بر اساس گزارشهای متعدد رسانهها، طاهر زهیر والی پیشین بامیان و سرپرست پیشین وزارت اطلاعات و فرهنگ در حکومت قبلی، بعنوان یک شخصیت شناخته شده در عرصه سیاسی و نظامی، پس از نزدیک به دوسال مخالفت نظامی با حکومت طالبان، در ۲۱ اردیبهشت/ثور تسلیم طالبان شد.
طاهر زهیر سال گذشته همراه مولوی مهدی فرمانده هزاره تبار مخالف طالبان، در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل، علیه حکومت طالبان جنگید. او پس از کشته شدن مولوی مهدی، فرماندهی نیروهای وی را برعهده گرفت و در این مدت در مناطقی از ولایتهای بامیان، سمنگان و سرپل، علیه نیروهای طالبان به مخالفت نظامی پرداخت.
گزارشها حاکی از آن است که زهیر به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات و عدم حمایت لازم از سوی رهبران نظامی و سیاسی خارج نشین، از نبرد دست کشیده و تسلیم شده است.
با توجه به این وضعیت، تسلیم شدن طاهر زهیر بیانگر سه موضوع مهم میتواند باشد.
۱. تداوم راهبرد عدم خشونت
پس از آن که موضوع جنگ و صلح افغانستان توسط تعامل آمریکا و طالبان، وارد یک بازی سیاسی جدید گردید، شیعیان افغانستان با درک واقعی از شرایط، مخالفت نظامی با حاکمیت مجدد طالبان را به مصلحت مردم ندانستند و از راهبرد نظامیگری دوری جستند.
با این رویکرد، مردم، علما و نخبگان شیعه بر راهبرد عدم خشونت و پیگیری مطالبات اساسی و شهروندی از طریق گفتگو و شیوههای مسالمتآمیز و کم هزینه تأکید کردند. هر چند که راهبرد عدم خشونت برای تحقق حقوق اساسی مردم، تاکنون از سوی دولت طالبان منتج به پاسخ عملی نشده است ولی این گفتمان عدم خشونت، در سطح کشورهای همسایه و منطقه و جامعه جهانی حمایت قابل توجهی را کسب کرده است.
در چنین شرایطی انصراف طاهر زهیر از مقاومت نظامی و تسلیم شدن به حکومت طالبان میتواند نشان دهنده این موضوع باشد که مردم شیعه افغانستان کماکان از راهبرد خشونتآمیز حمایت نمیکنند و راهبرد عدم خشونت و گفتگو با حکومت طالبان را در شرایط حاضر به نفع افغانستان میدانند.
۲. عدم حمایت نظامی از رهبران تبعیدی
در افغانستان همواره میدانهای جنگ با تأمین مالی و تجهیزات نظامی حامیان بیرونی پشتیبانی شده است. برای دوام جنگهای چریکی علاوه بر حمایت توده مردم، ایجاد یک کانال ارتباطی فعال با جغرافیای بیرونی، یک ضرورت حیاتی است و بدون این کانال پشتیبانی، چشم انداز روشنی برای تداوم حملات چریکی وجود ندارد.
تحلیل وضعیت نشان میدهد که رهبران مخالف حکومت طالبان در تبعید، در مدت نزدیک به دو سال نتوانستهاند حمایت کشورهای منطقه و جهان را برای تجهیز جنگ نظامی علیه طالبان کسب کنند.
این وضعیت، انگیزه فرماندهان نظامی در داخل افغانستان را برای دوام جنگ علیه طالبان، روز بهروز کاهش میدهد. علاوه بر این، عدم حضور خانوادهها و بستگان رهبران سیاسی در داخل افغانستان و زندگی نسبتا آرام آنان در خارج، به لحاظ روانی، برانگیزه فرماندهان نظامی حاضر در صحنه میدان اثرگذار است.
۳. تمرکز بر حل سیاسی مسئله افغانستان
پس از حاکمیت مجدد طالبان، کشورهای همسایه افغانستان و منطقه به دو دلیل راهبرد تعامل با حکومت طالبان را در پیش گرفتهاند. نخست، این کشورها استقرار گروههای متعدد دهشتافکن و افراطی را در خاک افغانستان یک «خطر بالقوه» برای تهدید امنیت منطقه تشخیص دادهاند و دولت طالبان را تنها قدرت حاکم و بدون بدیل برای حفظ نظم نسبی افغانستان میدانند. دوم، کشورهای منطقه هر گونه جنگ نظامی را باعث فوران جنگ داخلی و از کنترل خارج شدن وضعیت امنیتی و سیاسی افغانستان و منطقه میدانند. از این رو، این کشورها به طور مشترک استراتژی حل سیاسی مسئله افغانستان را به هدف تشکیل «دولت فراگیر» در افغانستان در پیش گرفتهاند. این استراتژی کشورهای منطقه، سرانجام در نشست سازمان ملل در دوحه، مورد حمایت جهان قرار گرفت.
به نظر میرسد که با تمرکز و تأکید کشورهای منطقه و جهان بر حل سیاسی مسئله افغانستان، شخصیتهای سیاسی و نظامی در داخل افغانستان نیز کم کم الگوی جنگ مسلحانه علیه طالبان را کنار میگذارند و بر مکانیسمهای سیاسی حل مسئله بیشتر ترغیب میشوند.
با هماهنگ شدن مخالفان طالبان و جامعه جهانی بر محور حل سیاسی مسئله افغانستان با هدف تشکیل دولت واقعا فراگیر در این کشور، به نظر میرسد که اینک دولت طالبان در برابر یک آزمون بسیار سخت و سرنوشتساز قرار گرفته است.