۰
پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۱۰
راز دوری متحدان کاخ سفید از واشنگتن چیست؟

فرار از هژمونی خیالی آمریکا

افول قدرت آمریکا
افول قدرت آمریکا
به گزارش اسلام تایمز، جو بایدن در حالی وارد مسند قدرت شده است که به‌واسطه شکاف‌های سیاسی – اجتماعی ایجادشده در دوران ترامپ، خطر جنگ داخلی بیش از هر زمان دیگری آمریکا را تهدید می‌کند. رئیس‌جمهور جدید آمریکا در این میان، به دکترین‌های شکست‌خورده یا محکوم به شکستی فکر می‌کند که تا قبل از تحولات اخیر در نظام بین‌الملل، سعی داشت بازی خود را بر آن‌ها استوار سازد.

دکترین مونروئه یک دکترین سیاسی آمریکایی بود که در دسامبر ۱۸۲۳ توسط مونروئه، رئیس‌جمهور وقت آمریکا اعلام شد و آمریکا تصمیم گرفت از دخالت در جنگ‌های بین قدرت‌های اروپایی و مستعمرات آن‌ها خودداری کند اما ویلسون با واردکردن آمریکا به جنگ جهانی اول خط بطلانی بر این دکترین کشید. در هرحال امروزه آمریکا در مقامی قرار ندارد که بخواهد میان «کنش خود» و «واکنش دیگران» نوعی توازن ایجاد کرده و این توازن را مبنای نگاه و عمل خود در نظام بین‌الملل قرار دهد.

از سوی دیگر، انتخاب دکترین‌های «مداخله‌گرایانه» مانند دکترین یا طرح دوستونی نیکسون-کیسینجر یا دکترین مداخله محدود آیزنهاور نیز نمی‌تواند به مبنای عملکرد دولت آمریکا در جهان امروز تبدیل شود. آمریکا امروز در وضعیتی قرار ندارد که بتواند دست به «خلق دکترین تهاجمی جدید» زده یا حتی دکترین‌‌های سابق را بازتعریف کند.

جمهوری‌خواهان و دموکرات‌های آمریکا هردو، دچار نوعی ابهام ساختاری، راهبردی و حتی تاکتیکی شده‌اند که در حال تبدیل‌شدن به گرهی کور در سیاست خارجی این کشور هستند.  باز کردن این گره‌های کور قطعا از عهده دولتمردان کنونی آمریکا (فارغ از تعلق‌خاطر به هریک از دو حزب سنتی) خارج خواهد بود.

 
 هژمونی خیالی آمریکا 
در دوره‌ ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور سابق و جمهوری‌خواه آمریکا، واشنگتن کمتر ظرافت‌های سیاسی به خرج می‌داد و راهبردهایش را بیشتر به‌وسیله زور جلو می‌برد. این شیوه حکمرانی بر جهان را، متحدان عرب کاخ‌سفید باور کرده بودند و کارآمد می‌دانستند. دولت ترامپ نیز چیزی بیشتر از ثروت و نفت از کشورهای عربی نمی‌خواست و صراحتا  آن‌ها را گاو شیرده می‌خواند. به‌عبارت‌دیگر میزان انتظارات این دو متحد در حد توان ظاهری‌شان در کنترل اوضاع خلاصه می‌شد.

به گزارش فارس،پایتخت‌های عربی در قبال ثروت، از حمایت سیاسی کاخ‌ سفید برخوردار می‌شدند. این پایه اتحاد در زمان ریاست‌ جمهوری «جو بایدن» لرزید؛ چراکه بایدن در تخمین قدرت آمریکا با خطای محاسباتی مواجه شد و بسیار دیر پذیرفت که نظام تک‌قطبی‌اش به پایان رسیده است. کشورهای عربی به‌عنوان متحدان منطقه‌ای آمریکا و نگهبانانش در غرب‌ آسیا، تهدیدها و توهین‌های بایدن را تاب نیاوردند و تا حدودی به‌سوی شرق متمایل شدند‌.


 چالش سخت برای واشنگتن 
یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های سیاست‌گذاری غربی با مدل شرقی آن در جهان، ارزش‌گذاری و مداخله‌جویی در امور داخلی کشورهاست‌. درحالی‌که شرقی‌ها از متحد خود، تنها انتظار حفظ ثبات در داخل کشور و تأمین منافع در محیط خارجی را دارند. شیوه‌  برخورد چین و روسیه با کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس نیز دقیقا بر همین اصول مبتنی شده است‌.

چین از کشورهای عربی می‌خواهد تا در مجامع بین‌المللی در تضاد مستقیم با منافع پکن قرار نگیرند و در مبادلات اقتصادی، اژدهای زرد را شریک راهبردی خود ببینند. در مقابل، پایتخت‌های عربی هم خلأ اتحاد خود با آمریکا را به‌وسیله‌  چین پُر می‌کنند و به شراکت اقتصادی با کشوری ادامه می‌دهند که هیچ انتقادی از نظام سیاسی‌شان ندارد. رئیس‌جمهور چین طی سفرش به ریاض، با مقامات همه کشورها از عراق و لبنان گرفته تا مصر و سودان، گفت‌وگو کرد و سعی داشت تا از توان‌های اقتصادی همه، از نفت گرفته تا کشاورزی استفاده کند. این نگاه صرفا اقتصادی از سوی پکن به متحدانش، به این کشور اجازه می‌دهد تا بسیار راحت با متحدان آمریکا معامله کرده و آن‌ها را به‌سوی خود جذب کند.


  هزینه‌های گزاف آمریکایی‌ها برای ادعاهای حقوق ‌بشری
کاخ‌سفید همواره در سیاست‌هایش در قبال متحدان کوچک‌تر، ازجمله کشورهای عربی سعی کرده تا گزاره‌های خود نظیر بسط دموکراسی، آزادی سیاسی و موازین حقوق ‌بشری غرب‌ساخته را به سیستم سیاسی آن‌ها تزریق کند‌‌. کشورهای شرقی نیز در سیاست خارجی خود ارزش‌ها و اخلاقیاتی را مدنظر قرار می‌دهند؛ اما سیاست‌شان تحمیل و مصادره به مطلوب این ارزش‌ها نیست و از موضوعات حقوق‌بشری به‌عنوان ابزار و بهانه برای مداخله‌جویی استفاده نمی‌کنند.رویکرد آمریکایی به حقوق‌بشری طی سال‌های اخیر و به موازات ضعف واشنگتن دستخوش تحولاتی شد؛ اما این واقعیت آشکار است که دولت‌های دموکرات آمریکا برای اثبات ادعای برتری خود در داخل و نشان دادن تفاوت‌شان با جمهوری‌خواهان، چاره‌ای جز توسل به شعارهای قدیمی نداشتند‌.

اما این بار توسل به شعارهای تکراری حقوق‌ بشری، کار دست دولت بایدن داد و نه‌تنها موجب بحران در وضعیت آمریکا شد، بلکه کل غرب را در میانه بحرانی بزرگ (جنگ اوکراین) تنها گذاشت. حالا دیگر کشورهای عربی تولیدکننده نفت، همراه و متحد قدرت‌های شرقی‌اند و به‌طور غیرمستقیم در زمین روسیه بازی می‌کنند؛ تا شاید آمریکا و غرب، روزبه‌روز با بحران اوکراین، ضعیف‌تر شوند.


 ابزارهای ازدست‌رفته آمریکا در نهادهای بین‌المللی 
اوایل نهضت سازمان‌سازی برای جهان توسط ایالات‌متحده آمریکا، تحلیل‌ها این‌گونه بود که این نهادها و تشکیلات بین‌المللی، ابزار حقوقی-مالی و بازوی اجرایی-نظامی واشنگتن در دنیا خواهند بود و دیگر تمام تحولات آن‌گونه رقم خواهد خورد که کاخ‌سفید می‌خواهد‌‌. اوایل حاکم بودن نظام دوقطبی و هژمون شدن آمریکا، نشانه‌هایی از این وضعیت در عملکرد سازمان ملل، شورای امنیت، سازمان تجارت جهانی و بعدها ائتلاف نظامی ناتو دیده شد. این وضعیت به سود آمریکا ادامه پیدا کرد تا جایی که طی چند دهه گذشته، شرق مجددا قدرت یافت و غول‌های اقتصادی جدیدی ظهور پیدا کردند.

حالا این قدرت‌های رقیب نوظهور، همان رویکرد نهادسازی را برای خود و در بین اعضای خود رواج دادند تا تصمیماتشان پشتوانه اجرایی و جنبه حمایتی قوی‌تری پیدا کند‌.کشورهای جهان سوم به رهبری مسکو و پکن، سازمان‌های اقتصادی و ائتلاف‌های سیاسی جدیدی را براساس توانمندی‌های خود پایه‌گذاری کردند که اکنون قادرند بزرگترین ضربه‌ها را به غرب و آمریکا تحمیل کنند‌. نمونه بارز این روند، تصمیم سازمان اوپک‌پلاس درباره کاهش میزان تولید نفت در جهان است که آمریکا حتی با تعظیم در برابر متحدانش نیز نتوانست آن را تغییر دهد و گویا تا مدت‌ها مجبور است با تبعات آن تصمیم کنار بیاید.
 
کد مطلب : ۱۰۳۰۲۱۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما