۰
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۰۱

سلطه اقتصادی آمریکا به تاریخ پیوست

افول هژمونی و سلطه اقتصادی آمریکا
افول هژمونی و سلطه اقتصادی آمریکا
به گزارش اسلام تایمز، "خداحافظ G7، سلام G20." این عنوان مقاله ای در اکونومیست در مورد اولین اجلاس سران گروه 20 در واشنگتن در سال 2008 بود که استدلال می کرد که این جلسه نشان دهنده تغییر قاطع در نظم قدیمی است. امروز، امیدها به یک نظم اقتصادی جهانی تعاونی، که در اجلاس سران G20 در لندن در آوریل 2009 به اوج خود رسید، از بین رفته است. با این حال، به سختی می توان به «خداحافظ G20، سلام G7» اشاره کرد. دنیای قبلی تسلط G7 حتی از جهان همکاری G20 دورتر است. نه همکاری جهانی و نه سلطه غرب عملی به نظر نمی رسد. چه چیزی ممکن است به دنبال داشته باشد؟

این چیزی است که بیانیه نشست سران دولت گروه 7 در هیروشیما نشان نمی دهد و به طرز نفس گیری جامع است. این نشست شامل: اوکراین؛ خلع سلاح و عدم اشاعه؛ منطقه هند و اقیانوس آرام؛ اقتصاد جهانی؛ تغییرات آب و هوایی؛ محیط زیست؛ انرژی، از جمله انرژی پاک؛ تاب آوری اقتصادی و امنیت اقتصادی؛ تجارت؛ امنیت غذایی؛ سلامتی؛ کار؛ تحصیلات؛ دیجیتال؛ علم و تکنولوژی؛ جنسیت؛ حقوق بشر، پناهندگان، مهاجرت و دموکراسی؛ تروریسم، افراط گرایی خشونت آمیز و جنایات سازمان یافته فراملی و روابط با چین، افغانستان و ایران (در میان سایر کشورها) است.

اقتصادهای G7 هنوز بسیار بزرگ هستند، اما تسلط آنها رو به افول است
در 19000 کلمه، این بیانیه مانند یک مانیفست برای یک دولت جهانی است. در مقابل، بیانیه نشست G20 لندن در آوریل 2009 کمی بیش از 3000 کلمه بود. این مقایسه با توجه به تمرکز آن زمان بر بحران اقتصادی ناعادلانه است. اما یک لیست آرزوهای غیرمتمرکز نمی تواند مفید باشد: وقتی همه چیز در اولویت است، هیچ چیز مفید نیست.

علاوه بر این، هم لحظه تک قطبی ایالات متحده و هم تسلط اقتصادی G7 تاریخ است. درست است، دومی هنوز قدرتمندترین و منسجم ترین بلوک اقتصادی در جهان است. برای مثال، به تولید تمام ارزهای ذخیره پیشرو جهان ادامه می دهد. با این حال، بین سال های 2000 تا 2023، سهم آن در تولید جهانی (در قدرت خرید) از 44 به 30 درصد کاهش خواهد یافت، در حالی که سهم همه کشورهای پردرآمد از 57 به 41 درصد کاهش می یابد.
 
در همین حال، سهم چین از 7 به 19 درصد افزایش خواهد یافت. چین اکنون یک ابرقدرت اقتصادی است. از طریق ابتکار یک کمربند و یک جاده، به سرمایه‌گذار بزرگی در کشورهای در حال توسعه تبدیل شده، اگرچه، به‌طور پیش‌بینی‌شده، باید با بدهی‌های بد ناشی از آن که برای کشورهای G7 آشنا است، مقابله کند. برای برخی از کشورهای نوظهور و در حال توسعه، چین شریک اقتصادی مهم تری نسبت به G7 است: برزیل یک نمونه از این کشورها است. لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهور این کشور ممکن است در G7 شرکت کرده باشد، اما او نمی تواند از اهمیت چین چشم پوشی کند.

ایالات متحده و متحدانش بر ذخایر ارزی جهانی تسلط دارند
نشست  G7 در ژاپن شامل هند، برزیل، اندونزی، ویتنام، استرالیا و کره جنوبی هم بود. اما ظاهرا 19 کشور برای پیوستن به بریکس درخواست داده اند که شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی می شود. هنگامی که جیم اونیل در سال 2001 ایده بریکس را ابداع کرد، فکر می کرد که این یک مقوله اقتصادی مرتبط است. فکر می کردم بریکس فقط مربوط به چین و هند است که از نظر اقتصادی درست بود. اما به نظر می رسد که بریکس اکنون در راه تبدیل شدن به یک گروه مرتبط در سراسر جهان است. واضح است که آنچه اعضای آن را گرد هم می آورد، تمایل به عدم وابستگی به ایالات متحده و متحدان نزدیک آن است که در دو قرن گذشته بر جهان تسلط داشته اند. به هر حال، گروه 7 با 10 درصد جمعیت جهان تا چه زمانی می‌تواند (یا در این مورد باید) به این کار ادامه دهد؟

نمودار میله ای صادرات به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی، 2022. اقتصادهای منتخب G20 نشان می دهد برای برخی از کشورها، تجارت با چین فراتر از تجارت با کل G7 است.
گاهی اوقات، فرد به سادگی باید خود را با واقعیت وفق دهد. فعلا اهداف سیاسی اعضای G7 را کنار بگذارید، که به درستی شامل نیاز به حفظ دموکراسی در داخل و دفاع از مرزهای آن (امروز، بیش از همه، در اوکراین) است. این در واقع دعوای غرب است. اما بعید به نظر می رسد که این جهان هرگز چنین باشد، زیرا اکثر کشورهای عضو مشکلات و نگرانی های دیگری دارند. خوب بود که ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین هم در این اجلاس شرکت کرد اما غرب به تنهایی بقای اوکراین را تعیین خواهد کرد.

اگر به اقتصاد روی آوریم، این نیز خوب است که مفهوم جداسازی به مفهوم «ریسک زدایی» تبدیل شده است. اگر بتوان دومی را به سیاستگذاری متمرکز و منطقی تبدیل کرد، بهتر است. اما انجام این کار بسیار سخت تر از آن چیزی خواهد بود که بسیاری اکنون تصور می کنند. منطقی است که منابع انرژی و مواد خام و اجزای حیاتی را متنوع کنیم. اما، برای مثال، تنوع بخشیدن به عرضه تراشه های پیشرفته از تایوان واقعا سخت خواهد بود.

چین اکثر مواد معدنی خاکی کمیاب جهان را تولید می کند
مسئله بزرگتر این است که چگونه اقتصاد جهانی باید مدیریت شود. آیا صندوق بین المللی پول و بانک جهانی سنگرهای قدرت G7 در جهانی هستند که به طور فزاینده ای تقسیم شده اند؟ اگر چنین است، چگونه و چه زمانی می‌خواهند منابع جدیدی را که برای مقابله با چالش‌های امروزی نیاز دارند، به دست آورند؟ آنها همچنین چگونه با سازمان هایی که چین و متحدانش ایجاد می کنند، هماهنگ خواهند کرد؟ آیا بهتر نیست واقعیت را بپذیریم و سهمیه ها و سهام ها را تعدیل کنیم تا تغییرات عظیم قدرت اقتصادی در جهان را بشناسیم؟ چین قرار نیست ناپدید شود. چرا نباید اجازه دهیم در ازای مشارکت کامل در مذاکرات، حرف بزرگتری بزنیم؟ به همین ترتیب، چرا ما نباید سازمان تجارت جهانی را در مقابل به رسمیت شناختن چین که دیگر نمی تواند انتظار داشته باشد که به عنوان یک کشور در حال توسعه رفتار شود، دوباره فعال کنیم؟

فراتر از همه اینها، ما باید اذعان کنیم که هر صحبتی در مورد "ریسک زدایی" که بر دو تهدید بزرگ ما یعنی تهدیدات جنگ و آب و هوا تمرکز نمی کند، این است که هنگام بلعیدن شتر به پشه ها فشار بیاوریم. بله، G7 باید از ارزش ها و منافع خود دفاع کند. اما نمی تواند جهان را اداره کند، حتی اگر سرنوشت جهان نیز سرنوشت اعضای آن باشد. یک بار دیگر باید راهی برای همکاری پیدا کرد.
 
مرجع : تسنیم
کد مطلب : ۱۰۶۰۰۵۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما