، قیام ۱۵ خرداد جنبشی است ماندگار که راه مبارزه در برابر ظلم و ستم را به مردم آموخت و رهبر و پیشوای انقلاب نیز با مشاهده حمایت و پشتیبانی مردم از او، با اتکا به خداوند و این حمایت مردمی، در راه مبارزه با دیکتاتوری پهلوی گامهای خود را راسختر برداشت.
بدون تردید قیام مردمی ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به عنوان مبداء و سرآغاز انقلاب اسلامی بود که منشاء تحولات وسیع داخلی و بینالمللی شد. قیامی برخاسته از خاستگاه مذهبی و ملی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی و در جهت حفظ حریم مرجعیت و روحانیت شکل گرفت. قیام ۱۵ خرداد جنبشی است ماندگار که راه مبارزه در برابر ظلم و ستم را به مردم آموخت و رهبر و پیشوای انقلاب نیز با مشاهده حمایت و پشتیبانی مردم از او، با اتکا به خداوند و این حمایت مردمی، در راه مبارزه با دیکتاتوری پهلوی گامهای خود را راسختر برداشت.
سؤالی که مطرح است، چرا این واقعه اتفاق افتاد؟ علل و عوامل وقوع قیام ۱۵ خرداد و ماهیت و ویژگیهای این حادثه چیست؟ در این نوشتار تلاش میشود ضمن بررسی ابعاد قیام ۱۵ خرداد، به این سؤالات نیز پاسخ داده شود.
۱ ـ استبداد و خفقان در کشور و وابستگی شدید محمدرضا پهلوی به آمریکا
با کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی که از کشور گریخته بود به تهران بازگشت و پایههای قدرت خود را مستحکم کرد. سقوط دولت ملی صرفاً به معنای شکست سیاست ملی کردن صنعت نفت نبود، بلکه فاجعهای تاریخی برای سرنوشت ملت ایران بود. این شکست موجب شد تا مردم ایران امیدشان را برای آزادی و استقلال از بیگانه، از دست بدهند و راه برای ظهور مجدد استبداد در مخربترین و مخوفترین شکلی که ایران تجربه کرده است باز شد. (کاتوزیان، ۱۳۷۳: ۳۸)
با کودتای ۲۸ مرداد و شروع به کار دولت کودتا، همه دستاوردهای سیاسی در نهضت ملی یک شبه نابود شد. روابط سیاسی آیت ا... بروجردی و دولت پهلوی که تا قبل از کودتا تا حدودی خوب بود پس از این واقعه رو به سردی و تیرگی نهاد. محمدرضا پهلوی که بعد از کودتا پایههای سلطنت خود را مستحکم میدید؛ دیگر نیازی به نزدیکی به آیت ا... بروجردی نداشت. از این رو، سیاستهای دولت و حکومت پهلوی به سمت تقابل با روحانیت و علما پیش رفت تا تعامل.
از طرفی جان. اف. کندی با شعار اجرای اصلاحات در کشورهای پیرامون از جمله ایران در آمریکا در اواخر سال ۱۳۳۹ روی کار آمد و بلافاصله دستورالعمل اجرای این اصلاحات را برای حکومت ایران فرستاد. اما محمدرضا پهلوی به دلیل نفوذ غیر قابل انکار آیت ا... بروجردی در ایران که مرجعیت مطلق را داشتند اجرای اصلاحات مورد نظر آمریکاییها را تا حدودی به تعویق انداخت.
تا اینکه در فروردین ۱۳۴۰ آیت ا... بروجردی به رحمت خدا رفت و محمدرضا پهلوی بلافاصله پس از رحلت ایشان، با انتصاب علی امینی مُهره مورد وثوق آمریکاییها به نخست وزیری در صدد اجرای اصلاحات برآمد. البته محمدرضا پهلوی برای آسوده شدن از مخالفتهای احتمالی علمای قم علیه اصلاحاتش، در صدد برآمد تا پایگاه مرجعیت را از قم به نجف اشرف در عراق منتقل کند. از این رو، پیام تسلیت رحلت آیت ا... بروجردی را به آیت ا... سید محسن حکیم، مجتهد شیعی عراقی ارسال کرد. (فراتی، ۱۳۷۸: ۳۰)
روحانیان مبارز این اقدام شاه را بی اعتنایی به مراجع قم و قدم اول در راه تضعیف روحانیت ایران تلقی کردند. هرچند محمدرضا شاه در چنین هدفی ناکام ماند، اما علاقهمند بود تا این مقام در مراجع قم متمرکز نگردد و پراکندگی و تشتت مرجعیت از نگرانیهای او بکاهد. در درجه بعد واکنشهای متعددی نیز در حوزه علمیه قم در قبال مسئله مرجعیت به وقوع پیوست. نگرانی از آینده زعامت حوزه سبب شد تا آیت ا... بهبهانی از علمای بزرگ قم که در مظان مرجعیت بودند را دعوت کند تا در نشست اضطراری درباره سرنوشت حوزه تصمیم مشترکی اتخاذ کنند.
از این جلسه به بعد بود که به تدریج امام خمینی در کنار عالمانی همچون آیت ا... گلپایگانی و آیت ا... نجفی مرعشی مرجعیت تقلید را برعهده گرفت. بنابراین، از این زمان به بعد شاهد هستیم که امام خمینی (ره) به عنوان مرجع تقلید در کنار مسائل مربوط به امور دینی و مذهبی مردم به امور اجتماعی و سیاسی جامعه واکنش نشان میدهند.
۲ ـ سیاستها و برنامههای ضداسلامی نظام پهلوی
الف- مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی
همانطور که اشاره شد، رژیم پهلوی بعد از رحلت آیت ا... بروجردی که تصور میکرد کسی نمیتواند جای خالی وی را پر کند، در صدد اجرای سیاستها و برنامههای اصلاحی ضددینی و مذهبی برآمد. در اولین گام در ۱۶ مهر سال ۱۳۴۱ به تصویب لایحه اصلاحی قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی اقدام نمود. به موجب این لایحه، واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده و انتخاب شوندگان نیز به جای این که مراسم تحلیف را با قرآن به جای آورند، از این پس این کار را با کتاب آسمانی خود انجام میدادند.
امام خمینی که تصویب لایحه مذکور را مقدمه برنامههای ضد قانونی و ضد اسلامی رژیم شاه میدانست، بلافاصله علمای طراز اول قم را دعوت کرد تا درباره این لایحه به مشورت و تصمیم گیری بپردازند. امام در این جلسه، اهداف دولت را برملا کرد و نسبت به تصویب چنین لایحهای اعلام خطر کرد. در پایان جلسه نیز تصمیمات زیر گرفته شد؛
- ۱. طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما را با لایحه اعلام داشته و لغو فوری آن، درخواست شود.
۲. علمای تهران و شهرستانها را از طریق نامه و پیغام در جریان امر قرار داده و از ایشان برای آگاه کردن مردم و مقابله با دولت دعوت شود.
محمدرضا پهلوی و اسدا... علم نخست وزیر وقت با پاسخهای بسیار سطحی به تلگراف علما با بی اعتنایی از کنار این موضوع عبور کردند. اما امام خمینی ساکت ننشستند و با ارسال تلگراف مستقیم به نخست وزیر و با سخنرانی ها، صدور اعلامیههای متعدد و ارسال نامهها و پیکهای بسیاری برای شخصیتهای سیاسی و روحانی شهرها، تحرکی گسترده انجام داد، که بسیج مردمی علیه دولت و رژیم پهلوی برپا شد. سرانجام، با تلاشها و پیگیریهای امام و مراجع قم و پشتیبانی مردم، لایحه مذکور در آذر ۱۳۴۱ لغو شد.
ب- اصول ششگانه (انقلاب سفید)
رژیم پهلوی که در اولین گام از اجرای سیاستهای ضد دینی و ضد اسلامی خود در مقابل علما و روحانیون ناکام ماند، تلاش کرد از طریق دیگری این سیاستها را پیگیری کند. بر این اساس، محمدرضا پهلوی در ۱۹ دی ۱۳۴۱ (سالروز تصویب اصلاحات ارضی) به طور رسمی اعلام کرد، قصد دارد اصول شش گانهای را به رفراندوم (همه پرسی) بگذارد.
۱. الغای رژیم ارباب رعیتی
۲. ملی کردن جنگلها در سراسر کشور
۳. فروش سهام کارخانجات دولتی
۴. سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی
۵. اصلاح قانون انتخابات
۶. ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
این اصول که شاه به آنها نام «انقلاب سفید» داده بود، در حقیقت همان دستورالعملها و اصلاحاتی بود که آمریکا به کشورهای توسعه نیافته و پیرامون خود اعلام کرده بود. (رجبی، ۱۳۷۴: ۱۸۱) اصول فوق، با جملاتی زیبا و سنجیده معرفی شده بود که مخالفت با آنها، مخالفت با منافع عمومی و مصالح ملی قلمداد میگردید.
در واکنش به این اقدام شاه، امام خمینی بار دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فراخواند. در آن جلسه نتیجه بر آن شد که نمایندهای از سوی رژیم دعوت شود تا انگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد. گفتگوی چند باره علما با نماینده شاه (بهبودی) و عدم پاسخ مناسب به پرسشها و پیشنهادهای علما بی نتیجه ماند و سبب شد که روحانیون خود نمایندهای (آیت ا... آقا روح ا... کمالوند) به نزد شاه روانه کنند.
شاه نیز به جای اینکه توضیح روشنی به پرسشهای نماینده علما بدهد، میگوید: اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر (این کار را) نکنم از بین میروم. (رجبی، ۱۳۷۴: ۱۸۱) با این سخنان شاه، برای امام خمینی و سایر علما روشن شد که اصول ادعایی محمدرضا پهلوی مورد حمایت کامل آمریکاست تا جایی که ادامه سلطنتش به اجرای لوایح بستگی دارد.
امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در ۲ بهمن ۱۳۴۱ طی اعلامیهای آن را تحریم کرده و رفراندوم را اجباری نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بیارزش است. امام خمینی که این اعلامیه را در پاسخ به استفتای جمعی از متدینان تهران نگاشته است به اشکالاتی نظیر پیشبینی نشدن آن (رفراندوم) در قانون، روشن نبودن مقام صالحه اجرای آن در قانون، کم بودن مهلت بررسی، کافی نبودن معلومات رأی دهندگان برای بررسی و وجود جو زور و فشار اشاره میکند.
به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سردادن شعارهایی علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند. گروهی از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهراتی برپا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادی از آنها مجروح و دستگیر شدند. در قم نیز تظاهرات مردمی با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیری عدهای مواجه شد.
شاه درصدد برمیآید با سفر به قم در جهت کنترل اوضاع اقدام نماید. ولی در سفر خود به قم با عدم استقبال و بیاعتنایی مواجه میشود و در واکنش بدین وضع، طی یک سخنرانی روحانیت را با تعابیر موهن «ارتجاع سیاه» و بدتر از «ارتجاع سرخ» مورد حمله قرار میدهد. سرانجام در ۶ بهمن، رفراندوم انجام گردیده و اعلام میشود که اصول پیشنهادی شاهنشاه به تصویب ملت رسید. «کندی» رئیسجمهور وقت آمریکا پیروزی شاه را تبریک میگوید و سفیر انگلیس رضایت ملکه انگلیس را به اسدا... عَلَم نخست وزیر اعلام مینماید و رادیو مسکو برنامه اصلاحی شاه را میستاید. (روحانی، ۱۳۵۶: ۲۷۱)
امام خمینی به علما و مراجع پیشنهاد میکند در ماه رمضان - که از ۸ بهمن آغاز میشد - از شرکت در نماز جماعت و سخنرانی خودداری نموده، همه مساجد کشور تعطیل گردد و دلایل آن نیز به عموم مردم اعلام شود. به دنبال این حرکت وضعیت فوقالعادهای در کشور پدید آمده و مساجد در پارهای از شهرها تعطیل میگردد و ماه رمضان در هالهای از تردید و سکوت آغاز میگردد.
شاه نیز در ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیان به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد. امام خمینی نیز با صدور اعلامیهای نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام میکند (صحیفه نور، ج ۱، ۱۳۶۱: ۳۳۶) و در جلسهای با مراجع و علمای قم از آنها نیز درخواست مینماید چنین اقدام کنند که برخی با این اقدام مخالفت مینمایند، ولی آیات عظام میلانی، شریعتمداری، روحانی و بهبهانی در اعلامیههای جداگانه و چهل و شش نفر از علمای سرشناس تهران در اعلامیه مشترک، عید نوروز را عزای عمومی اعلام میکنند. این واکنش وضعیت ویژهای را در کشور پدیدمیآورد و سرآغاز دور تازهای در مسیر تحولات این مقطع میگردد.
ج- فاجعه فیضیه (کشتار طلاب و روحانیون)
در دوم فروردین ۱۳۴۲ که مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۲ ه. ق. سالگرد شهادت امام صادق (ع) بود، مجلس سوگواری از سوی امام خمینی در بیتشان و از سوی آیت ا... گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار گردید. آن روز مأموران زیادی که به طور ناشناس با اتوبوس وارد قم شده بودند پس از ناکامی از برهم زدن مجلس سوگواری بیت امام، وارد مدرسه فیضیه شده و با حمله به طلاب و به گلوله بستن مدرسه، اثاثیه حجرهها را در وسط مدرسه به آتش میکشند. در این حادثه عدهای از طلاب کشته و زخمی شدند.
در همین روز حملة مشابهی نیز به مدرسه طالبیة تبریز صورت میگیرد. وقتی خبر فاجعه فیضیه را به امام خمینی رساندند ایشان بلافاصله تصمیم گرفت به طرف آن مدرسه حرکت کند. روحانیان و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند، مانع خروج امام از منزل شدند. این واقعه طنین خود را در کشور بازیافت؛ نماز جماعت مساجد تهران و پارهای دیگر از شهرها تا یک هفته تعطیل شد. علمای نجف، کربلا و مشهد با صدور تلگرامهایی واکنش نشان دادند و آیتا... خویی و شیرازی، شاه را عامل این جنایت تلقی نمودند و آیتا... حکیم تقاضای مهاجرت مراجع ایران به نجف به عنوان اعتراض به شاه را کرد.
رژیم شاه تلاش نمود واقعه را درگیری میان مردم و دهقانان از یک سو و روحانیان از سوی دیگر، بر سر مسئله اصلاحات ارضی و حق رأی بانوان معرفی نماید. شاه برای تحقیر روحانیان، دستور داد آنها به خدمت وظیفه اعزام شوند. در مقابل، امام خمینی از این امر استقبال نمود و طلاب را دعوت به فراگیری خوب تعلیمات نظامی کرد. (روزنامه اطلاعات، ۶/ ۱/ ۱۳۴۲) از طرفی امام خمینی در واکنش به فاجعه فیضیه در سخنان و اطلاعیههای متعددی که به مناسبتهای مختلف درباره این حادثه ایراد و منتشر میساخت به افشاگری علیه ماهیت دولت پهلوی میپرداخت و مردم را نسبت به عمق فاجعه مطلع مینمود. (صحیفه نور، ۱۳۶۱: ۸۴-۸۲)
قیام ۱۵ خرداد ۴۲
امام خمینی به مناسبت چهلم حادثه فیضیه دعوت به برگزاری مجلس ختم کرد و روز بعد در بیانات آغاز درس حوزه، دولت را مورد حمله قرار داد. وی در همین زمان علمای نجف و قم را نیز مورد عتاب قرار میدهد. مذمت دولت در رابطه با حمایت از فرقه بهایی و یادآوری خطر نزدیکی ایران به اسرائیل از مضامین مورد تأکید امام خمینی بود. ایشان پیش از آغاز محرم، وعاظ را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست سیاستهای ضداسلامی شاه و همدستی او با اسرائیل را مورد انتقاد قرار دهند. ساواک نیز متقابلاً عدهای از وعاظ را احضار نمود و از آنان خواست به سه مطلب اشاره نکنند؛ ۱. برضد شاه سخنی نگویند ۲. علیه اسرائیل مطلبی نگویند.۳. مرتب به مردم نگویند اسلام و قرآن در خطر است.
امام خمینی از آغاز محرم در منزل خود مجلس روضهخوانی منعقد میکند و هر شب نیز به یکی از مجالس سوگواری محلههای قم سر میزند. پیشتر به مراجع و علمای قم نیز پیشنهاد کرده بود تا در روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی نموده و از مظالم رژیم سخن گویند. در این زمان، غلیان و التهابی در شهر پدید آمده و بسیاری نیز از دیگر شهرها به قم آمدند. بعدازظهر عاشورا - ۱۳ خرداد ۴۲ - امام خمینی برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.
جمعیت بسیاری در اطراف فیضیه و در صحن حرم تجمع نمودند. اکنون این امام بود که واکنشهای او امواج اجتماعی را به حرکت درمیآورد؛ امام خمینی در سخنرانی کوبنده خود، حادثه حمله به فیضیه را مورد مؤاخذه قرار میدهد، به اسرائیل و نقش او در سیاست ایران حمله میکند، و به نصیحت شاه میپردازد.
صبح این روز در تهران نیز مردم به خیابانها ریخته و در میدان بهارستان و دانشگاه تهران تجمع میکنند. روز بعد نیز تظاهرات و حرکتهای خیابانی ادامه مییابد. این حرکتها در قم در شکل دستههای عزاداری تا پاسی از شب ادامه یافت. شاه دیگر دریافته بود که موجهای خروشان در دستان امام قرار گرفته و بدین سان تصمیم میگیرد با حذف او از صحنه، به هر شکل ممکن، به کنترل امور بپردازد. در نیمه شب ۱۲ محرم -۱۵ خرداد- مأمورن نظامی به منزل امام خمینی هجوم آورده، او را دستگیر نموده، به باشگاه افسران تهران و از آنجا به پادگان قصر منتقل مینمایند.
در روز ۱۵ خرداد با رسیدن خبر دستگیری امام، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد. تظاهرات تبدیل به شورش گسترده خیابانی میشود و دستجات مردم بیمهابا در مواجهه با نظامیان مستقر در شهر قرار میگیرند. در خیابانهای مرکزی قم و تهران سیل جمعیت غیرقابل کنترل میشود. مأموران نظامی به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفن پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سرپل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین مردم را قتل عام کردند. (حدیث انقلاب، ۱۳۷۷: ۲۲۸-۲۲۷)
شاه دو روز بعد از نهضت ۱۵ خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصرنسبت دهد. سستی ادعاهای شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچ گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهای ایران در نوشتهها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامههای شوروی از وقایع پانزده خرداد میپرداختند.
حزب کمونیست شوروی، قیام ۱۵ خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه میدانست. ادعای کذب دیگر شاه (در مورددخالت دولت مصر) نیز علیرغم تلاش و دسیسه ساواک هیچ گاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام عیار قیام پانزده خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه اَنگها نمیتوانست کمترین لطمهای بدان وارد سازد. (سایت جماران)
امام خمینی نیز در بازداشت، با استناد به اینکه استقلال قضایی در ایران وجود ندارد و قضات تحت فشارند، از پس دادن بازجویی خودداری کرد. علما و روحانیون در ایران و عراق، با صدور تلگرامهایی دستگیری امام خمینی و دیگر روحانیون و کشتار مردم عزادار دوازدهم محرم را محکوم کردند. امام خمینی در ۴ تیرماه به زندان پادگان عشرتآباد منتقل شد و ۴۰ روز در آنجا حبس گردید.
در ۲۹ تیرماه، همه روحانیون دستگیر شده به استثنای امام خمینی، شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقا حسن قمی و دستغیب آزاد شدند. در ۱۱ مرداد، امام خمینی، محلاتی و قمی به یکی از منازل ساواک در داودیه تهران منتقل شدند. مردم به محض اطلاع، برای دیدار وی به محل اقامت روانه شدند و صف طویلی از دیدارکنندگان پدید آمد. از روز بعد ملاقات با امام ممنوع اعلام شد و منزل به محاصره پلیس درآمد، ایشان سه روز بعد به منزلی در قیطریه منتقل گردید.
امام در مدت اقامت در این محل، از طریق آمد و شد نزدیکان اخبار را دریافت میکرد و دستورات و توصیههای خود را انتقال میداد. در ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ماه ذیحجه و محرم، رژیم پهلوی امام را آزاد کرد. خبر آزادی امام موجی از شادی آفرید و دیدارکنندگان را از قم و شهرهای دیگر، به سمت منزل ایشان روانه ساخت.
نتایج، آثار و پیامدهای قیام ۱۵ خرداد ۴۲
راز ماندگاری پانزده خرداد در این است که به عنوان نقطه عزیمت و سرمنشاء بسیاری از تحولات ایران به شمار میآید. گرچه خود نیز با توجه به کارکردهای علما و گروههای دینی در دهههای گذشته میباشد. به عبارت دیگر پانزده خرداد ثمره تلاشهای گذشتگان بود و خود نیز نقطه عطفی در مبارزات سیاسی و دینی انقلاب اسلامی میباشد. بنابراین، عمدهترین نتایج، آثار و پیامد قیام ۱۵ خرداد ۴۲ را میتوان به شرح ذیل برشمرد:
- ۱- مردمی و خودجوش بودن قیام؛ در شرایطیکه بنا به شواهد و قرائن، در آستانة قیام ۱۵ خرداد گروهها و احزاب فعالسیاسی در انفعال و بلاتکلیفی به سر میبردند، مردم از اقشار گوناگون بهطور خودجوش به صحنه آمدند و با فداکاری و ایثارگری بینظیر نظام شاهنشاهی را به مبارزه طلبیدند.
۲- رهبری منحصر به فرد و بینظیر امام خمینی؛ امام خمینی از جمله رهبرانی است که دارای شخصیتی ممتاز و دارای ابعاد مختلف فکری میباشد. تسلط کم نظیر در شناخت مکتبهای فلسفی شرق و غرب به ویژه عرفان، مرجعیت او، صراحت بیباکانه، قدرت کمنظیر در جذب مخاطب، چهره ناآرام، مبارز و قاطع، داشتن بیان و لهجه عادی و مردمی از جمله ویژگیهای این بزرگ مرد مبارزه بوده است. با چنین خلق و خوی و توانائی های بود که امام خمینی (ره) در صحنة سیاست ایران ظهور کرد و مرشد و مراد مردم خود شد. تهور تردید ناپذیر امامخمینی در ابراز سخنان هیجانزا و بهمیدان مبارزه طلبیدن مقام «قدر قدرت شاهی» سبب شد که مهر تائید «رهبریت» ایشان توسط گروههای مخالف شاه در کارنامة زندگیشان نقش بندد.
۳- مطرح شدن اسلام به عنوان یک مکتب مبارزه در این قیام؛ مردم با الهام گرفتن از الگوهای اسلامی دست به مبارزه با نظام مستبد و طاغوت زدند. وقوع قیام در ماه محرم و به ویژه روز عاشورا، تشبیه شاه به یزید، رهبری روحانیت و مشارکتگستردة گروههای مذهبی در این قیام همگی نشان از اسلامی بودن مبارزه دارند.
۴- مبارزة همزمان علیه استبداد داخلی و استکبار خارجی؛ در نهضتهای قبل از ۱۵خرداد ۴۲ همواره یک جنبة مبارزات نادیده گرفته میشد. به علت نادیده گرفتن یک بعد مبارزه نهضتهای مشروطه و ملی شدن صنعت نفت شکست خوردند. نهضت مشروطه استبداد داخلی را از بین برد، ولی از آنجائیکه مبارزه با استکبار نادیده گرفته شد، استبداد دوباره بازگردانده شد. در نهضت ملیشدن صنعت نفت استکبار انگلیس شکست داده شد، ولی در نهایت پایگاه استبداد به محلی برای سرنگونی دولت ملی تبدیل شد.
امام خمینی به درستی واقف بود نهضت زمانی موفق خواهد بود که همزمان علیه استکبار و استبداد مبارزه کند. به همین دلیل است که امام هم به شاه حمله میکند و هم به رژیم صهیونیستی. ایشان با این استراتژی نشان میدهد که استبداد و استکبار دو روی یک سکه هستند که این وضعیت ناگوار را برای مردم ایران به وجود آوردهاند؛ لذا اگر از یکی از طرفین غافل باشیم موفق نخواهیم شد. فرایند مبارزه همزمان در دو جبهه در پیروزی انقلاب اسلامی به سرنگونی نظام شاهنشاهی منجر شد و در تصرف سفارت آمریکا (لانه جاسوسی) به خشکانیدن ریشه استکبار انجامید.
۵- رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی و مبارزه با شخص اول مملکت؛ امام خمینی بهدرستی ریشة مشکلات را وجود شاه در رأس حکومت میدانست؛ بنابراین برخلاف دیگران که فقط به نهادهای فرودست و از جمله دولت انتقاد میکردند، ایشان نوک حملات را متوجه شاه کرد و بدین ترتیب راه را برای سرنگونی نظام شاهنشاهی باز کرد. از این رو، قیام ۱۵ خرداد چهره مزورانه و منافقانه شاه را افشا و ماهیت رژیم وی را برای مردم روشن ساخت.
در نهایت اینکه، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هر چند به ظاهر یک یا چند روز طول کشید، ولی به دلیل انگیزههای الهی که داشت، به عنوان مبداء انقلاب اسلامی و منشاء تحولات وسیع داخلی و بینالمللی شد به گونهای که امام خمینی (ره) در تاریخ ۱/ ۶/ ۱۳۴۹ فرمودند:"۱۵ خرداد از خاطرهها محو نخواهد شد و باید در سالروز آن، هر چه بیشتر آن را زنده نگه داشت، پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود؛ سند زنده مخالفت شجاعانۀ ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و استعمار چپ و راست بود. " (صحیفه نور، ۱۳۸۱: ۹۸۸)