ویلیام برنز، رئیس سازمان جاسوسی سیا نیز در تازهترین مصاحبه خود با شبکه «سیبیاس» ادعایی مشابه را درباره تلاش چینیها مبنی بر تسلط بر تایوان تا سال ۲۰۲۷ میلادی مطرح کرده است. تجمیع این ۲ موضعگیری به وضوح نشان میدهد مقامات کاخ سفید و سازمان سیا مشغول خلق گزارهای در نظام بینالملل هستند که مبتنی بر سلطهطلبی پکن بر تایپه است! این گزارهسازی، قبلا نیز در حوزه امنیتی و سیاست خارجی آمریکا مسبوق به سابقه بوده است. به عنوان مثال، مقامات آمریکایی از سال ۲۰۰۵ میلادی (زمان وقوع انقلاب نارنجی در اوکراین) مدعی بودند روسیه در صدد حمله به اوکراین و اشغال این کشور است!
در این گزارهسازی، فرامتنها به گونهای ماهرانه به حاشیه رانده میشود! به عنوان مثال، مقامات آمریکایی و اروپایی اساسا از مداخلهگرایی منتج به منازعه خود در اوکراین یا تایوان سخن نگفته و در مقابل، تلاش میکنند افکار عمومی را معطوف به نتیجه و خروجی بازی خطرناک خود در این مناطق، آن هم ناظر بر محکومسازی بازی رقبای غرب کنند. به عنوان مثال، در جریان جنگ اوکراین، مقامات ناتو با استناد به اقدام روسیه در فوریه سال ۲۰۲۲، این کشور را متجاوز خواندند بدون آنکه به بازی خطرناک اولیه خود مبنی بر اصرار بر پیوستن اوکراین به ناتو و محاصره راهبردی روسیه، کمترین اشارهای داشته باشند!
رمزگشایی از ادعاهای برنز و کوهن درباره احتمال تسخیر تایوان توسط چین، آن هم تا سال ۲۰۲۷ میلادی چندان دشوار به نظر نمیرسد. دموکراتها قصد دارند از این طریق، سطح مداخلهگرایی واشنگتن را در شرق آسیا از جمله مناطقی مانند تایوان، تبت، هنگکنگ و دریای جنوبی چین و حتی جزایر وابسته به فیلیپین افزایش دهند و انگیزه خود از این موضوع را نیز مواجهه با نبرد چین و تایوان اعلام کنند. فراتر از آن، مقامات کاخ سفید در صدد هستند تایپه را مانند کییف به یک گره کور راهبردی در نظام بینالملل تبدیل کنند؛ گره کوری که استراتژیهای مبتنی بر «بازدارندگی»، «اقدام»، «جنگ» و «صلح» به گونهای نامتوازن حول آن تعریف شود و در نهایت، خبری از حل و فصل دائم بحران نیز وجود نداشته باشد!
سیاست آمریکا در قبال تایوان و تحولاتی که در آسیای شرقی رخ میدهد، «نه جنگ نه صلح» اعلام شده است. این در حالی است که واشنگتن و ناتو اکنون در جنگ تایوان به دنبال راهبرد «هم جنگ هم صلح» هستند. محصول هر دو سیاستگذاری و راهبرد مشخص است: ادامه اصل بحران در فضای بازدارندگی یا اقدام! اصلیترین دغدغه آمریکا و متحدان آن مانند استرالیا، کرهجنوبی و ژاپن (در شرق آسیا و اقیانوسیه) این است که بحران در تایوان فروکش نکند؛ چه در قالب جنگ، چه در قالب صلح!
در مقابل، غربگرایان تایپه مانند غربگرایان کییف در توهم تسلط مطلق بر تایوان و تبدیل شدن به یک «بازیگر ایدهآل» در نظام بینالملل در سایه حمایتهای غرب هستند! آنها حتی از سرنوشت زلنسکی و غربگرایان اوکراین عبرت نگرفتهاند! در نگاه کلان غرب، تایوان حکم زمین بازی جدید غرب در مواجهه با هژمونی اقتصادی و جهانی چین محسوب میشود. قطعا برای بازیگران غربی کمترین اهمیتی ندارد که در هر گونه نبرد احتمالی میان چین و تایوان (که از اکنون با تحریک آشکار غرب مقدمات آن در حال طی شدن است) چه اتفاقی خواهد افتاد! حتی برای آنها اهمیتی ندارد که غربگرایان تایپه یکی پس از دیگری در آتش جنگ از بین بروند و این جزیره کوچک نیز تبدیل به زمین سوخته شود! این نگاه ابزاری غرب نسبت به متحدان و به عبارت بهتر، مهرههای غیرغربی خود ریشه در نگاه ذاتی و پیشفرضها و ثوابتی است که در ذهن استراتژیستهای آمریکایی و اروپایی شکل گرفته است.