۰
پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۴

بحران اقتصادی و تسریع در افول هژمونی آمریکا

افول قدرت آمریکا
افول قدرت آمریکا
به گزارش اسلام تایمز، هژمونی از واژه یونانی«هِگِمونیا» گرفته شده است که به معنای تسلط بر دیگری است. یونانیان باستان از این اصطلاح برای نشان دادن تسلط سیاسی- نظامی یک شهر بر شهر دیگر استفاده می‌کردند. این اصطلاح در قرن بیستم توسط «آنتونیو گرامشي» فیلسوف چپ ایتالیایی وارد ادبیات سیاسی جهان شد. گرامشی با استفاده از این اصطلاح سعی داشت تا چگونگي سلطه يك طبقه بر طبقه ديگر را توضیح دهد. 
 
به باور وی طبقه هژمون جدای از ابزار سلطه سخت‌افزاری قدرت باید از طریق ايدئولوژي در تحصيل رضايت طبقات تحت سلطه اقدام کند و طبقه فرودست جامعه از طریق پذیرش منزلت و جایگاه سیاسی و اجتماعی طبقه فرادست جامعه به طبقه سرمایه‌دار برای رسیدن به جایگاه هژمونیک آن کمک می‌کند. این اصطلاح در ادبیات روابط بین‌الملل نیز معنا و مفهوم تقریباً مشابهی دارد.

به گفته رئالیست‌ها هدف غایی دولت‌ها در نظام بین‌الملل برای تضمین بقا و امنیت خود دستیابی به برتری بلامنازع و منزلت هژمونیک است و ابزار تحقق این هدف نیز قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و قدرت نرم‌افزاری است. با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد استراتژیست‌های آمریکایی اعلام کردند که این کشور تنها ابرقدرت بلامنازع جهان است و آمریکا به منزلت هژمونیک در جهان رسیده است‌، چرا که در سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ ارزش‌های آمریکایی بر جهان حکومت می‌کند.

به باور آنها تنها منطقه‌ای که در مقابل این ارزش‌ها ایستاده بود غرب آسیا بود که این منطقه نیز از طریق حمله نظامی و اشغال سرزمینی لاجرم تن به سلطه آمریکا خواهد داد. اما 20 سال اشغال نظامی افغانستان و عراق و همچنین حملات گسترده پهپادی به بسیاری از کشورهای منطقه برای ترور و نابودی دشمنان آمریکا نه‌تنها کمکی به بسط هژمونی واشنگتن بر جهان نکرد بلکه زمینه‌ساز افول بیشتر آمریکا نیز شد و چین رقیب قدرتمند آمریکا با استفاده از درگیری واشنگتن در غرب آسیا و فراغت استراتژیک خود‌، رشد و توسعه اقتصادی و نظامی خود را سرعت بخشید و فاصله خود را با آمریکا کم کرد.

چین تمامی ظرفیت‌ها و ابزارهای لازم را برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون جهانی دارا می‌باشد. سرزمین وسیع، جمعیت زیاد، تاریخ چندهزار ساله، قدرت نظامی و صدالبته اقتصاد رو به رشد‌، به چینی‌ها این امکان و قابلیت را می‌دهد که گوشه چشمی به جایگاه رأس هرم توزیع قدرت جهانی داشته باشند و البته این منطق قدرت است که میل به گسترش و تحمیل اراده خود دارد.

معروف است که ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه در قرن نوزدهم در مورد چين گفته بود: «چین یک اژدهای خفته است، بگذارید این اژدها بخوابد، چون اگر بیدار شود جهان را متحیر خواهد کرد». تشدید تقابل بین چین و آمریکا در حوزه‌های مختلف نشان می‌دهد که آمریکا به خوبی متوجه بیداری این اژدها شده است. اخبار و گزارش‌های زیادی طی سال‌های اخیر از رشد تصاعدی توان نظامی چین در حوزه‌های استراتژیک مثل موشک‌های فراصوت، توان هسته‌ای‌، ناو هواپیمابر و... منتشر شده که نگرانی آمریکایی‌ها را دوچندان کرده است. 
 
همزمان با رشد سریع اقتصادی و نظامی چین وضعیت اقتصادی آمریکا که دچار رکود تورمی شده است؛ موقعیت چین را در این رقابت ارتقا داده است. «جنت یلن» وزیر خزانه‌داری آمریکا در هفته جاری با هشدار در این زمینه و یادآوری رابطه قدرت اقتصادی با منزلت هژمونیک خطاب به کنگره این کشور نوشت: «ایالات متحده به این دلیل بعد از جنگ جهانی دوم به سروری جهان رسید که بزرگ‌ترین بستانکار جهان بود».

اکنون ۸۰ سال بعد از آن روزهای طلایی، واشنگتن نه‌فقط بزرگ‌ترین بدهکار جهان است که در یک‌قدمی ورشکستگی مالی هم قرار گرفته است. «ینت» در این نامه با اشاره به محدودیت سقف بدهی در رسیدهای مالیاتی فدرال، تأکید کرده است که «در صورت عدم تعلیق یا تغییر در سطح بدهی از سوی کنگره، دولت از اول ماه ژوئن (یازدهم خردادماه) قادر به ادامه فعالیت بخش‌های مختلف نخواهد بود». 
 
وزریر خزانه‌داری آمریکا همچنین با اشاره به لزوم بررسی‌های بیشتر در این زمینه، اعلام کرده است که زمان دقیقی برای اعلام این ناتوانی وجود ندارد و ممکن است اعلام ورشکستگی حتی زودتر از زمان اعلام‌شده نیز اتفاق بیفتد. همزمان با این هشدارها کارشناسان اقتصادی نیز با اشاره به ورشکستگی‌های اخیر در نظام بانکی این کشور اذعان کرده‌اند که «نظام بانکی آمریکا عملاً به لحاظ فنی ورشکسته شده است و صدها بانک در حال حاضر ورشکسته شده‌اند.» 
 
وضعیت کنونی اقتصادی آمریکا که کارشناسان از آن به ورشکستگی یا آستانه ورشکستگی تعبیر می‌کنند افول هژمونی آمریکاست و چنان‌که گفته شد زمینه را برای تغییر سریع در هرم توزیع قدرت جهانی فراهم می‌کند. لیبرال‌ها در آمریکا بر این باورند که حتی افول اقتصادی آمریکا نیز خطری برای نهادها و رژیم‌های لیبرال مثل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و رژیم‌های اقتصادی دلارپایه ایجاد نمی‌کند و این رژیم‌ها بدون آمریکا نیز به حیات خود ادامه می‌دهند‌، اما در مقابل رئالیست‌ها بر این باور هستند که کارکرد نهادها و رژیم‌های بین‌المللی مبتنی بر حمایت و پشتیبانی قدرت هژمون است.

«جان مرشایمر» معتقد است تبدیل چین به قدرت برتر اقتصادی تبعات بسیار خطرناکی برای آمریکا به‌دنبال خواهد داشت. براساس نظریه وی چین انباشت قدرت در حوزه اقتصادی را به حوزه نظامی نیز تسری داده و زمانی که مانند اقتصاد در حوزه نظامی نیز به رأس هرم رسید، هژمونی آمریکا را به چالش کشیده و در اولین گام نیز واشنگتن را از شرق آسیا بیرون خواهد کرد.

به گفته مرشایمر به چالش کشیدن جایگاه‌، تنها در حوزه نظامی نخواهد بود‌، بلکه کشوری که به رأس هرم توزیع قدرت جهانی می‌رسد نهادها و رژیم‌های موجود را که منافع او را تامین نمی‌کنند با رژیم‌های بین‌المللی مطلوب جایگزین خواهد کرد و نظمی جدید بر ویرانه‌های نظم قدیم در عرصه بین‌الملل ایجاد خواهد شد. بر این اساس وضعیت کنونی اقتصادی آمریکا، تلاش این کشور برای شکاف بین روسیه و چین، تلاش برای مهار چین در شرق آسیا، تلاش برای تشکیل ائتلاف با کشورهای شرق آسیا، دلارزدایی از اقتصاد جهانی و... همگی در این چارچوب معنا و مفهوم پیدا می‌کنند. نبرد بسیار بزرگی در زیر پوست نظم کهن و فرسوده کنونی بین آمریکا و چین و کم‌وبیش سایر دولت‌ها برای آمادگی و انتفاع از تغییرات در هرم توزیع قدرت جهانی جریان دارد.
 
مرجع : کیهان
کد مطلب : ۱۰۵۵۸۳۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما