سوریه در ۲۰ روز گذشته رویدادهایی را تجربه کرد که در چند دهه اخیر بیسابقه است. خروج ناگهانی هیئت تحریرالشام از استان ادلب در شمال غرب سوریه در هماهنگی با سایر گروههای افراطی، شرایط میدانی در سوریه را تغییر داد. این باعث شد تا این گروه بعد از تصرف حلب دومین شهر بزرگ سوریه و پس از آن شهرهای حما و حمص و پایگاههای ارتش در آنها بدون مقاومتی خاص به دمشق برسد. در سحرگاه ۸ دسامبر ۲۰۲۴ م نیز با سقوط فرودگاه بینالمللی، ساختمان رادیو و تلویزیون دولتی و بسیاری از امکانات استراتژیک دمشق، جمهوری عربی که بیش از شش دهه در این کشور حاکم بود سقوط کرد. حالا با سرنگونی بشار اسد، این کشور با سناریوهای مختلفی روبهروست که هر کدام وضعیت متفاوتی را رقم خواهند زد.
۱- تشکیل دولت مرکزی دموکراتیک
یک سناریوی مهم در ارتباط با سوریه، تشکیل دولتی جدید است. طبق این سناریو، گروههای تروریستی که اکنون مخالفان مسلح یا معارضان نامیده میشوند تلاش میکنند با خارج شدن از پوسته افراطیگری، خود را با سازوکارها و ترتیبات بینالمللی منتج به تشکیل دولت ملی وفق دهند. موضعگیریهای اولیه احمد آل الشرع ملقب به ابومحمد الجولانی رهبر تحریرالشام دستکم در کوتاه مدت، چنین سمت و سویی را نشان میدهد. او بلافاصله با ساقط کردن دولت اسد به افراد عضو این گروه دستور داد به نهادها و اموال عمومی آسیب نزنند و همچنین اداره امور دولت تا زمان تحویل رسمی به حاکمان جدید، تحت نظارت محمد الجلالی نخستوزیر سوریه باقی بماند. این سناریو با چند معضل اساسی روبهروست؛ نخست این امکان محتمل است که گروههای زیرمجموعه هیئت تحریرالشام از قبیل جیشالاحرار، جبهه فتح شام، جبهه انصارالدین، جیشالسنه، لواء الحق و جنبش نورالدین زنکی سر تقسیم قدرت سیاسی با یکدیگر درگیر شوند. دوم این گروهها از سوی بسیاری از قدرتهای جهانی و سازمان ملل به عنوان تروریسم طبقهبندی شدهاند که ادغام آنها در ترتیبات بینالمللی را با چالش روبهرو میکند. سوم جدا از نوع برخورد گروههای موجود در دمشق، برخی صاحبنظران معتقدند حکومتهایی از جنس دولت اسد که فرهنگ سیاسی مشارکتی در آنها شکل نگرفته بود، عوامل لازم را برای ایجاد و ساختن یک حکومت دموکراتیک از بین میبرند، بنابراین بسترها و عوامل داخلی لازم برای تشکیل دولت مرکزی در سوریه اکنون وجود ندارد. با اینکه سازوکارهای اجرایی و انتقالی به بوروکراتهای دوره اسد سپرده شده است، اما از گروههایی که اکنون در دمشق گردهم آمدهاند و بسیاری از اعضای آنها که فرهنگ سیاسی بدوی دارند، انتظار تشکیل ساختار رسمی دولتی و همکاری در تشکیل آن را نمیتوان داشت.
۲- شکلگیری دولت سلفی
یک احتمال دیگر، شکلگیری دولت مذهبی سنی شبیه طالبان است. هرچند موضعگیری اولیه رهبران معارضان الشام، نشانه اجتناب از چنین تصویری است، ولی این احتمال به ویژه به دلیل وجود هیئت تحریرالشام و عاملیت آن در سقوط دولت اسد از روی میز حذف نشده است. به ویژه اینکه شخص محمد الجولانی رهبر این گروه نیز تحت تعالیم سلفی القاعده قرار داشته است. یک چشم انداز احتمالی برای تحقق این سناریو، سوق یافتن سایر گروههای حاضر در جبهه شورشیان از جمله احرارالشام و فیلقالشام به سمت هیئت حاکمه جدید است. به علاوه گروه ارتش ملی سوریه (SNA) و گروه نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که مورد حمایت امریکا قرار دارند نیز کنترل برخی مناطق سوریه را در اختیار دارند. این سناریو شبیه فضای دولت اسد، اما با محوریت سنیهاست. در واقع اگر در دولت اسد علویها محوریت قدرت بودند، در وضعیت جدید قدرت تمام عیار در دست سلفیها خواهد بود. در صورت تشکیل چنین دولتی، سوریه در میان مدت و درازمدت با بحرانهای مشروعیت، مشارکت، نفوذ و توزیع روبهرو خواهد بود. از آنجا که قدرت و سیاست در سوریه اسد، به شدت قومی و مذهبی بوده، دولت سلفی مشروعیت قانونی لازم را در بین تمامی اقوام و مذاهب سوریه نخواهد داشت. این عدم مشروعیت عدم مشارکت مردم در نواحی مختلف از جمله شیعیان و دروزیها را محتمل میکند، بنابراین باعث میشود قدرت این دولت در این مناطق نافذ نباشد که نتیجه آن حاکمیت سیاست یکجانبه و زور است. در نهایت ممکن است دولت سلفی مانند حکومت اسد بر اساس قومگرایی و ایدئولوژیگرایی خاصی که دارد، امکانات اقتصادی و نهادی را بیشتر به سمت سنیها سوق دهد و دیگر گروهها را محروم کند.
۳- جداسازی بخشهایی از سوریه
سوریه در شرایط از همگسیختگی فعلی که در آن وجود دارد، با معرض مطامع ژئوپلتیکی بازیگرانی، چون ترکیه و رژیم صهیونیستی نیز مواجه است. ترکیه به دلایلی مهمترین بازیگر منطقهای است که از سقوط دولت اسد سود میبرد و میتواند در سرنوشت آینده سوریه تأثیر مستقیم داشته باشد. نخست شهر ادلب در مجاورت مرز ترکیه، مقر اصلی گروههایی است که اکنون دمشق را در اختیار دارند و بسیاری یک دلیل اصلی شورش ناگهانی این گروهها و سقوط پی در پی شهرهای سوریه را امید داشتن به بهبود شرایط در سوریه ناشی از ایفای نقش ترکیه میدانند. دو روز قبل از سقوط دولت اسد، اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا (CFR) در گزارشی با عنوان «ترکیه چه نقشی در جنگ داخلی سوریه بازی میکند» نوشت نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه هیئت تحریرالشام کمک ترکیه را در قالب اسلحه و هواپیماهای بدون سرنشین به دست آورده است. در عین حال متحد ترکیه در بین گروههای شورشی، گروه موسوم به ارتش ملی سوریه است که بهرغم نام آن موجودیتی کاملاً ترکی محسوب میشود.
دوم، ترکیه از ابتدای بحران سوریه تاکنون میزبان بیشترین آوارگان سوری است و هماکنون بیش از ۳ میلیون آواره سوری را در خود جای داده است. این آوارگان دولت ترکیه را با مشکلات عدیده سیاسی، اجتماعی، امنیتی و زیست محیطی مواجه کردهاند، بنابراین ترکیه از سقوط دولت اسد که زمینه بازگشت آوارگان را ایجاد میکند، کمال رضایت را دارد. سوم، هر چند اردوغان به تازگی گفته است «ترکیه به سنگریزهای از هیچ کشوری چشم ندوخته و آنکارا امیدوار است سوریه همسایه به صلح و آرامش دست پیدا کند»، اما تا همین یک سال پیش، ترکها سودای تصاحب حلب را کتمان نمیکردند و معتقد بودند طبق معاهده لوزان وقت باز پس گرفتن این شهر رسیده است. جالب اینکه ترکیه از سال ۱۹۲۳ م حداقل یک دلار برای این شهر در بودجه خود تعریف کرده و این موضوع را به اطلاع سازمان ملل متحد نیز رسانده و ثبت کرده است. این اقدام به منظور یادآوری این نکته است که این شهر متعلق به ترکیه است و با پایان مدت زمان معاهده لوزان این دو شهر را پس خواهد گرفت. آنکارا اعتبار این معاهده را صد سال میداند. به این معنا که در سال ۲۰۲۴ میتواند شهرهایی را که در معاهده لوزان از دست داده است از کشورهایی مانند عراق و سوریه مطالبه کند.
رژیم صهیونیستی بازیگر دیگری است که هنوز یک روز از سقوط اسد نگذشته بود با عقبنشینی ارتش سوریه، مناطقی از شهر قنیطره و منطقه جبل الشیخ در جنوب غربی سوریه را به دست گرفته است. بنیامین نتانیاهو نخستوزیر این رژیم سقوط نظام حاکم بر سوریه را فرصتی جدید و بسیار مهم برای این رژیم توصیف و در عین حال اعلام کرد توافق آتشبس سال ۱۹۷۴ با سوریه فروپاشیده است! او همچنین گفت: «ما به هیچ قدرت متخاصمی اجازه نخواهیم داد در مرزهایمان مستقر شود. سقوط نظام اسد فرصتی جدید و بسیار مهم برای اسرائیل است.» همچنین ستاد ارتش این رژیم نگرانیهای مربوط به پتانسیل ورود گروههای مسلح را دلیل ورود به سوریه ذکر و اعلام کرد این اقدامات برای اطمینان از امنیت ساکنان در ارتفاعات جولان و شهروندان این رژیم انجام شده است. رژیم صهیونیستی را میتوان به عنوان یک ضلع اصلی توطئه اخیر در سوریه دانست؛ چه اینکه ارتش این رژیم پس از ورود به خاک سوریه در حملات هوایی در حال نابودی بخش مهمی از تسلیحات ارتش سوریه است. بسیاری از کارشناسان با تأکید بر علل منطقهای تحولات سوریه معتقدند بشار اسد هزینه حمایت از محور مقاومت و نقش ترانزیتی در انتقال تجهیزات به حزبالله را پرداخته است. در عین حال، نکته مشخص این است که رژیم صهیونیستی بعد از سقوط اسد، احتمال تهدید گروههای افراطی را نیز محتمل دانسته و درصدد نابودی زیرساختهای سوریه است. گستردگی، دامنه و همچنین دائمی بودن یا نبودن منطقه حائلی (Buffer Zone) که اسرائیلیها طی یک هفته اخیر در سوریه به وجود آوردهاند، بستگی به سمت و سوی تحولات و محقق شدن سناریوهای قابل پیشبینی دارد.
۴- بالکانیزاسیون سوریه
این سناریو به معنای تقسیم سوریه به کانتونها و مناطق کوچک و به عبارت دیگر بالکانیزه شدن آن است. تجزیه سوریه مسئلهای جدید نیست و بارها مطرح شده است. اولین بار در دوران قیومیت فرانسه مطرح و با شکست مواجه شد. دومین بار طرح خاورمیانه جدید و بار سوم در بحران فعلی که به تشکیل شماری مناطق خودمختار غیررسمی در سوریه منجر شده که در کنار توازن قدرت بین جریانهای درگیر و مهار یکدیگر باعث تعمیق شکافهای داخلی و افزایش واگرایی شده است. در صورت تحقق این سناریو بر مبنای مذهب و قومیت، میتوان بخشهای علوینشین، سنینشین، کردنشین و دروزینشین را برای سوریه متصور بود. علویها بیشتر در غرب سوریه حضور دارند و جمعیتشان بین ۳ تا ۵ میلیون نفر تخمین زده میشود. سنیها نیز مناطقی که از شمال غرب تا مرز عراق کشیده شده از جمله حلب را کنترل خواهند کرد. دروزیها در جنوب شرقی مسلط خواهند شد. شمال شرق نیز که منطقه سنتی کردنشینهاست ممکن است نوعی از اتحاد با کردستان عراق را به دنبال داشته باشد. این سناریو یکی از محتملترین سناریوها و در راستای منافع غرب است تا سوریه به دلیل وجود فرقهها و اقوام مختلف، عدم شکلگیری دولت- ملت، شکاف اجتماعی گسترده و درگیریهای قومی- مذهبی نتواند انسجام خود را حفظ کند. تحقق این سناریو درگیری گروههای قومی و مذهبی با حمایت قدرتهای منطقهای و بینالمللی را درون خود خواهد داشت.
۵- سناریوی فروپاشی
این سناریو یک درجه بالاتر از تجزیه سوریه و در ادامه همان است. سناریوی فروپاشی به معنای وضعیت جنگ همه علیه همه است. در این شرایط شاهد شروع دوباره جنگ داخلی و درگیری مجدد گروههای تروریستی در این کشور خواهیم بود که در نهایت به فروپاشی کامل یا ایجاد یک دولت ناتوان (Failed State) منجر خواهد شد. در این سناریو چند نکته مهم است؛ نخست اینکه آیا گروههایی که اکنون در دمشق حضور دارند موفق به برقراری امنیت در پایتخت و سایر شهرها خواهند شد تا از ایجاد خلأ و هرج و مرج قدرت جلوگیری کنند یا نه؟ دوم، ائتلاف گروههای افراطی حاکم بر دمشق به رهبری تحریرالشام تا چه حد و با چه سرعتی میتواند کنترل خود را بر کل کشور گسترش دهد و ثبات لازم برای تشکیل دولت را بازیابد. تمایل مردم در سراسر سرزمین سوریه برای پذیرش این گروه حائز اهمیت است. سوم اینکه آیا ائتلاف هیئت تحریر الشام پس از برکناری دولت بشار اسد همچنان ادامه خواهد داشت یا خیر؟ طبیعتاً اگر هیئت تحریرالشام نتواند ائتلاف خود را در دوره انتقالی استمرار بخشد، هرج و مرج حاکم را ساماندهی و سایر گروهها را به همکاری ترغیب کند، این سناریو دور از ذهن نخواهد بود. چهارم، میزان نقشآفرینی و تمایل قدرتهای منطقهای بر تشکیل یا عدم تشکیل دولت ملی در سوریه در این سناریو تأثیرگذار است. سرعت تحولات سوریه و بازیگری قدرتهای خارجی به هر یک از این سناریوها تا حدودی قابلیت تحقق میدهد.