد و توافق نامه بروکسل و پاریس که بخش اعظم آن تعهدات ایران برای توقف بخشهای مختلف برنامه هستهای ایران بود.
در بیانیه سعد آباد که همزمان با سفر سه کشور اروپایی به تهران آغاز شد، ایران قبول کرد تا پروتکل الحاقی را اجرا و غنی سازی اورانیوم را در هر سطحی متوقف کند. طرف اروپایی نیز به ایران تعهد داد تا تلاش کند از ارسال پرونده هسته ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد جلوگیری کند.
با این حال پیچیدگیهای فنی برخی مسائل مطرح شده بین ایران و آژانس در خصوص آلودگیهای مرتبط با تجهزات غنی سازی سبب شد تا اروپا از عمل به تعدات خو طفره برود. ایران و اروپا مذاکرات جدیدی را در شهر بروکسل برای حل اختلافات آغاز کردند.
این مذاکرات به انعقاد توافق نامه بروکسل ختم شد. بر اساس توافقنامه بروکسل دومین همکاری ایران و سه کشور اروپایی بود که در 23 فوریه 2004 در بروکسل انجام شد. بر اساس این توافق نامه ایران پذیرفت که ساخت قطعات و مونتاژ سانتریفیوژها را به حالت تعلیق درآورد. در مقابل سه کشور اروپا متعهد شدند برای بازگشت روابط ایران و آژانس به شرایط عادی و بسته شدن پرونده در اجلاس ژوئن 2004 آژانس تمام تلاش خود را به کار گیرد.
با این حال پیشرفت برنامه هستهای ایران در ماه مارس سال 2004 و آغاز فعالیت تاسیسات UCF باز هم اروپاییها اعلام کردند که تعهدی به جلوگیری از ارسال پرونده هستهای ایران به شورای امنیت ندارند. پس از آن و به فاصله کوتاهی دو قطعنامه علیه ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی صادر شد.
در نهایت در اجلاس سپتامبر سال 2004 آژانس از ایران خواسته شد تا تمام فعالیتهای مرتبط در حوزه هستهای را تعلیق کرده و یا انتظار ارسال پرونده خود را به آژانس در نوامبر همان سال را داشته باشد.
این قطعنامه منجر به آغاز مذاکرات جدیدی بین ایران و آژانس شد که به امضای توافق نامه پاریس انجامید. نطفه توافق نامه پاریس با ارائه طرحی به نام تضمین متقابل در ماه اوت سال 2004 بسته شد. چندین دور مذاکره در نهایت طرح جدیدی در اکتبر همان از سوی ایران به کشورهای اروپایی ارائه شد.
در نهایت در 14 نوامبر سال 2004 توافق نامه پاریس بین دو طرف امضا شد. بر اساس این طرح ایران موظف به تعلیق تمام فعالیتهای هستهای خود شد و قرار شد تا مذاکراتی به مدت 6 ماه بین طرفین برای رسیدن به تضمینهای متقابل صورت بپذیرد. با وجود این مذاکرات طولانی بین ایران و اروپا به جایی نرسید و دلیل اصلی آن نیز مخالفت آمریکاییها با هر گونه غنی سازی در ایران بود.
در حقیقت در سال 2003 استیفان هادلی مشاور امنیت ملی وقت جورج بوش به البرادعی اعلام کرد که سیاست آمریکا عدم وجود حتی یک سانتیریفیوژ در ایران بود. در نهایت اروپاییها پس از چندین ماه مذاکره طرحی به ایران ارائه دادند که بنا به گفته خود آنان بسیار ناقص بود و حتی خود آنها انتظار پذیرفته شدن آن را از سوی ایران نداشتند.
با این وجود اروپاییها امیدوار بودند که با پیروزی هاشمی رفسنجانی بتوانند مذاکرات تازهای با ایران را آغاز کنند. مسئلهای که با پیروزی محمود احمدی نژاد دقیقاً خلاف آن اتفاق افتاد و با آغاز فعالیتهای مرتبط با تبدیل کیک زرد به هگزا فلورایید در تاسیسات UCF در اصفهان توافق نامه پاریس نیز فرو پاشید.
*اروپا در جبهه آمریکا
با پایان این دوره اروپا به دلیل شکست در مذاکره با ایران عملاً در سمت آمریکا قرار گرفت. در تمامی سالهای پس از سال 2005 اروپا راهبردهای مشترکی در خصوص رأی به قعطنامههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بعدها شورای امنیت که از سوی آمریکا طراحی میشدند، ایفا کرد.
زمانی که اولین قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال 2007 علیه ایران صادر شد، اروپا همراهی کاملی با آن نشان داد. با این حال مراودات اقتصادی ایران با اروپا همچنان رو به افزایش بود. با این وجود از سال 2009 به بعد اروپا به سمت همکاری کامل در اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ایران حرکت کرد.
با تصویب قعطنامه 1929 شورای امنیت در سال 2010 و تصویب قانون تحریمهای جامع ایران موسوم به سیسادا در کنگره آمریکا اروپا نیز به جرگه تحریم کنندگان ایران در حوزه اقتصادی پیوست.
هماهنگی اصلی اجرایی شدن تحریمهای اروپا بر عهده فرانسه و انگلستان قرار داشت. در سال 2010 انگلستان نقش اصلی در تحریم بانکی ایران از سوی آلمان بزرگترین شریک تجاری تهران در اروپا را بر عهده داشت.
*سه بسته تحریمی اروپا در طول 3 سال
از سال 2010 و همزمان با آغاز موج تحریمها علیه ایران تا سال 2013 سه بسته تحریمی علیه اروپا تصویب شد.
اولین دور تحریمهای اتحادیه اروپا در 26 جولای سال 2010 در قالب «تصمیم شورای اروپا» به فاصله کوتاهی بعد از تصویب قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل اعلام شد. عنصر اصلی این تحریمها، منع سرمایهگذاری اروپا در بخش نفت و گاز ایران و ممانعت از تأمین تجهیزات، فناوریها، منابع مالی و ارائه کمکهای مورد استفاده برای تصفیه، اکتشاف و تولید گاز طبیعی مایع (LNG) ایران بود. همچنین افتتاح شعب جدید بانکهای ایرانی در اروپا و فروش اوراق قرضه دولتی ایران ممنوع شد. همچنین هرگونه تراکنش بانکی با مبلغ بالای 40 هزار یورو باید با اعلام قبلی صورت میپذیرفت.
در 23 ژانویه سال 2012 دومین دور تحریمهای مستقل اتحادیه اروپا اعلام شد. این بسته تحریمی از دولتهای اروپا میخواست از هر گونه واردات، خرید و حمل و نقل نفت ایران خودداری کنند. به علاوه، تأمین منابع مالی، ارائه خدمات بیمه و حمل و نقل محصولات پتروشیمی و صادرات تجهیزات و فناوریهای کلیدی به این بخش ممنوع و داراییهای بانک مرکزی ایران مصادره شد. همچنین هر گونه مبادله طلا با فلزات گرانبها با ایران ممنوع شد. در کنار این هرگونه بیمه کردن کشتیهای حامل نفت ایران از سوی شرکتهای بیمه اروپایی نیز ممنوع شد.
این اقدام اروپایی از آنجا مهم محسوب میشد که در همان زمان اروپاییها نزدیک به 400 هزار بشکه از ایران نفت وارد میکردند.
سومین دور تحریمهای اقتصادی اتحادیه اروپا در تاریخ 15 اکتبر سال 2012 اعمال شد. در این بسته تحریمی واردات یا حمل و نقل گاز طبیعی ایران و ارائه خدمات بیمه و تأمین منابع مالی این قبیل فعالیتها ممنوع شدند و ممنوعیتهایی برای صادرات گرافیت و فلزات نیمهتمام در نظر گرفته شد. در کنار این محدودیتهایی برای تأمین هرگونه سیستمهای یکپارچه صنعتی و همچنان تجهیزات تعمیرات کشتی در نظر گرفته شد. علاوه بر تحریمهای بخشی اتحادیه اروپا نام دهها شخص و نهاد ایرانی در فهرست سیاه اتحادیه اروپا قرار گرفت.
*اروپا سوئیفت را بر روی ایران میبندد
شاید در این میان یکی از مهمترین تحریمهایی که ضربه سنگینی به اقتصاد ایران وارد کرد، تحریم سوئیفت بود.
در 15 مارس سال 2012، شورای اروپا دستورالعملهای لازم را به بزرگترین شبکه پیامرسانی مالی جهان موسوم به «جامعه جهانی ارتباطات مالی بین بانکی یا «سوئیفت» برای قطع ارتباط با 25 بانک ایرانی که در فهرست تحریمهای اتحادیه اروپا قرار داشتند، داد. این اقدام باعث میشد توانایی کشورهای دیگر برای مبادله مالی با ایران بیش از پیش محدود شود. این در شرایطی بود که نزدیک به 15 بانک ایرانی و نزدیک به 29 موسسه مالی ایرانی از این سامانه استفاده میکردند.
اهمیت سوئیفت زمانی قابل درک است که بدانیم نزدیک به 10 هزار موسسه در سرتاسر دنیا از طریق این سامانه به نقل و انتقال پول میپرداختند و ایران بر خلاف واردات نفت هیچ جایگزینی برای سوییفت نداشت.
اهمیت تحریمهای اروپا برای ایران بسیار قابل لمس بود. پس از اجرایی شدن دور سوم تحریمها بود که روند افزایشی قیمت ارز در ایران آغاز شد. شاید جنجالیترین توصیف از وضعیت ایران سخنان محمود بهمنی رییس بانک مرکزی ایران بود که شرایط ایران را با شرایط شعب ابی طالب مقایسه کرد.
*اروپا در آستانه انتخاب نهایی
از سال 2013 و زمانی که حسن روحانی به ریاست جمهوری رسید، روند افزایشی فشارهای اروپا علیه ایران متوقف شد. شاید به دلیل آن که رابطه ایران و اروپا به حداقل خود رسیده بود.
حتی در مذاکرات سال 2013 و زمانی که ایران و کشورهای عضو 1+5 در آستانه یک توافق موقت برای رسیدن به یک تفاهم نهایی بودند، این فرانسه بود که با پیش کشیدن موضوع راکتور آب سنگین اراک باعث شد امضای نهایی برای شروع مذاکرات دراز مدت به دور دیگری موکول شود.
مساله ای که برخی از کارشناسان آن را با درخواست های فرانسه برای نقش آفرینی جدی در حوزه انرژی ایران و همچنین امضای تفاهم نامه های جدید در حوزه تولید خودرو بی ربط نمی دانستند.
البته بررسی رفتار اروپا در دوران مذاکرات هستهای و برجام نیاز به گزارشی دیگر دارد، اما به نظر میرسد که اروپا در حال حاضر در میانه انتخاب دیگری قرار گرفته است.
ایران چیزی بیش از آنچه در برجام آمده نمیخواهد اما تصمیمگیری درباره این موضوع به انتخاب اروپاییها بستگی دارد که به تعلیق تحریمهای خود ادامه دهند و خسارتهای بازگشت تحریمهای اروپا را به ایران جبران کنند و یا برای همیشه در کنار آمریکا بایستند.