فلسطین حدود ۷۴ سال است ( اگر تاسیس اسرائیل[1] را از زمان صدور اعلامیه استقلال بدانیم) که در چنگال گلهی کفتارهای استکبار به رهبری اسرائیل و آمریکا است. در طی این سالها جنایت، قتل، غارت و نژادپرستی و... نبوده است که صهیونیستها علیه فلسطینیان انجام نداده باشند.
اشغال فلسطین، آغاز آشوبهای طولانی خاورمیانه
با شکلگیری جنبش سیاسی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ و بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ میلادی، جامعه ملل، در پایان جنگ جهانی اول و پس از سقوط امپراتوری عثمانی، قیمومیت بر فلسطین را به بریتانیا اعطا کرد. طبق اصل قیمومیت بریتانیا میبایست در جهت سر و سامان گرفتن اوضاع فلسطین تلاش میکرد و مقدمات لازم برای تشکیل یک حکومت مستقل با نظر مردم فلسطین را فراهم میکرد. اما بریتانیا با حیله و مکر خود، روش استعمار سابق را با رنگ و لعابی جدید دنبال کرد.
با شروع جنگ جهانی دوم و حملات آلمان به اروپا، و از طرفی چیدن یک مسیر برای نیل به این هدف که یهود در جهان امنیت ندارد، مسئله هلوکاست و کورههای آدم سوزی هیتلر مطرح شد. البته در رد هلوکاست کلام مفصل است ولی صهیونیسم با علم کردن آن و مواردی مثل اتحاد قوم یهود و تشکیل حکومت تلاش کرد تا از این آب گل آلود غربی ماهی بزرگی در خاورمیانه یعنی فلسطین را به تور بیندازد. حال اولین سوال این است که جنگ جهانی که در غرب ایجاد شد. تبعات فراوانی هم داشت حال چرا باید برای سرزمین یهودی در فلسطین یعنی سرزمینی در خاورمیانه با اکثریت مسلمان ایجاد شود؟!
البته برای تشکیل و گردآوری یهودیان کشورهای دیگری مثل اوگاندا و آرژانیتین هم پیشنهاد شده بود. اما آیا این مکانها میتوانست نظر یهودیان را به خود جلب کند؟ چیزی که فلسطین داشت و پیشنهادات دیگر نداشت شاید ظرفیت آن برای تولید گزارههایی مثل سرزمین موعود و تجدید بنای معبد سلیمان در ظاهر، و استراتژیک بودن این منطقه و منابع سرشار معدنی و فسیلی آن در باطن بود. چیزی که صهیونیسم از آن استفاده کرد تا یهودیان را به خود جلب کند. این همان جرقه بحران و آشوب در خاورمیانه بود که آتش آن هنوز که هنوز است می سوزد و می سوزاند.
هاگانا ماشین قاتل صهیونیستی
هاگانا که در ترجمه آن معنای دفاع را مطرح می کنند، نام منسجمترین سازمان یهودی است که سالها قبل از اعلام استقلال اسرائیل تشکیل شد. وظیفه تعریفی این سازمان نظامی امنیتی مقابله با اعراب و به زعم صهیونیست ها دفاع از یهودیان در فلسطین بود. از این رو این سازمان با هر وسیلهای علیه فلسطینیها اقدام میکرد و در ذیل خود جوخههای متعدد ترور و عملیات ویژه تعریف کرده بود، همچنین در بسیاری از موارد با تکیه بر نظریه: « اگر قرار بود کسی علیه تو اقدام کند پس تو برخیز و اول بکش...» اقدامات پیش دستانهای را هم رقم می زدند و قتل و ترور بسیاری از فلسطینیها را با این عمل توجیه می کردند. بسیاری معتقدند اقدامات این سازمان مخوف از عوامل ایجاد یک وحشت عمیق در جامعه فلسطین شد.
هاگانا با اعلام استقلال اسرائیل تبدیل به ارتش کارآزموده آن شد. و توانست با کمکهایی که از طرف کشورهای غربی، خصوصا آمریکا میشد توانایی نظامی و امنیتی خود را بسیار ارتقا بخشد. این توانایی شگفت انگیز برای ارتشی تازه تاسیس فقط یک دلیل می تواند داشته باشد و آن دفعی نبودن پروژه حضور صهیونیست در فلسطین است یعنی برخلاف تصور برخی که تاسیس اسرائیل را ناظر به اتفاقی خاص در برههای از تاریخ می بینند و یا غصب فلسطین را به خرید و فروش زمین خلاصه می کنند، هاگانا نشان داد اسرائیل در ۱۹۴۸ آمادگی دفاعی بسیار بالایی برای حفظ مناطق اشغالی دست و پا کرده است.
بلافاصله پس از اعلام موجودیت صهیونیستها در فلسطین، مجموعهای از درگیریهای نظامی بین نیروهای آنها و کشورهای عرب رخ داد که جنگ ۱۹۴۸، جنگ ۱۹۵۶، جنگ ششروزه ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ مهمترین آنها بودهاند. در این جنگها، اعراب با وجود نیروی انسانی بیشتر ارتشی فرسوده داشتند و در مقابل ارتش مدرن و کلاسیک اسرائیل راه به جایی نبردند. البته در برخی از این جنگها اعراب پیشرویهایی هم داشتند اما با کمکهای غربی به اسرائیل دوباره مجبور به عقب نشینی شدند و حتی برخی از مناطق که اصلا جزء فلسطین هم نبود به اشغال صهیونیستها درآمد. هاگانا در طی این جنگها به ارتشی شکست ناپذیر در خاورمیانه تبدیل شد و پس از گذشت آن سالها و استقرار یافتن دولت اسرائیل، هاگانا هسته اصلی ارتش کنونی اسرائیل شد.
فتح و سازمان آزادی بخش، راه حل مقابله یا بازوی امنیتی اسرائیل
در مقابله با دولت و ارتش نژادپرست اسرائیل که اشغال قسمتی از فلسطین بهانهای برای آنها بود تا بر کل فلسطین سیطره یابند، مردم فلسطین هم به فکر ایجاد تشکیلاتی برای مقابله با آنها افتادند. شاید اولین تشکیلات به معنای مصطلح کنونی برای فلسطینیها سازمانی سیاسی نظامی به نام فتح باشد که در سال ۱۹۵۹ توسط عرفات و خلیل الوزیر ایجاد شد (البته قبل از آن هم فلسطینیها علیه نیروهای اشغالگر حملاتی انجام می دادند ولی خیلی منسجم نبود) هدف اولیه این سازمان مبارزه با اسرائیل برای نابودی آن به وسیله جنگهای چریکی بود. این سازمان هر چند نقصهای بسیاری داشت و خیلی از توانایی دفاعی و نظامی برخوردار نبود، اما توانست در برخی نبردها با اسرائیل، گزاره شکست ناپذیری را برای ارتش آن، نقض کند. که نمونه آن را در نبرد کرامه در اردن می توان ذکر کرد.
سازمان آزادی بخش فلسطین در سال ۱۹۶۴ به وجود آمد این سازمان اشتراکات بسیاری با فتح دارد و بسیاری از افرادی که در فتح هستند و یا بودند اکنون در این سازمان حضور دارند. جنبه سیاسی در این سازمان بیشتر از فتح است. سازمان آزادی بخش فلسطین از سوی بسیاری از کشور ها به عنوان نماینده مردم فلسطین پذیرفته شده و در سال ۱۹۷۴ هم به عضویت در سازمان ملل رسیده است.
پس از شکست اعراب از اسرائیل در جنگهایی که به آن اشاره شد یک فضای ناامیدی و خفقان در میان مردم فلسطین پدید آمد به نحوی که آنها امکان صف آرایی در برابر صهیونیست را در خود نمیدیدند از طرفی دیگر جو ناسیونالیستی که پیش از آن ایجاد شده بود و از آن برای مقابله با اسرائیل استفاده میشد با کنار رفتن جمال عبدالناصر و امضای پیمان انور سادات با اسرائیل در کمپ دیوید نابود شد. از آن پس جمعبندی برخی کشورهای خودفروخته غربی مثل مصر و اردن که با اسرائیل پیمان امضاء کرده بودند پایان دادن به جنگ و پذیرفتن غاصب در سرزمینهای اسلامی بود. از این رو کمکها به فتح و سازمان آزادی بخش قطع شد و فشار خارجی برای رفتن به سمت مذاکره ایجاد شد.
در این حین بسیاری از فرماندهان سلحشور فتح هم توسط اسرائیل در عملیاتهای مخفی یا نبردهای رو در رو شهید شدند و این سازمان در دست یاسر عرفات افتاد. عرفات که به زعم خود، تنها بود و حمایت خارجی نداشت به سمت مذاکره با اسرائیل رفت. و قرار داد های اسلو ۱ و ۲ بین اسرائیل و فلسطینیان امضاء شد. این عمل یعنی مشروعیت دادن به دزدی که در خانه مردم فلسطین وارد شده بود و از آن بدتر ایجاد دولتی موسوم به تشکیلات خودگردان برای فلسطینیها که در باطن بازوی امنیتی اسرائیل علیه مردم فلسطین شد. و بدین طریق اسرائیل توانست از فلسطینیها علیه خودشان بهره گیرد و تصویر اشغالگر را هم با ارائه این قرار داد به افکار عمومی کمرنگ کند.
رشد نیروهای نظامی اسلامی
یکی از عواملی که باعث نزول فتح و سازمانهایی مانند آن در مبارزه با اسرائیل بود، نداشتن مبنای صحیح است که با توسل بتوانند راه روشنی را در مقابله با اسرائیل در پیش گیرند. در کنار این سازمانها، سالها بعد، جنبش مقاومت اسلامی(شاخهای از اخوان المسلمین) با نام اختصاری حماس در سال ۱۹۸۷ شکل گرفت. بنیانگذاران حماس شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و محمود الزهار بودند که هدف این جنبش را نابودی کامل اسرائیل و آزادی کل فلسطین اعلام کردند.
این جنبش برخلاف فتح از همان ابتدا تقابل با اسرائیل را برگزید و توانست در عملیاتهای بسیاری تنه به تنه ارتش مدرن اسرائیل بزند و حتی در مواردی آن را مغلوب کند. از همین رو بسیاری از کشور های همکار و همدست اسرائیل حماس را تروریستی خواندند و حتی وقتی اسماعیل هنیه توانست در انتخابات سال ۲۰۰۶ در فلسطین پیروز شود و نخست وزیر تشکیلات خودگردان شود با ایجاد توطئههایی یک جنگ داخلی را ایجاد کردند تا حماس مجبور شود به نوار غزه برود و در آنجا حکومت و جبههای علیه اسرائیل ایجاد کند. البته این به معنای قطع ارتباط با کرانه باختری و جنوب فلسطین نیست بلکه همانطور که در تحولات کنونی هم مشاهده میکنیم حضور حماس و هماهنگیهای آن با سایر گروههای فلسطینی در حال افزایش است.
در کنار حماس گروه دیگری که در نوار غزه حضور دارد و دیدگاه اسلامی را دنبال میکند، جنبش جهاد اسلامی است که در سال ۱۹۸۱ توسط شهید فتحی شقاقی، عبدالعزیز عوده و بشیر موسی به وجود آمد. این جنبش ابتدا در مصر تحت عنوان جهاد اسلامی مصر ایجاد شد و بعدها به فلسطین و نوار غزه منتقل شد. هدف این جنبش مبارزه مسلحانه با اسرائیل و برپایی کشوری به نام فلسطین است. نکته حائز اهمیت درباره این جنبش این است که این جنبش بسیار تحت تاثیر امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران است و رهبران آن حتی کتابهایی هم درباره انقلاب اسلامی ایران نوشتهاند. [2] این جنبش و حماس همکاریهای تنگاتنگی با یکدیگر در نوار غزه دارند و این امر باعث شده در بسیاری از موارد بر صهیونیستها غلبه کنند و آنها را به عقب نشینی وادار کنند که نمونه اخیر آن نبرد سیف القدس در سال ۲۰۲۱ بود. البته در برابر این اقدامها اسرائیل با محاصره نوارغزه و حملات هوایی به این بخش از فلسطین باعث گسترش مخروبهها و افزایش سطح فقر و مشکلات اقتصادی و زیرساختی در غزه شده است.
شروع دور جدیدی از جنگ و درگیریها
با گذر زمان و افزایش ارتباط و همکاریهای گروههای فلسطینی، اسرائیل روشهای مختلفی را برای ضربه زدن به آنها به کار گرفته است. در ادامه به ۴ مورد از آنها اشاره می کنیم:
۱) پیمان صلح ابراهیمی: در مقابل جبهه مقاومت که به طرفداری از فلسطین برخواسته است، اسرائیل در سطحی گسترده به دنبال عادی سازی روابط با کشورهای عربی رفت. اسرائیل با تکیه بر تواناییهای خود در زمینههای اقتصادی، تکنولوژی و امنیتی خود را به عنوان یک شریک خوب برای کشورهای عرب معرفی کرد تا بتواند هم آنها را به نحوی وابسته به خود کند و در این مسیر آرمان فلسطین را هم از اذهان پاک کند و از طرفی دیگر به دلیل آنکه تعامل یک امر دو طرفه است یعنی نیاز است دو طرف قرارداد و معامله مشروعیت کافی داشته باشند، لذا پیوستن بحرین، امارات، مراکش و سودان،مصر و اردن و... به این پیمان مشروعیت دهی به اسرائیل و اقدامات آن بشود.
۲) سطح بندی دشمنان: آنچه از تحلیل کارشناسان اسرائیل بر میآید این است که اسرائیل سه سطح دشمن را برای خود متصور است: ایران، محور مقاومت در سوریه و لبنان و مردم و گروههای فلسطینی. از این رو برای مقابله با هر یک از آنها روشی برگزیده است البته برخی کارشناسان نظامی اسرائیل معتقدند در این مقابله هدف اصلی ایران است و مقابله و نبرد واقعی باید در برابر ایران صورت گیرد از همین رو هم اسرائیل تلاش کرده است که صنایع نظامی هوایی خود را در طی این سالها افزایش دهد.
با وجود این امر آنچه در تحولات کنونی اسرائیل مشاهده می شود توسعه جدی گروه های فلسطینی خصوصا حماس و جهاد اسلامی در زمینه نظامی است. تهدید و حملات راکتی و موشکی و جدیدا پهبادی که در سرزمین های فلسطینی علیه صهیونیست ها صورت می گیرد نشان می دهد که این سطح بندی و اقدامات متقابل برای مقابله با آن از سوی اسرائیل موفق نبوده است
۳) حضور در عرصه بین الملل و مظلوم نمایی: این عمل یکی از راهبردی ترین اقدامات اسرائیل در طول سالهای مختلف بوده که در دوره جدید هم با ابزارهای رسانهای و ارتباطی گسترده دنبال شده است. نمونهای از این اتفاق در تلاش نفتالی بنت برای میانجیگری بین روسیه و اوکراین برای القای یک چهره صلح طلب بود در حالی که در اثنای جنگ روسیه و اوکراین، در قدس شریف و اردوگاههای فلسطینی در جنین شاهد جنگ فلسطینی ها با پلیس اسرائیل و شهرک نشین ها بود.
۴) جنگ سایبری و امنیتی: رژیم صهیونیستی با تکیه بر توانایی خود در عرصه تکنولوژی و سایبری، عرصه تهاجم جدیدی را برای خود ایجاد کرده است. در واقع اسرائیل با ابزاری که در اختیار دارد و همکاری با کشورهای دیگر ازجمله آمریکا و کشور هایی که به صلح ابراهیمی پیوسته اند در تلاش است تا با استفاده از اقدانات مخفی سایبری و امنیتی به دشمنان خود خصوصا ایران آسیب بزند.
با وجود همه این موارد رهبران نظامی اسرائیل به صورت علنی به ناتوانی و عجز خود در برابر ایران، محور مقاومت و فلسطینیان اشاره کردهاند. از سویی دادههای آماری هم این امر را اثبات میکند. و نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است در حال حاضر مردم فلسطین و حامیان آنها در مقابل هر عمل رژیم یک واکنش مناسب را برگزیده اند تا در صورت تخطی اسرائیل، علیه آن اقدام کنند.