بارها خواندهاید که جنگ داخلیِ اخیر سودان چگونه آغاز شد: «روز شنبه، 26 فروردین (15آوریل)، ۱۰۰ خودروی زرهی وابسته به نیروهای واکنش سریع در اطراف خارطوم، پایتخت سودان، بهویژه در پایگاه نظامی مروی مستقر شدند، ارتش این اقدام را تهدید تلقی کرد و درگیریها میان دو طرف آغاز شد.» پیش از این امیدهایی برای حلوفصل اختلافات میان دو طرف از راه گفتوگو وجود داشت اما این امیدها بهمرور کمرنگتر شد. حالا این کشور آفریقایی عملاً به ورطه هرج و مرجی وحشتناک افتاده و این جنگ داخلی ویرانگر که میتواند بسیار از نقاط دیگر آفریقا را نیز درگیر بحران خود کند، وارد ماه سوم شده است.
شاید بتوان ریشه اصلی این اختلاف شدید کنونی را کاهش قدرت و اختیارات فرمانده نیروهای واکنش سریع به رهبری «محمد حمدان دقلو» (حمیدتی) و حتی مطرح شدن بحث ادغام این نیروها در ارتش سودان به فرماندهیِ «عبدالفتاح البرهان» دانست. اما به هر حال، این دو فرمانده درباره خیلی چیزها توافق ندارند و چیزی هم به عنوان منافع ملی این میان تعریف نشده که باعث همگرایی اینها شود، این دو بر سر توافقنامه چارچوب (تشکیل دولت مدنی و خروج نظامیان از صحنه سیاست)، اصلاح ساختار ارتش و تشکیلات امنیتی و روابط خارجی سودان با یکدیگر اختلاف نظر اساسی دارند و گویا قصد دارد اختلافشان را هم با ویران کردن سودان حل کنند!
در واقع درگیری و اختلافات سیاسی در سودان به درگیریهای نظامی کشیده است و هریک از نیروهای نظامی که با یکدیگر درگیر هستند حامی طیف سیاسی مورد نظر خود هستند و در واقع بازوی نظامیِ آن تشکل سیاسی محسوب میشوند. «نیروهای آزادی و تغییر» حمایت نیروهای پشتیبانی سریع را با خود دارند و «نیروهای بلوک دموکراتیک» هم حمایت ارتش را دارند. در واقع ناتوانی در حل مشکلات سیاسی در میدان گفتوگو و راهحلهای دموکراتیک، باعث شده که طرفین به دنبال حل مشکل یا منحل کردنِ رقیب! در میدان جنگ باشند. باید توجه داشت، این کشور حدود هفتاد سال است از درگیری سیاسی و نظامی رنج میبرد، اما اوضاع هیچگاه این اندازه وخیم نبوده است. آنچه پیش روی ماست، افقی تیره است. آنچه میشود برای سودان پیشبینی کرد همان است که بر سر لیبی رفت و شاید بدتر... در این میان دو طرف درگیری تقصیر خود را دارند ولی شاید بتوان گفت که وزن تقصیر نیروهای واکنش سریع که این آتش را برافروختند سنگینتر است.
نیروهای درگیر
نیروی واکنش سریع سال ۲۰۱۳ از شبهنظامیان «جنجوید» تشکیل شد که شورشهای دارفور را سرکوب خونین کردند. از آن هنگام ژنرال محمد حمدان دقلو ملقب به «حمیدتی» تلاش کرد نیرویی قوی و توانمند تأسیس کند. این نیرو در جنگهای یمن و لیبی هم دخالت داشت. نیروی واکنش سریع متهم به دستداشتن در نقض حقوق بشر از جمله کشتن بیش از ۱۲۰ تن از معترضان غیرنظامی در ژوئیه ۲۰۱۹ در شهر خارطوم است.
اطلاعات دقیقی درباره نیروهای واکنش سریع وجود ندارد. برخی منابع تعداد نیروهایش را ۱۰۰ هزار نیرو برآورد کردهاند. اما تجهیزات آن خودروهای شاسی بلند با سلاحهای متنوع از جمله سامانههای ضد هواپیما و توپخانه هستند. تعداد خودروهای آنها نیز ۱۰هزار مورد است. این سلاح سبک موجب سهولت تردد نیروهای واکنش سریع به ویژه در درگیریهای داخل شهرها میشود.
اگر ارتش سودان به بودجه دولت وابسته است نیروهای واکنش سریع معادن طلا در اختیار دارند که اموال هنگفتی را برای آنها محقق میکند. این نیروها همچنین در سالهای گذشته وارد فعالیتهای دیگری از جمله تجارت شدهاند و همین حمایت مالی را از فعالیتهای نظامیشان تأمین کردهاند.
ارتش سودان از ارتشهای متوسط و جزو قویترین ارتشهای شاخ آفریقا محسوب میشود و متشکل از ۲۵۰ هزار سرباز از جمله ۱۰۰ هزار نیروی فعال و ۵۰ هزار نیروی ذخیره است. نیروی هوائی سودان ۱۹۱ هواپیما از جمله ۴۵ جنگنده، ۳۷ هواپیمای هجومی و ۲۵ هواپیمای باری دارد. جنگندهها از مهمترین نقاط قوت ارتش در مقابله با نیروهای واکنش سریع هستند. ارتش سودان ۱۷۰تانک و حدود ۷۰۰۰ خودروی نظامی و ۳۷۹ توپخانه در اختیار دارد.
فاجعه در فاجعه
گزارش سازمان ملل بیش از پیش روشن کرد که بحثهای تعصبات قومی نیز چه تأثیری در این هرج و مرج داشته است. اما بندی از گزارش سازمان ملل درباره پاکسازی نژادی در شهر «الجنینه» واقع در منطقه دارفور غربی سودان: نیروهای پشتیبانی سریع مردان جوان را بهطور خاص هدف قرار میدادند و پس از بازجویی در صورتی که معلوم میشد از قبیله «مسالیت» هستند، با شلیک گلوله به سر، اعدام میشدند. زنان این قبیله نیز مورد تجاوز فیزیکی و جنسی قرار میگرفتند. بر اساس این گزارش که در شورای امنیت سازمان ملل ارائه شد، ناظران مستقل تحریمهای سازمان ملل اعلام کردند که سال گذشته بین ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر در این شهر در جریان خشونتهای قومی نیروهای پشتیبانی سریع و شبهنظامیان عرب متحد آنها کشته شدند.
بینآوریل تا ژوئن سال گذشته (فروردین تا خرداد)، این شهر شاهد «اقدامات خشونتآمیز شدید» بود که طی آن نیروهای پشتیبانی سریع و متحدانش قبیله آفریقایی «ماسالیت» را هدف قرار دادند که «میتواند مصداق جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت باشد».این ناظران همچنین اتهامات وارده به امارات مبنی بر حمایت نظامی از نیروهای پشتیبانی سریع از طریق شهر امدگراس واقع در شمال چاد را «معتبر» توصیف کردند. اما امارات این کمکها را انساندوستانه میداند و اتهامات را رد میکند. در گزارش جدید سازمان ملل همچنین، روایت نجاتیافتگان از جنایات الجنینه درج شده که «داستانهای وحشتناکی» از صحنههای خونریزی در این شهر و فرار از طریق جاده ۳۰ کیلومتری این شهر تا مرز چاد و اجسادی که در این جاده افتاده بودند، تعریف کردهاند.
بعد از آن نیز هیئت حقیقتیاب سازمان ملل در سودان اعلام کرد که درگیریها در این کشور جانباختن هزاران سودانی را در پی داشته است. هیئت حقیقتیاب سازمانملل در سودان از جانباختن هزاران غیرنظامی و آوارگی میلیونها سودانی در پی نزدیک به یک سال جنگ و درگیری در سودان خبر داد. «استفان دوجاریک» سخنگوی دبیرکل سازمان ملل متحد در این خصوص گفت: بیش از ۶ میلیون نفر در داخل سودان آواره شدهاند و نزدیک به ۲ میلیون نفر دیگر نیز به کشورهای همسایهگریختهاند. همچنین نزدیک به ۲۴ میلیون نفر در سودان به کمک نیاز دارند. همچنین دوجاریک بیان کرد که دوشنبه آینده پاریس میزبان کنفرانسی بشردوستانه درباره سودان و همسایگان آن است و فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا در این کنفرانس شرکت خواهند کرد.
دوجاریک افزود: جویس مسویا دستیار دبیرکل سازمان ملل متحد در امور بشردوستانه همراه برخی دیگر از مسئولان سازمان ملل در این کنفرانس شرکت خواهند کرد و خواهان افزایش منابع برای گسترش عملیات امدادرسانی در سودان و منطقه خواهند شد. وی ادامه داد: همچنین آنها خواهان بهبود رسیدن کمکهای بشردوستانه خواهند شد تا آژانسها بتوانند کمکهای نجاتبخش را در زمان مناسب به جوامع نیازمند برسانند. دبیرکل سازمان ملل متحد نیز در این کنفرانس از طریق ویدئو پیامی را ارسال خواهد کرد.
مرگ از فقر و گرسنگی
چند روز پیش بود که شهروندان سودانی در گفتوگو با رسانهها با اشاره به افزایش شدید قیمت مواد غذایی اظهار داشتهاند که در سایه بیکاری و از بین رفتن منابع درآمد میلیونها نفر، مردم با مشکلات معیشتی بسیاری دست بهگریبان هستند، قیمت کالاهای اساسی نظیر شکر، آرد، چای و شیر در چندین ولایت بیش از ۳۰۰ درصد افزایش یافته است و در ولایات دیگر به ویژه خارطوم این کالاها نایاب شده است. طبق این گزارش – آنطور که شفقنا نوشته است – شرایط به مراتب خیلی بدتر از گذشته شده است و فعالیتهای تجاری داخلی و خارجی متوقف شده و کشور را در لبه پرتگاه بزرگی قرار داده است که تبعات آن، همه کشورهای همسایه را تحتالشعاع قرار خواهد داد. در واقع آنچه در سودان جریان دارد مردم این منطقه را مخیر کرده است بین انتخاب مرگ با گلوله یا مرگ از فقر و گرسنگی و البته فرار!!
گذشته و زمینهای که به اینجا رسیده
برای آنکه بدانیم چه در سودان میگذرد، خوب است که به این بپردازیم که این کشور کجاست و چه ویژگیهایی دارد. سودان با نام رسمی جمهوری سودان (البته باید دید بعد از این درگیریها نامش تغییر میکند یا نه!) کشوری در شمال خاوری آفریقا و پایتخت آن خارطوم است. سودان از شمال با مصر و از شمال باختری با لیبی و از باختر با چاد و از جنوب باختری با آفریقای مرکزی و از جنوب با سودان جنوبی و از جنوب خاوری با اتیوپی و از خاور با اریتره مرز مشترک دارد، همچنین سودان از خاور به دریای سرخ پیوند میخورد. سودان 41 میلیون نفر جمعیت دارد و واحد پول آن پوند سودان است. بیش از ۹۷ درصد از مردم این کشور مسلمان هستند. پیش از سال ۲۰۰۵ زبان عربی تنها زبان رسمی سودان بود. در قانون اساسی سال ۲۰۰۵ عربی و انگلیسی، هر دو، به عنوان زبانهای رسمی کشور اعلام شدند. این کشور سومین کشور بزرگ آفریقا و نیز دومین کشور بزرگ جهان عرب پس از الجزایر است. سودان بزرگترین کشور آفریقا و بزرگترین کشور جهان عرب بود تا اینکه در سال ۲۰۱۱ سودان جنوبی در پی برگزاری یک همهپرسی از این کشور جدا شد. این کشور با این تعداد همسایه و نیز برای قرار گرفتنش در مجاورت دریای سرخ و غرب آسیا و از جهتی برای وجود منابع ارزشمند معدنی و زراعی قابل توجهاش، سرزمین پُراهمیتی نزد قدرتهای جهانی است.
مردم این کشور به دلیل اینکه تعصب قومی و قبیلهای ندارند، مهاجرین کشورهای همسایه را به راحتی پذیرا میشوند. و میتوان گفت سودان افزون بر آنکه دروازه جهان اسلام برای آفریقاست، نماینده این قاره با نژادها و فرهنگهای گوناگون میباشد. در مرکز اسلامی آفریقا که در نزدیکی خارطوم -مرکز حکومت- واقع شده هزاران جوان آفریقایی با ملیتهای گوناگون مشغول تحصیل هستند. دانشگاه آفریقا و نیز سازمان دعوت اسلامی برای نظارت بر فعالیتهای اسلامی در آفریقا و مرکز کمکهای بشر دوستانه اسلامی در سودان تاسیس شدهاند، این مرکز به شکل گستردهای در آفریقا فعالیت میکند. البته برخی از قدرتهای جهانی از اینکه تلاشهای دینی در این کشور صورت بگیرد، مخصوصاً اگر با کوششهای سیاسی توامان باشد، نگران هستند. آمریکا تا همین چندی پیش هر از چندگاه یکبار سودان را متهم به حمایت از تروریسم میکرد و در خاطرها هست که با همین بهانه در سال ۱۳۷۷ (خورشیدی) طی حملات موشکی یک کارخانه داروسازی را در این سرزمین منهدم کرد. بدیهی است که قدرتهای بزرگ سودان را به عنوان منطقهای مهم که تأمینکننده مواد خام است و میتواند در نهضتهای اسلامی آفریقا اثر داشته باشد مورد توجه قرار میدهند و به درگیریهای خونین، اقتصاد بیمار و برخی منازعات مرزی آن اعتنایی ندارند یعنی نگرانی برای آنها ایجاد نمیکند، بلکه گاهی شاید این ضایعات و مصائب را برای رسیدن به اهداف خود لازم بدانند و به گفته برخی از کارشناسان، اگر هم قدرتهای جهانی تحت پوشش ارائه کمکهای بشردوستانه در این ناحیه حضور دارند، در اصل اهداف سیاسی بلندمدت خود را پی میگیرند.
جمعیت سودان به طور فوقالعادهای پیچیده مینماید، به این ترتیب که میتوان ده گروه قومی بزرگ را در آن تشخیص داد، اختلاطهای شدید نژادی و جابهجاییهای گاه مهم موجبات اختلاط این اقوام را پدید آورده است. به همین ترتیب قوم عرب دارای مفهومی بیشتر زبانی یا فرهنگی است تا نژادی؛ تردیدی نیست که قبایل عرب عمیقاً در این سرزمین نفوذ کردهاند ولی آنها غالباً با بومیانآمیزش کرده و به طور تدریجی هویت نژادی خود را از دست دادهاند ولی بر فرهنگ، ادبیات و زبان سودان اثر نهادهاند، از لحاظ جغرافیایی منطقه شمال سودان به دنیای عرب و ناحیه جنوب به جهت مردم و تولیداتش به آفریقای سیاه مربوط میشود. از مهمترین اقوام سودان «نوبهها» هستند که تا قبل از سال ۱۹۴۶ میلادی در امتداد نیل و در حد فاصل اسوان تا «دبه» (در جنوب دنقله) پراکنده بودند، عدهای نیز در مصر علیا سکونت داشتند. با به کار افتادن سد اسوان تمامی مردمی که در حد فاصل فرس و کولب زندگی میکردند، به کرانههای عطبره در حوالی سد «خشمالقربه» انتقال داده شدند، در حال حاضر نوبیها در فاصله بین آبشار دوم تا چهارم نیل سکونت دارند.
«بجهها» اقوامی حامیزبان هستند و اکنون در تپههای دریای سرخ و بخشهایی از دشتهای شیبدار (به سوی نیل اصلی) سکونت دارند. اجداد آنان با اعراب مهاجر به مصر علیا در قرون وسطی مقابله میکردند و تا حدی ازدواجهایی بین آنان صورت میگرفت، آنان چادرنشینانی شتردارند لکن مواردی از استقرار آنان دیده شده است.
قبایل بجه هم چون کرانهنشینان نوبهای اسلام آورده و به میزان متفاوتی تحت تاثیر اعراب واقع شدند. عبابده شمالیترین قبیله از اقوام جدید بجه که اکنون بین مصر علیا و سودان تقسیم شدهاند، عرب زبانند. از سایر اقوام غیر عرب شمال سودان فورها مشهورند که با آنکه در محاصره سیل قبایل عرب مهاجر بودند، موفق شدند یک دودمان سلطنتی اسلامی به وجود آورند که تا سال ۱۹۱۶م ادامه داشت. در تپههای کوهستانی شمال شرقی، قلمرو قبیله طقالی قرار دارد که فرمانروایانش ساکنان آن سرزمین را به مهاجرت تشویق میکردند و ناحیه قابل توجهی را زیر تیول خود در آوردند، این حکومت پس از غلبه مشترک ترکها و مصر بر این کشور، به شکل نیمه مختار به حیاتش ادامه داد و جزئی از رژیم دولت محلی در حکومت مشترک شد.
سودان یک وابستگی دوجانبه آفریقایی - عربی
دارد و از این جهت در میان کشورهای مسلمان منحصر بفرد است، سودان کشور آوارهپذیر در منطقهای است که در آتش جنگی داخلی سوخت، از غرب سودان ساکنین سرزمینهای چاد، نیجر، نیجریه، کامرون، مالی، سنگال و موریتانی پس از بروز حوادث ناگوار طبیعی یا سیاسی و نیز منازعات داخلی و مرزی به سوی سودان مهاجرت کردند، آوارگان زئیری با وجود داشتن کشوری نسبتاً ثروتمند به طرف این سامان سرازیر شدند، همچنین مردم اوگاندا و کنیا و انقلابیون اتیوپی و اریتره نیز طی سالهای مبارزه برای استقلال کشور خویش در سودان سکنی گزیدند. در مقابل؛ بسیاری از مردم سودان طی سالهای جنگ داخلی در دستههای بزرگ به سوی اوگاندا و کنیا مهاجرت کردند، گروههایی از آنها نیز در لیبی، مصر و عربستان و کشورهای شیخنشین خلیجفارس اقامت نمودند. این آمیختگیهای قومی و قبیلهای که توام با مسائل سیاسی، فرهنگی و برخی معضلات اجتماعی است، گاهی برای سودان مشکل ایجاد کرده و در مواقعی نیز برایش سودمند بوده است.
جغرافینویسان مسلمان قرون وسطی منطقه جنوبی کویر صحرا در قاره آفریقا را بلادالسودان (سرزمین سیاهان) نامیدهاند. به عبارت دقیقتر سرزمینهای واقع در جنوب مصر که از سال ۱۸۹۹ میلادی تا ۱۹۵۵م قلمرو حکومت مشترک مصر و انگلیس را تشکیل میداد، اکنون شامل جمهوری سودان میشود. سابقه این واژه از قرن نوزدهم است و عنوان اداری مناسبی برای امپراتوری آفریقایی محمدعلی پاشا، نایبالسلطنه مصر و جانشینان او میباشد. مسلمانان از طریق فتوحات و محاصره نظامی، بر سودان غلبه نیافتند، بلکه گرایش به اسلام در این سرزمین نتیجه نفوذ تدریجی قبایل ربیعه و جهینه (عربی) بود که از جانب مصر علیا از طریق نیل به این سوی آمده و در میان قبایل بجه (مستقر در حد فاصل نیل و دریای سرخ) و به تدریج در سرزمین مقره ساکن شدند.
وصلتهای زناشویی مایه تسهیل روند اسلامگرایی شد. تجار عرب با ازدواج با خانوادههای رؤسا توانستند با استفاده از قاعده توارث بر اساس ازدواج - همچنان که در نوبی مرسوم بود- جانشینان خود را به پستهای کلیدی برسانند. مملوکهای مصر که میل داشتند نوبی را به صورت یکی از ایالتهای وابسته خود درآورند، در جایگزین کردن یک مسلمان به جای یک پادشاه مسیحی با کوچکترین زحمتی روبهرو نشدند و این کار با استفاده از تفرقه موجود در میان طبقه حاکمه نوبی به آسانترین وجه صورت گرفت. این واقعه همانگونه که از کتیبههای کاخ پادشاهی دنقله که به مسجد تغییر شکل یافته بود بر میآید، در سال ۱۳۱۷ میلادی روی داد.
دو قرن بعد قلمرو علوه نیز به سبب هجوم گسترده قبایل عرب گرویده به اسلام متحول گشت زیرا قبیله فونجها در سنار به سال ۱۵۰۵ میلادی سلسلهای را بنیاد نهادند که بدون درنگ مذهب اسلام را برای خود برگزید. روند اسلامگرایی در نوبی به کلی با گسترش اسلام در غرب آفریقا تفاوت داشت، در اینجا عامل پیش برنده اسلام قبیله بود و تاثیر حاصل از آن علاوهبر جنبه مذهبی، خاصیت فرهنگی هم دارا بود. در واقع بازرگانان و عشایر عرب تمدنی را ارائه دادند که از نظام موجود این ناحیه بالاتر بود و اساس اجتماعی و سیاسی بسیار وسیعی داشت، مسیحیان محلی در برابر امت فاتح و سرشار از حرارت و هیجان در تبلیغ دیگران به آیین خود در حالت زیردست قرار گرفتند و کلیسا خیلی زود موجودیت خود را از دست داد.
با بر طرف شدن این مانع قبایل کوچ رو و بازرگان نیمه عرب و نیمه حامی توانستند به آسانی جابهجا شوند و به سوی نواحی غرب سودان بروند و در گسترش فرهنگ اسلامی بکوشند. مقارن با همین ایام، شخصیتهای مذهبی به نهضت مذهبی مهاجرین سرعت بخشیدند، نخستین اینها «غلامالله بناید» اهل یمن است که در نیمه دوم قرن چهاردهم میلادی در دنقله سکنی گزید، وی جد اعلای رکابیه محسوب میشود که مبلغان سرسخت اسلام در جنوب کوردوفان بودند. شخص دیگر محمودالعرکی مصری فقیهی است که در حدود سال ۱۵۵۰ میلادی در سنار زندگی میکرد و نفوذ عمیقی در این ناحیه داشت. وجود این چهرههای مذهبی در مرکز فرمانروایی فونجها یعنی در سنار به این شهر اعتبار قابل ملاحظهای در تمامی بلاد السودان داده بود.
طریقههای اسلامی نیز سهم مهمی را در ترویج عمقی اسلام در میان مردمی داشتند که غالباً جز شهادتین چیزی از مذهب خود نمیدانستند، این گروههای مذهبی بر قبایل بتپرست مجاور هم اثر گذاشتند و آنان را مایل به پذیرش اسلام کردند. تاجران مسلمانی که با جوامع سودانی در دادوستد بودند، آنان را به مذهب خود فرا میخواندند. به همین دلیل عمال آفریقایی تاجران مسلمان و نیز واسطههای آنان اغلب به پذیرش مذهب رئیس خود دعوت شدند. به این ترتیب با گسترش تجارت در تمامی این سرزمین، کانونها و هستههای اسلامی برای فراخواندن مردم به اسلام، به وجود آمد، سلسلهای که در دارفور توسط سلیمان سولونگ در سال ۱۵۹۶ میلادی بنیاد نهاده شد و بعداً در قرن هیجدهم میلادی قدرت خود را تا کوردوفان نیز وسعت بخشید، برای ترویج اسلام در منطقه، بذرهایی را که قبلا بازرگانان مسلمان در این سرزمین افشانده بودند شکوفا ساختند.
قبیلههای سودانی شاید برای آنکه یک چهارچوب اجتماعی و فرهنگی داشته باشند و به حیات خویش ادامه دهند، به اسلام روی آوردند. نهضت محمد احمد سودانی نیز به ترویج اسلام در سودان کمک کرد، هدف این نهضت استقرار یک امت واحد بر اساس شریعت به جای یک جامعه متفرق که از وجود فرقهها، مکاتب و فساد بازماندگان بتپرستها ناشی شده بود، تعیین گردید. تعلیمات مذهبی در سودان در مدارسی صورت میگیرد که خلوه نام دارد، برنامه ساده این مدارس شامل حفظخوانی قرآن، فراگیری مختصر مسایل مذهبی زیر نظر یک استاد و فقیه، و دوره تحصیل هشت سال میباشد و تعداد دانشآموزان در هر دوره هفت تا پانزده نفرند. بعد از اتمام این دوره که با امتحانی پایان میپذیرد، دانشآموز میتواند وارد مؤسسه عالی مذهب شود و در آنجا فلسفه، الهیات و معارف متداول و کلاسیک دینی را فراگیرد. در این صورت پس از چهار سال رسماً در تعلیمات مذهبی کارشناس میشود. مسلمانان سودان پیرو مذهب تسنن هستند و گروههایی از آنان که در نقاط شرقی زندگی میکنند و تحت نفوذ عربستان میباشند، مذهب حنبلی دارند و آنان که در شمال هستند تابع مذهب شافعیاند اما غالب مردم مالکی یا حنفی مذهب هستند. با آن که مذهب مالکی بیشتر در سودان گسترش یافته است، ولی اغلب فقه حنفی که مورد استفاده مصریان در قرن نوزدهم میلادی هنگام تصرف سودان بوده، بهکار میرود.
پس از استقلال مصر در سال ۱۹۲۲ یکی از افسران سودانی به نام «علی عبداللطیف» با همکاری مصر جنبش استقلالطلبانهای را آغاز کرد. سال ۱۹۲۴ سرآغاز مبارزات مردم سودان علیه استعمار بریتانیا بهشمار میرود و کمکم فکر استقلال بین طبقات مختلف و دانشجویان سودانی رشد یافت. در سال ۱۹۴۳ حزب سیاسی «العشقاد» و حزب دیگری به نام امه هر دو با هدف استقلالطلبی تأسیس شدند. در نوامبر ۱۹۵۳ سودانیها برای نخستین بار در انتخابات مجلس کشور خود شرکت کردند و حزب «العشقاد» با ۵۱ کرسی به رهبری «اسماعیل ازهری» به پیروزی رسید. در سال ۱۹۵۵ مجلس مؤسسان ملی خواستار خروج کلیه نیروهای بریتانیایی از این کشور شد و در دسامبر همان سال مجلس سودان تصمیم به استقلال سودان به عنوان یک کشور مستقل و حاکم گرفت. نهایتاً در سال ۱۹۵۶ پرچمهای بریتانیا و مصر از کشور سودان پایین کشیده شدند و جشن استقلال در ژانویه ۱۹۵۶ برگزار شد.
در سال ۱۹۵۸ ابراهیم عبود کودتا کرد و در سال ۱۹۶۴ دوباره یک دولت ائتلافی تشکیل شد. در سال ۱۹۶۹ سرهنگ جعفر نمیری کودتا کرد و طی ۱۶ سال دیکتاتوری خود را با توسعه روابط آمریکا ادامه داد. در سال ۱۹۸۵ ارتشبد عبدالرحمن سوار الذهب با پشتیبانی حرکتها و جنبشهای مردم و گروههای سیاسی توانست با کودتای بدون خونریزی قدرت را دست بگیرد، اما اعلام کرد که با انتخابات و رأی مردم کنار خواهد رفت و قدرت را به شخص منتخب مردم واگذار خواهد کرد. به این صورت یک سال بعد، صادق المهدی از حزب امه قدرت را به دست گرفت. در ۳۰ ژوئن ۱۹۸۹ ارتشبد عمر حسن البشیر با یک حرکت نظامی بدون خونریزی، حکومت المهدی را سرنگون و قدرت را به دست گرفت و دولت نجات ملی را برقرار کرد. او طی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۶ با اکثریت آرا به ریاستجمهور سودان رسید.
در سال ۱۹۸۹ (میلادی) «عمر البشیر»، قدرت را در جریان یک کودتای نظامی بهدست گرفت و خارطوم را به مرکزی برای گروههای جهادی مسلح تبدیل کرد. سودان برای القاعده و دیگر گروههای تندرو تبدیل به پایگاهی برای حمله به آمریکا، عربستان سعودی، مصر، اتیوپی، اوگاندا، کنیا، و دیگر نقاط جهان شد. به دنبال نخستین حمله به مرکز تجارت جهانی در نیویورک در ۱۹۹۳ ایالات متحده، سودان را در فهرست دولتهای پشتیبان تروریسم قرار داد. تحریمهای مالی بینالمللی و فشار نظامی کشورهای همسایه که از شورشیان سودانی پشتیبانی میکردند باعث شد تا این کشور سه سال بعد، اسامه بن لادن و دیگر نیروهای جهادی را اخراج کند. بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سازمانهای اطلاعاتی سودان همکاری نزدیکی را با آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) آغاز کردند. اما کنگره ایالات متحده آمریکا به دلایلی چون جنگ دارفور و نقض حقوق بشر توسط دولت، از خارج کردن سودان از فهرست پشتیبانان تروریسم، خودداری کردند.
به تلافی این رفتار، دولت عمر البشیر به همکاری پنهانی خود با حماس و ایران ادامه داد و دستکم در دو مقطع، جنگندههای اسرائیلی در سواحل سودان به کشتیهایی حمله کردند که گفته میشد حاوی اسلحه برای حماس بودند. پس از آنکه ارتش سودان در تاریخ ۱۱آوریل ۲۰۱۹ (با توافق پشت پرده) کنترل کشور را به دست گرفت، عمر البشیر، به ظاهر، از سوی ارتش مجبور به استعفا و دستگیر شد. عواد ابن عوف، وزیر دفاع سودان گفت: عمر البشیر دستگیر شده و هماکنون در یک محل امن حفاظت میشود. وی اعلام کرد از ساعت ۲۲ تا ۵ صبح حکومت نظامی است و حریم هوائی سودان نیز ۲۴ ساعت و تمام مرزها تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود. در ۱۴ مه ۲۰۱۹ شورای نظامی با ائتلاف «آزادی و تغییر» تشکیل شده از غیرنظامیان مخالف و معترض بر سر انتقال قدرت به دولتی غیرنظامی و تشکیل یک دولت موقت برای سه سال به توافق رسیدند. بر پایه این توافق دو سوم کرسیهای مجلس قانونگذاری به ائتلاف «آزادی و تغییر» و دیگر کرسیها به احزاب و تشکلهایی که عضو ائتلاف نیستند خواهد رسید.