به گزارش
اسلام تایمز، تبادل آتش میان نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی ایران و نیروهای طالبان به دلیل اختلاف مرزی در روز شنبه هفته جاری، بازتاب وسیعی در رسانههای داخلی، منطقهای و بینالمللی داشت.
پس از فرار اشرف غنی از کابل در 24 مرداد 1400 و به قدرت رسیدن مجدد گروه طالبان در افغانستان، روابط تهران ـ کابل به شدت زیر ذرهبین قرار گرفته است؛ چه اینکه عقلانیت تهران در مواجهه با بخشی از واقعیت همسایه شرقی که از آن تاریخ، قدرت را در این کشور به دست گرفته است، به مذاق بسیاری خوش نیامده است.
در خارج از منطقه، سرویسهای اطلاعاتی، امنیتی و اندیشکدههای غربی به ویژه آمریکایی، جستجو و تأمل برای طراحی و برنامهنویسی چگونگی ایجاد هزینه برای جمهوری اسلامی ایران را جزو وظایف ذاتی خود میدانند و در همین راستا علاوه بر مخارجی که برای نیروهای انسانی خود در اتاقهای فکرشان دارند، هزینه زیادی را نیز صرف بهکارگیری تجهیزات بهروز و استخدام نیروی انسانی بومی در کشورهای مقصد میکنند تا گام به گام بتوانند به آنچه در پی آن هستند، نزدیک شوند.
«آلبانی»، بزرگترین شاهد مثال در این باره است که در مقیاس یک کشور در همین زنجیره قرار گرفته و آشکارا و انکارناشدنی، بخشی از پروژه ضدایرانی ـ اسلامی را با شماری از پیرسربازان منافقِ به نام ایرانی پیش میبرد.
بر این اساس و با توجه به شواهد میدانی، پروژه یا بهتر است بگوییم توطئه «درگیر کردن تهران و کابل» پس از 24 مرداد 1400 «دستور کار ویژه» اتاقهای فکریِ ضدایرانی بوده است.
با این همه، در داخل کشور، جریان فکری اصلاحطلب که چند دهه است پرده تزویر را از چهره کنار گذاشته است، بدون هیچ ابایی، آن هم کاملاً اتفاقی! بازی در زمین دشمن را دنبال میکند.
آنچه درباره رویکرد جریان اصلاحطلب گفته شد، با شاهد مثالهایی آشکار از مواضع رسانهای آنان اثبات میشود. مروری بر تیتر روزنامههای این جریان پس از وقایع تابستان 1400 کابل چیزی جز کوبیدن بر جنگ با همسایه شرقی، مستقیم یا به طور غیرمستقیم به دست نمیدهد.
مرور تیترهای مرداد تا اسفند 1400 به طور مشخص و پس از این بازه زمانی در مقایس کمتر، به وضوح گویای رؤیای جنگافروزی این طیف فکری با همسایه شرقی است!
درگیری مرزی روز شنبه نیز که ریشه در اختلاف مرزی بین دو کشور و توجیه نبودن طرف افغانستانی درباره حدود و حریم مرزی دارد، بار دیگر فرصتی برای این دسته از اظهارنظرها شد.
درگیری مرزی به علاوه بحث «حقابه» و رد و بدل شدن سخنان مقامات رسمی و هیاهوهای به راه افتاده در فضای مجازی که با لاف و گزاف همراه بود، دستاویز مناسبی برای افراد و جریانهایی فراهم ساخته بود که اتفاقاً همواره «نظام اسلامی» را متهم به داشتن مواضع سخت و جنگطلبانه! میکرد و در تضادی آشکار با موضع جنگطلبانه اخیرشان، از تجویز هیچ نسخه ذلتباری در برابر کشورهای غربی ابایی نداشتند!
کرنش تا کمر برای کشورهای غربی و مشت محکم برای همسایه رنجور از بیش از 4 دهه جنگ و ناامنی!
نکته قابل تأمل اینکه این موضع مشترک تمامی جریانهای غیرانقلابی و التقاطی داخل کشور بود به گونهای که یک جریان معلومالحال به ظاهر دینی، اما با خوانش انحرافی که همراهی با ولیّ فقیه را در دوران غیبت مجاز نمیداند و ورود به عرصه سیاسی را باطل میداند، اقدام به تجویز انتقام کرده است.
پس از درگیری مرزی، از کابل چه صدایی شنیده شد؟
تهییج افکار عمومی برای درگیر شدن با همسایه شرقی از سوی این جریان به ظاهر فکری در حالی انجام میشود که در پی درگیری مرزی روز گذشته، دفتر مطبوعاتی نخستوزیر حکومت افغانستان امروز اعلام کرد داشتن روابط حسنه با جمهوری اسلامی ایران بخشی از سیاست کابل است.
دفتر مطبوعاتی نخستوزیر حکومت افغانستان در بیانیهای پس از درگیری مرزی در ولایت «نیمروز» اظهار داشت: سیاست کابل روابط حسنه با جمهوری اسلامی ایران است و بر روابط خوب با همسایگان تأکید میکنیم.
در بیانیه دفتر نخستوزیری طالبان آمده است که در جلسه مشترک کمیسیون سیاسی، «ملاعبداللطیف منصور» وزیر انرژی و آب حکومت افغانستان نیز حضور داشته و درباره موضوع حقابه ایران نیز گفتگو صورت گرفته است. این بیانیه افزوده است در این نشست با توجه به جنبههای حقوقی، بر توافقنامه امضا شده بین کابل و تهران در سال 1351 هجری شمسی تأکید صورت گرفت و رعایت این توافقنامه راه حل مناسب دانسته شد.
در پایان بیانیه آمده است: اعضای کمیسیون سیاسی طالبان بر روابط خوب و مثبت با همسایگان به ویژه ایران تأکید کردند و داشتن روابط حسنه با جمهوری اسلامی ایران را بخشی از سیاست حکومت افغانستان عنوان کردند.
در این طرف نیز سردار قاسم رضایی جانشین فرمانده انتظامی کل کشور، ضمن بازدید از منطقه، درباره درگیری مرزی روز شنبه گفت: «به کشورهای همسایه میگوییم مرزهای ما مرزهای دوستی است و نباید اجازه دهیم اتفاق ناگواری پیش آید. در حال حاضر وضعیت مرز بسیار آرام است؛ و تاکنون هیچگونه تهاجمی اتفاق نیفتاده و موضوع فیصله پیدا کرده است».
با این همه، این جریان از مواضع خود کوتاه نیامده و مسیر دیگری را برای روشن ماندن شعله اختلاف میان دو کشور انتخاب کردهاند.
چه کسانی از تجزیه افغانستان استقبال میکنند؟
تجزیه همسایه شرقی و تبدیل آن به واحدهای جغرافیایی کوچکتر، نسخه دیگری است که این جریان فکری دانسته یا ندانسته آن را دنبال میکند.
حمایت این جریان از مخالفان دولت کابل آن هم از طیفی که فدرالیسم را راه برونرفت افغانستان از مشکلات میدانند، در واقع تأیید مواضع تجزیهطلبانه این افراد و گروههاست؛ دیدگاهی که شاید کمترین طرفدار را در میان شهروندان افغانستان داشته باشد.
تقسیم افغانستان به واحدهای کوچکتر پیش از آنکه یک ایده ملی باشد، نسخهای آمریکایی است که اتفاقاً پیشتر مقامات آمریکایی آن را به زبان آوردهاند.
تابستان سال گذشته، «جیمز دابینز» نماینده پیشین آمریکا در امور افغانستان گفته بود اگر افغانها با «درک و دریافت خود» به این نتیجه برسند و ضرورتهای خود را درک کنند، «فدرالیسم» به نفع افغانستان است و به توسعه این کشور کمک میکند.
در واکنش به اظهارات مذکور، تحلیلگران منطقهای آن را در راستای طرح پروژه آمریکایی «خاورمیانه بزرگ» ارزیابی کردند و گفتند این طرح درصدد تکهتکه کردن کشورهای قدرتمند منطقه از جمله افغانستان، پاکستان، عراق، ایران، ترکیه و... است تا در منطقه دولتهای بی ثبات، قومگرا، وابسته و ناتوان به وجود بیاید و از این طریق، منطقه تبدیل به کانون ناآرامی دائمی تبدیل شود؛ مسئلهای که به طور غیرمستقیم، امنیت بیشتری را برای رژیم جعلی اسرائیل به دنبال خواهد داشت.
بر این اساس، بار دیگر اردوگاه اصلاحطلبی با پرداختن به افرادی خاص و شاخص کردن آنان از طریق فضای مجازی که در نقطه مقابل دولت کابل قرار داشته و دارای مواضع تجزیهطلبانه در قبال جغرافیای واحد همسایه شرقی هستند، عملاً و باز هم کاملاً به طور اتفاقی(!) در حال بازی در زمین دشمنان ایران هستند.
نکته آخر اینکه در این میان، گوشهای فرامنطقهای به ویژه از نوع صهیونیستی آن، که برای شنیدن صدای جنگ از شرق ایران اسلامی تیز شدهاند، بشنوند که صدای هیچ موشک ایرانی از این نقطه شنیده نخواهد شد؛ چه اینکه تسلیحات فرزندان ایران زمین نه برای همسایگان (که در حکم تن واحد هستند)، بلکه برای دشمنان متخاصمی ساخته شده است که با وجود فاصله بسیار، اکنون در تیررس سبزپوشان انقلاب اسلامی قرار دارند.
«خیبر»، «شاهد» و... اگر قرار باشد در جایی به انگشت اشاره فرمانده به زمین فرود آیند، میدان فرود آن، «تلآویو» و «حیفا» خواهد بود؛ شما بهتر است فکری به حال خود کنید.