به گزارش
اسلام تایمز، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پروژه هایی آمریکایی همچون «خاورمیانه جدید» و سپس «خاورمیانه بزرگ» (2004-2006) در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما مطرح شد. هدف واشنگتن کاهش نفوذ شوروی و اعمال هژمونی آمریکا و ساختن غرب آسیای جدیدی بود که رژیم صهیونیستی در آن مشارکت داشته باشد. در حال حاضر نیز سیگنال های موجود نشان می دهد این نقشه ها رو به افول گذاشته است و شاهد افزایش نفوذ روسیه و چین و سپس امضای توافقنامه عربستان و ایران زیر نظر چین هستیم.
دیوید ایگناتیوس، نویسنده آمریکایی در مقاله ای که روزنامه آمریکایی واشنگتن پست منتشر کرد، نوشت، هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا پس از امضای توافقنامه ایران و عربستان زیر نظر چین گفت «این توافق را تغییری اساسی در موقعیت راهبردی خاورمیانه می دانم». توافق عربستان و ایران نشانه تغییرات راهبردی در غرب آسیاست که آن را از منطقه نفوذ آمریکا به منطقه ای چند قطبی تبدیل خواهد کرد.
اظهارات کیسینجر با واقعیت های منطقه از نظر تحولات، رویدادها و فضای میان کشورها برای از بین بردن میراث خونین هرج و مرجی که به وسیله واشنگتن مهندسی و حمایت مالی شده بود، مطابقت دارد. مصالحه میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس میان خودشان و میان سوریه آغاز شد؛ رایزنی های ایران-سوریه-ترکیه، ترکیه-مصر و مصر-سوریه هم زمان با سفر وزیر امور خارجه سوریه به مصر شکل گرفت و درنهایت مذاکرات چندجانبه با حمایت عمان برای حل و فصل بحران یمن با مشارکت چین و روسیه در منطقه انجام شد. سؤال این است، آیا توافقات و رایزنی های بیان شده نقطه عطف روند تشکیل غرب آسیای جدید است؟
احیای روابط دیپلماتیک ایران و عربستان که 10 مارس در پکن و پس از چند دور مذاکره در بغداد و مسقط به دست آمد، به همان اندازه که برای بسیاری از ناظران غیرمنتظره بود بسیار مورد استقبال کشورهای منطقه و بیشتر کشورهای جهان قرار گرفت؛ کشورهایی که که نگران تحولات غرب آسیا بودند. هم زمان می شد نگرانی را از چهره مقام های رژیم صهیونیستی و آمریکا خواند.
این توافق شامل بندهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی بسیاری است که دستیابی به آن، تحولات زیادی را موجب می شود:
کاهش درگیری های فرقه ای در منطقه به ویژه میان شیعه و سنی که واشنگتن از آن برای تجزیه دولت های مستقل و دامن زدن به جنگ های داخلی به ویژه در یمن، سوریه و لبنان استفاده کرده است.
ممکن است به مهار عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای منطقه منجر شود، زیرا بخشی از توجیهات امارات و بحرین برای عادی سازی روابط، ترس از تهدیدات ایران است.
کاهش نقش آمریکا و غرب در منطقه و پایان توطئه و پروژه آمریکا موسوم به «خاورمیانه بزرگ»؛ واشنگتن به وسیله آن می خواست منطقه را به گونه ای تغییر دهد که امکان گسترش رژیم صهیونیستی در آن فراهم شود.
کاهش نفوذ واشنگتن به کاهش نقش این کشور در حل و فصل مناقشات غرب آسیا به ویژه حل و فصل سیاسی موضوع فلسطین منجر خواهد شد.
افزایش نفوذ و حضور چین و روسیه، منادی منطقه ای چند قطبی است که در روابط میان کشورهای منطقه با قطب های بین المللی تعادل ایجاد می کند.
به دلیل اینکه ایران و عربستان مخالف عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی هستند، این توافق ممکن است مانعی در برابر عادی سازی تلقی شود. آن گونه که مشخص است، ایران از گروه های مقاومت فلسطین حمایت و به آنها به ویژه حماس کمک تسلیحاتی می کند. این امیدواری وجود دارد با توافق مذکور و ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان دو طرف، شاهد کاهش تنش در فلسطین اشغالی باشیم.
با وجود این، خیلی زود است روی تغییر راهبردی روابط عربستان و کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس با غرب و جهت گیری آنها به سمت چین و روسیه شرط بندی کرد؛ آن هم در حالی که همه کشورهای حوزه خلیج فارس در خود پایگاه های آمریکایی و غربی را دارند.
واشنگتن به راحتی تسلیم نخواهد شد، زیرا می داند هرکس منطقه غرب آسیا را در کنترل داشته باشد، با توجه به موقعیت راهبردی آن توانایی فرماندهی و کنترل خود را در عرصه جهانی تقویت می کند. آینده غرب آسیا با محوریت کشورهای عربی، به میزان توانایی آنها برای رهایی از سلطه خارجی و همبستگی با دیگر کشورهای منطقه و ... بستگی دارد.