اسلام تایمز، در زمان حکومت طالبان بر افغانستان طی سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ شمسی، در کنار دو کشور پاکستان و امارات، عربستان سعودی نیز حکومت طالبان را به رسمیت شناخت اما در پسا سقوط و بازخیزش طالبان به عنوان یک گروه شبهنظامی، سیاست ریاض حمایت از دولت مستقر در کابل و متحد واشنگتن بود.
تحولات پس از مرداد ماه ۱۴۰۰ که سبب به قدرت رسیدن مجدد طالبان بر افغانستان شد، به منزله یک شوک سیاسی بر نظام بینالملل بود و عربستان را هم مانند بسیاری دیگر از کشورها دچار بهت و سردرگمی کرد. در این یادداشت به رویکرد احتمالی عربستان نسبت به حکومت طالبان پرداخته میشود.
روابط پر فراز و نشیب طالبان و عربستان
به رغم آن که عربستان حکومت اول طالبان را به رسمیت شناخته بود اما پس از خیزش مجدد این گروه به دلایلی مختلفی از حمایت آن امتناع ورزید. یکی از مهمترین دلایل حضور آمریکا در افغانستان و روابط مستحکم ریاض – واشنگتن بود. سعودیها نه تنها از شورشگری طالبان حمایت نکردند بلکه با میزبانی از نشست علمای جهان اسلام، حکم به حرام بودن جنگ در افغانستان دادند؛ اقدامی که به شدت خشم طالبان را برانگیخت. روابط ریاض و طالبان تا زمان سقوط همچنان تیره بود.
پس از حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان، در ماههای نخست سردی روابط بین کابل و ریاض همچنان حکمفرما بود و به رغم کمک ۳۰ میلیون دلاری عربستان، ریاض سیگنال گرم و واضحی از جانب حکومت طالبان دریافت نکرد. این سردی ادامه یافت تا عربستان سفارت خود در کابل را به بهانه تهدیدات احتمالی تعطیل و دیپلماتهای خود را از این کشور خارج کرد.
مهمترین فاکتورهای مد نظر عربستان در افغانستان جدید
با توجه به اصلاحاتی که بن سلمان در عربستان آغاز کرده است و با توجه به تغییراتی که در محیط بینالمللی و منطقهای ایجاد شده است، قطعا در شرایط کنونی ملاکهای تعیین رویکرد سعودیها نسبت به حکومت طالبان با دهه هفتاد شمسی متفاوت است. چهار شاخص برجسته را میتوان در تعیین رویکرد عربستان نسبت به حکومت طالبان برشمرد. نخست، ظهور یک حکومت اسلامگرای سنی در جهان اسلام برای ریاض که ادعای رهبری کشورهای جهان اسلام را دارد، حائز اهمیت است. دوم، نوع نگاه حکومت طالبان به عربستان قطعا مهم است و ریاض تمایل ندارد که افغانستان به کانون مخالف ریاض تبدیل شود.
سوم، عربستان پتانسیل امنیتی افغانستان را حتما مد نظر دارد و برای عدم شکلگیری و یا فعال شدن یک جریان ضد منافع خود تلاش خواهد کرد. چهارم، به رغم آن که قطر به عنوان رقیب عربستان تاثیر و نفوذ عمیقی بر رهبران و حکومت طالبان دارد اما با توجه به اهمیت جغرافیای افغانستان، ریاض عرصه افغانستان را برای این رقیب و دیگران رقیبان خالی نخواهد کرد.
نیاز طالبان به تعامل
به رغم آن که یک گروه ایدئولوژیک قدرت را در افغانستان در دست گرفته است، اما مروری بر اظهارات مقامات ارشد طالبان و بیانیههای رسمی حکومتی نشان میدهد که حکومت سرپرست افغانستان بر خلاف سیاست بستهای که در داخل کشور در پیش گرفته است، در سیاست خارجی عملگرایی را در دستور کار دارد. مبتنی بر این سیاست عملگرایانه، تعامل با کشورهای مختلف اعم از اسلامی و غیر اسلامی در دستور کار کابل و قندهار قرار دارد. تعامل با عربستان به چند دلیل برای حکومت طالبان مهم است؛ نخست سرمایه عربستان و امکان کمک و سرمایهگذاری در افغانستان، دوم نفوذ این کشور در سازمان همکاری اسلامی و سوم حضور مهاجران کاری افغان در عربستان. به این دلایل، احتمالا کابل از کانال ارتباطی جدید، سیگنالهای مثبتی به ریاض داده باشد.
سفر هیئتی از مقامات حکومت طالبان به ریاض به رهبری ملا محمد یعقوب سرپرست وزارت دفاع در موسم حج و حضور وی در جمع مهمانان بن سلمان میتواند نشانه حسن نیت دو طرف برای روابطی جدید باشد.
در مجموع به نظر میرسد که ریاض پس از یک بازنگری با رویکردی جدید به افغانستان و حکومت طالبان مینگرد که در ترسیم این رویکرد جدید، نوع نگاه طالبان به ریاض هم بیتاثیر نبوده است. یکی از مهمترین بخشهای رویکرد جدید عربستان، استفاده از ظرفیت «سازمان همکاری اسلامی» است که به منزله پُل عمل میکند؛ این پل نه تنها در صدد ترمیم روابط کابل – ریاض است بلکه نقش کانال ارتباطی بین جامعه جهانی و حکومت طالبان را ایفا خواهد کرد. در رویکرد جدید، نقش ریاض بیشتر نظارتی و کنترلی خواهد بود و احتمالا از ابزارهای اقتصادی برای نیل به اهداف استفاده خواهد شد.
مرجع : بررسی تحولات افغانستان