اقدامات و فشارهای آمریکا از آغاز جنگ سوریه همچنان ادامه دارد. این اقدامات و فشارها در حالی ادامه مییابد که ویرانی، آوارگی و کشتار بسیاری در این منطقه جغرافیایی که برای بیشتر قدرتهای منطقه از اهمیت بالایی برخوردار است، به وقوع پیوسته است. همگان بر این باورند که سوریه تحت فشار مداوم سیاسی و نظامی و محاصره اقتصادی است و هدف از این فشارها و تحریمها تحقق رؤیای چندین و چند ساله آمریکا و صهیونیستها در رابطه با تقسیم و تجزیه سوریه، تبدیل آن به ناحیههایی با گرایشهای مذهبی و خرده کشورهایی ویران و متخاصم با یکدیگر و قطع راه ارتباطی میان تهران و کشورهای محور مقاومت است.
در این راستا مهر گفتگویی را با «حسن احمد حسن»، پژوهشگر سوری و کارشناس جغرافیای سیاسی و مطالعات راهبردی انجام داده که مشروح آن در ادامه میآید:
اخیراً چند حمله تروریستی به ارتش سوریه صورت گرفت که به شهادت چندین نفر انجامید. این عملیاتهای تروریستی به داعش نسبت داده شده است. آیا به نظر شما این گروه تروریستی خود را بازیابی کرده و ساختار سازمانی خود را دوباره تشکیل داده است؟ آیا میتوان گفت که سوریه در برابر نبردی جدید با تروریسم قرار گرفته یا این که این اقدامات اتفاقاتی گذراست که از سوی بقایای شکستخورده این گروه تروریستی به انجام رسیده است؟
داعش مانند دیگر پدیدهها و ساختههای دست آمریکا که در اتاقهای تاریک مراکز تصمیمسازی و بر اساس دیدگاه گروه شرور معروف به دولت پشت پرده یا دولت سایه جهانی ساخته میشوند و مانند تمامی ساختههای این آزمایشگاه صهیونیستی- آمریکایی است که برای اعلام پوششی جدید، در راستای اهداف سازندگان راهبرد سیطره و گسترش نفوذ با به کارگیری قدرت و بر اساس نقش قراردادی و مأموریت از پیشتعیین شده آن ساخته شده است.
داعش، جبهه النصره یا دیگر گروههای تروریستی مسلح در این موارد با بمب اتمی که روی هیروشیما و ناکازاکی ریخته شد برابرند. واشنگتن ادعا میکند که هدایت ائتلاف بینالمللی مبارزه با این گروههای تروریستی را بر عهده دارد. در عین حال دادههای واقعی و حقیقی حاکی از آن است که این گروههای تروریستی مسلح در دل آمریکا رشد میکنند و پر و بال میگیرند. میتوان این واقعیت را به بسیاری از بیماریها، میکروبها و ویروسهایی که زندگی بشر را تهدید میکنند تعمیم داد. این موضوع با بسیاری از حاکمان و ساختارهایی که بر اساس مدار مشخصشده از سوی آمریکا برای تمامی تولیدات بشری، حیوانی یا مادی، در حرکت هستند، تطابق دارد.
طیف امکان کاربرد این ساختههای صهیونیستی- آمریکایی از پیش تعیین نمیشود، بلکه بر اساس منافع و تداوم برآوردهنمودن بانک اهداف مشخصشده تعیین میشود. این موضوع، ارزیابی باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا در رابطه با مدتزمان مورد نیاز جهت نابودی داعش که طی آن مدعی شده بود نابودی داعش تا ۳۰ سال زمان خواهد برد را روشن میکند. بر اساس این ارزیابی، دولت شرور آمریکا هرگاه ببیند که کارکرد این ساخته دستش کم شده یا منفعتی ندارد میتواند یک صحنه هالیوودی را در صحنه آماده شده جنگ به نمایش بگذارد و تصویر فریبکارانه «سرباز سوپرمن آمریکایی» را که توانسته داعش را نابود نماید منتشر کند و برای آن تبلیغ کند. تا هنگامی که امکان محولکردن مأموریتهای همسو با برنامههای آمریکا به داعش وجود داشته باشد، آنها خواهند گفت که داعش همچنان ثبات و امنیت منطقه را تهدید میکند و دلیل ادامه اشغال مناطق مختلف جغرافیایی در سوریه، عراق یا دیگر کشورهای منطقه را همین موضوع عنوان خواهند کرد؛ کشورهایی که نظامیان آمریکایی در خاک آن و پایگاهها و ناوگانهای مرگ و نابودی آمریکا در آبهای آن حضور دارند.
بر اساس آن چه گفته شد، میتوان به روشنی گفت که تاریخ انقضای داعش هنوز فرا نرسیده و این به معنی تلاش آمریکا و وابستگان آن برای محافظت از داعش به عنوان مترسکی برای انتساب جنایات آمریکا به آن است؛ بنابراین آمریکا همچنان به داعش نیاز دارد و این گروه تروریستی هنوز برای آمریکا قابل استفاده است. واقعیت امر این است که آمریکا روی مبارزه به وسیله داعش سرمایهگذاری کرده و نه مبارزه با داعش. داعش بخشی از ارتش آمریکاست. پس از موفقیت ارتش سوریه با کمک برادران، دوستان و همپیمانان سوریه در شکستن کمر داعش و دیگر گروههای تروریستی مسلح، واشنگتن به سرعت سوار بر موج شد و ادعا کرد که بقایای داعش را مورد پیگرد قرار داده و برخی سرکردگان آن که کارکرد اصلی آنان پایان یافته بود و بر اساس روش آمریکایی معروف به «دفن کردن راز و رازدار با هم»، باید برای همیشه ساکت میشدند را کشته است؛ زیرا این افراد برای پدیدآورندگان و پرورشدهندگان خود و کسانی که نیازمندیهای بقای آنان را فراهم کرده بودند خطرآفرین بودند. آمریکا همسو با سیاست «پروارساختن گوسالهها» که بر اساس آن هر گوسالهای بر اساس نسبت چاقی و چربی خود، ردهبندی و منتظر رسیدن نوبت خود برای رفتن به کشتارگاه میشود، سراغ یکی از فرماندهان داعش میرفت و یکی از آنان را میکشت.
به پرسش شما در رابطه با حملات تروریستی به یک کاروان نظامی که به شهادت و زخمیشدن چندین نظامی سوری انجامید بازگردیم؛ وزارت خارجه سوریه با صدور بیانیهای مسئولیت مستقیم این حمله را متوجه واشنگتن و گروههای تروریستی زیر نظر آن دانست. در این بیانیه آمده است: سوریه تاکید میکند که این حمله جنایتکارانه و تروریستی در چارچوب حملات آمریکا به حاکمیت، استقلال و یکپارچگی سوریه و در راستای پشتیبانی و حمایت آمریکا از گروههای تروریستی به ویژه داعش و به کارگیری این گروه تروریستی و شبه نظامیان جداییطلب به عنوان مجریان برنامههای آمریکا در سوریه و منطقه انجام شده، به ویژه آن که این اقدام جنایتکارانه با چپاول مداوم منابع نفتی و کشاورزی سوریه و افزایش فشارهای اقتصادی به ملت سوریه با هدف به درازاکشاندن اشغال سوریه و تداوم از بینبردن امنیت و ثبات تمام منطقه انجام میشود.
خواندن بیانیه وزارت خارجه سوریه جوانب مختلف موضوع را روشن میکند. بنابراین غیرممکن است که بر اساس امکانات بقایای داعش، این گروه تروریستی بتواند نیروهای خود را در حد تعداد نفراتی که توان ایجاد خطر برای سوریه را داشته باشند، بازیابی کند. البته این موضوع احتمال اقدام تمامی گروههای تحت حمایت آمریکا علیه ارتش سوریه و پشتیبانی از آنان تحت عناوین مختلف را نفی نمیکند. احتمال دارد آمریکا برخی از افراد مسلح را که نام داعش و هویت این گروه را با خود به همراه داشته باشند همچنان باقی نگه دارد و به آنان توانایی اقدام و تحرک تحت نظارت پنهانی آمریکا را بدهد تا از این طریق بتواند همچنان شعار مبارزه با داعش را به عنوان دستآویزی جهت ادامه اشغال و چپاول منابع سوریه، سر بدهد. این موضوع این واقعیت که سوریه دورههای خطرناکتر و دشوارترِ جنگ تحمیلی درازمدت از سال ۲۰۱۱ را پشت سر نهاده را تغییر نمیدهد.
هر بار که از تروریسم به ویژه تروریسم تکفیری داعش سخن میگوئیم برخی انگشت اتهام را به سوی آمریکا و دستگاه اطلاعاتی آن نشانه میروند. آیا باور دارید که واقعاً آمریکا در پس این تروریسم قرار دارد؟ اگر این موضوع درست باشد، هدف واشنگتن از فعالسازی تروریسم چیست؟
ارتباط مستقیم و خدعهآمیز داعش با آمریکا یک تهمت نیست، بلکه واقعیتی است که نه تنها اسناد ویکیلیکس، صدها تحلیل مراکز مطالعات راهبردی و مهمترین روزنامههای آمریکایی، بلکه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه پیشین آمریکا و دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق این کشور نیز بدان اذعان کردهاند. تمامی این اعترافات بر مسلمبودن نقش اساسی و کلیدی آمریکا در ایجاد داعش و توانمندسازی آن برای کشتار و جنایت دلالت دارند.
در جهانِ جنایت قاعدهای وجود دارد که میگوید مجرم به صحنه جرم باز میگردد و این بازگشتن به شکلی است که تقریباً شبیه به فریاد «مرا دستگیر کنید» است. بر همین اساس فریادهای آمریکا بسیار بلند است و از چندین ماه پیش از این رخدادها نیز به گوش میرسید. «واشنگتنپست» پژوهشی را در رابطه با اقدامات سوریه، ایران و روسیه منتشر کرده و کوشیده تا خروج نظامیان آمریکایی از سوریه را به این موضوع ارتباط دهد. گویی این روزنامه با انتشار این دست اخبار در حال آمادهسازی فضاست و قد دارد تنش میدانی آمریکا و ارسال تجهیزات و سلاحهای نوین از جمله ناوهای هواپیمابر، هزاران تفنگدار نیروی دریایی آمریکا، هواپیماهای بمبافکن و جنگندههای آمریکایی را توجیه کند. هر خبری که رسانههای آمریکایی منتشر میکنند میتواند به عنوان دستور مستقیم به داعش جهت افزایش تحرکات و جنایات خود است و در نتیجه آن، آمریکا خود را به عنوان قهرمان نجاتبخش نشان میدهد.
پس از عملیات آزادسازی دوم و پاکسازی مرز سوریه و لبنان، دیگر هیچ منطقهای وجود ندارد که تحت سیطره داعش عنوان شود، پس داعش از کجا سلاح و پول به دست میآورد؟ پاسخ منطقی و عینی آن این است که داعش به شکل مستقیم با آمریکا که آن را پدید آورده در ارتباط است و آمریکا نیز داعش را به عنوان دلیل تداوم اشغال سوریه مطرح میکند؛ اقدامی که با قوانین بینالمللی و منشور سازمان ملل متحد در تضاد است.
در رابطه با بخش پایانی پرسش شما باید گفت که اهداف آمریکا متعدد است. همزمانی این اقدامات با افزایش نقض توافقنامه عدم برخورد با جنگندههای روسیه، حاکی از آن است که آمریکا میخواهد برخی زیانهای انباشته خود در اوکراین را جبران کند و به روسیه و دوستان ایرانی ما این پیام را ارسال کند که میتواند داعش را ضد آنان تحریک کند. علاوه بر این، انتقام از ملت سوریه، ممانعت از دسترسی آنان به منابع طبیعی کشور خود، ممانعت از برقراری روابط میان سوریه و کشورهایی که خواهان بهبود روابط با دمشق هستند و همچنین تأمین امنیت وجودی رژیم شکستخورده صهیونیستی از دیگر اهداف آمریکاست.
همچنان از نقش مخرب نظامیان آمریکایی که بخشی از اراضی سوریه را اشغال کردهاند، سخن گفته میشود. آیا اخباری که درباره افزایش تلاش آمریکا جهت مسدودکردن مرزهای عراق و سوریه مخابره میشود درست است؟ ماهیت درگیری شبه نظامیان کرد و عشایر مسلح عرب وابسته به قسد چیست؟
باید بین تمایلات واشنگتن و واقعیتهای عملی تفاوت قائل شد. افزایش اقدامات تنشزای آمریکا که در رسانهها اعلام میشود، نشانههایی دارد:
- افزایش تعداد نظامیان آمریکایی
- پرکردن انبارهای پایگاههای اشغالگران با سلاحهای موردنیاز و سلاحهایی که بدان نیازی نیست.
- تشکیل گروههای تروریستی جدید و حمایت از آنها
- حمایت از داعش و تشویق عناصر آن به افزایش جنایات با هدف ایجاد تشنج و از بینبردن امنیت
- خارجکردن صدها داعشی از زندانهای قسد و ارسال آنان به «تنف» جهت استفاده از آنها در راستای برنامههای آمریکا.
- افزایش نقض توافق عدم برخورد با نیروی هوایی روسیه در آسمان سوریه
- تداوم چپاول نفت، گاز و منابع طبیعی سوریه
اما آمریکا دیگر توان تحمل هزینههای اقداماتی که به مسدودنمودن مرز میان عراق و سوریه بیانجامد را ندارد و تلاش میکند که اوضاع متشنج را با آهنگی کنترلشده حفظ کند و از بغرنجشدن آن جلوگیری کند. آمریکا اقدامات یادشده در بالا را با هدف فریب افکار عمومی انجام میدهد.
آمریکا با جنگ روانی خود قصد دارد به وابستگان خود اعلام کند که ائتلاف بینالمللی به سرکردگی آمریکا همچنان در منطقه حضور دارد و وقایع ترک افغانستان دیگر تکرار نخواهد شد.
نکته دیگر عدم توانایی آمریکا در کنترل کامل مرز سوریه و عراق است. واشنگتن با هدف قطع ارتباط میان تهران به عنوان رهبر محور مقاومت و دیگر قطبهای محور مقاومت که عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن را شامل میشود، به شدت تمایل دارد کنترل مرزهای سوریه و عراق را به دست بگیرد. قطع این مسیر ارتباطی در راستای خدمت به رژیم صهیونیستی، رؤیای آمریکاست؛ البته خود رؤیاپردازان آن نیز میدانند که این رؤیا بیشتر شبیه رؤیای ورود شیطان به بهشت است. ملت عراق پس از جنایت شنیع دولت پیشین آمریکا و ترور شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس، موضع خود را از طریق پارلمان این کشور بیان کرد و پارلمان عراق خروج فوری نظامیان آمریکایی را نه تنها از مناطق مرزی با سوریه بلکه از تمامی عراق به تصویب رساند.
در رابطه با بخش پایانی پرسش شما باید گفت که گروههایی که زیر نظر آمریکا عمل میکنند تصمیمگیر نیستند و در نهایت فقط میتوانند التماس کنند که آمریکا به آنها حاشیهای از اختیار را در روند اجرای دستورات آمریکا بدهد. تشکیل یک گروه مسلح دیگر غیر از قسد که از عشایر و قبایل عرب تشکیل شده با هدف نگران نگهداشتن قسد، ایجاد مسابقه تعظیم و پابوسی آمریکا برای جلب رضایت آن و برقراری اوضاع جنگی میان مزدوران است. آمریکاییها این کار را به خوبی بلدند.
در رابطه با تأمین مالی این گروهها نیز باید گفت که آمریکا یک پول سیاه هم از جیب خود به آنها نمیپردازد. حقوق این افراد مسلح از درآمدهای نفت و گاز چپاولشده سوریه یا برخی منابع خارجی است که واشنگتن به برخی همپیمانان خود تحمیل میکند.
راهبرد کنونی سوریه در مقابله با تجاوز، تروریسم و محاصره اقتصادی به سرکردگی آمریکا ضد ملت و دولت سوریه را چگونه توصیف میکنید؟ آیا اخراج نظامیان اشغالگر آمریکایی نیازمند مقاومت نظامی کارآمد برای مجبورکردن آنان به عقبنشینی است؟
در حال حاضر سوریه با یک جنگ ترکیبی نظامی، اقتصادی، رسانهای، دیپلماتیک و اندیشگانی در زمینههای گوناگون روبروست که بالهای ویژه و اهرمهای درونی خود را دارد. مهمترین این اهرمها، تحریمهای آمریکا و محاصره شدید برای انتقام از ملت سوریه به دلیل پایداری و ایستادن آنان در کنار میهن، ارتش و فرمانده خود بوده است.
گذر از این فشارها و پیامدها و فجایع آن به خروج همزمان اشغالگران آمریکایی و ترک بستگی دارد. اینکه فکر کنیم سوریه میتواند اشغالگران را به صورت نظامی اخراج کند اما به دلایلی این کار را نمیکند، سادهانگارانه است. زرادخانه مرگبار آمریکا برای چندین بار نابودی کره زمین بس است، اما این به معنای قدرت محض اشغالگران آمریکایی و نبود راهی جز پذیرش خواستههای واشنگتن نیست و عکس آن میتواند درست باشد. هزینه مبارزه با اشغالگران هرچقدر هم که زیاد باشد از هزینههایی که برای راضینمودن آنان باید پرداخته شود کمتر است. در برابر این مشکل طولانیمدت تنها امیدی که میتوان روی آن حساب باز کرد این است که مقاومتی مردمی، قوی، گسترده و مورد حمایت دولت سوریه و تمامی کشورهایی که بر اخراج آمریکا از منطقه تاکید دارند، به راه بیافتد. هراسافکنان باید بدانند که به محض آغاز یک مقاومت مردمی متوازن و مورد حمایت دولتها و با خروج اولین تابوتهای نظامیان آمریکایی، واشنگتن مجبور خواهد شد که محاسبات خود را بازبینی کند. هرچقدر که این موضوع با هماهنگی میان سوریه و دیگر همپیمانان و دوستان آن که سوریه از آنان درخواست کمک کرده با دقت بیشتری بررسی شود، نتیجه مطلوبتر خواهد بود. این چیزی است که واشنگتن از آن هراس دارد و تلاش میکند تا در صورت توان، آن را به تأخیر بیاندازد، اما در دستیابی به اهداف شرورانه خود ناکام خواهد ماند.
پس از آن که امیدها برای اقبال کشورهای عربی به سوریه، بازگشایی سفارتخانهها و همکاری مجدد اقتصادی میان کشورهای عربی و سوریه افزایش یافت همه چیز دچار رکود شد. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟ آیا کشورهای عربی از ورقزدن صفحه دردناک گذشته و اصلاح اشتباهات راهبردی خود در ستیزهجویی با سوریه و ویرانی آن منصرف شدهاند؟
امیدها اگرچه کمسو شده، اما از بین نرفته است. دلیل این رخداد به تأثیرگذاری قدرتهای خارجی در تصمیمسازان کشورهای عربی بر میگردد که ترسی موجه از هدفقرارگرفتن از سوی آمریکا دارند. باید برای روشنتر شدن موضوع به برخی نکات توجه کنیم:
- در نتیجه زلزله ویرانگر فوریه گذشته در چند استان سوریه و حجم آسیبها و قربانیان این حادثه، کشورهای عربی به دور از اثرات و عوامل خارجی، همدردی خودجوش و پاکی را از خود نشان دادند.
- طبیعی است که رنگ و بوی مردمی این همدردی، به صورت مستقیم روی مقامات دولتی اثر بگذارد.
- گسترش همدردی خودجوش به بسیاری از کشورهای جهان، با چشمپوشی از مواضع آنان درباره جنگ سوریه، باعث شد که آمریکا و همپیمانان و مزدوران پلید آن نیز مجبور شوند بر این موج سوار شوند تا به عنوان دشمنان انسانیت شناخته نشوند. وزارت خزانهداری آمریکا به مدت ۶ ماه برخی تحریمهای ظالمانه ضد ملت سوریه را لغو کرد اما بر اساس طبع عقربگونه خود که بر نیشزدن و آزاردادن تکیه دارد، با وجود نیاز شدید برای امدادرسانی به زلزلهزدگان دوباره این تحریمها را برقرار کرد.
- بازگشت سوریه به اتحادیه عرب به معنای بازگشت نقش عربی این اتحادیه است و این موضوع با سیاست دولت آمریکا در تضاد است. از این رو آمریکا فشار و تهدید آشکار و پنهان کشورهای عضو اتحادیه عرب را در پیش گرفت. سوریه هراسهای موجه کشورهای برادر خود را درک میکند و ارتباط خود با برادران عرب خویش را با آهنگ کنترلشدهای ادامه میدهد.
- کاهش شتاب بازگشایی سفارتخانهها به معنای لغو این اقدام نیست.
- مهمترین نکته در این رابطه آن است که سوریه آغازگر قطع رابطه با هیچ کدام از کشورهای عربی نبوده و بشار اسد، رئیس جمهور سوریه نیز در سخنان خود در نشست سران اتحادیه عرب کسی را مورد سرزنش قرار نداد بلکه تاکید کرد که نگاه سوریه به گذشته نیست بلکه رو به آیندهای بهتر است که منافع همگان را تأمین کند.
شاید زود باشد که قضاوتی قطعی درباره سردی روابط طرفهای مختلف و سوریه انجام داد؛ زیرا همه چیز به هم ارتباط دارد. میدانهای درگیری از اوکراین گرفته تا نیجر و نشست بریکس در آفریقای جنوبی همگی به هم ربط دارند. شاخصهای کلان از شکستن هیمنه و سیطره آمریکا حکایت دارند. عقلانی نیست که از پیشرفت منحصر به فرد ایرانِ انقلابی در زمینههای گوناگون نظامی، اقتصادی، امنیتی و علمی نیز چشم پوشید؛ زیرا اگر این پیشرفتها نبود، واشنگتن با آزادسازی برخی منابع مالی ایران موافقت نمیکرد.
چنددستگی کنونی در رژیم اسرائیل نیز اثرات خود را بر جای خواهد گذاشت و شاید روزی فرارسد که آمریکا توانایی حمایت از این رژیم و جلوگیری از خودکشی آن را نداشته باشد. کابینه نتانیاهو به صدور بحران داخلی خود به خارج میاندیشد و در این صورت آمریکا با تمامی نیروهای اشغالگر خود در منطقه نیز دیگر نخواهد توانست ورق پایانی جنگ حتمی پیشرو را ورق بزند؛ ورقی که امکان ریشهکننمودن این غده سرطانی که صلح، آرامش و امنیت این منطقه ژئواستراتژیک جهان را خدشهدار کرده را در بر دارد.