به گزارش
اسلام تایمز، از زمان کارتر تا رییس جمهور فعلی؛ جوبایدن، افغانستان یک مسئله کلیدی خارجی و داخلی برای دولتهای متوالی ایالات متحده بوده است. چندی پیش یک روزنامه آمریکایی به مناسبت دومین سالگرد دستور بایدن برای خروج آمریکا از افغانستان را « بهانه یک پسر مدرسهای برای انجام ندادن تکالیف خود» تعبیر کرد.
توافق فوریه 2020 دوحه با طالبان یک هدف اساسی و یک هدف مطلوب داشت. تامین امنیت خروج نیروهای آمریکایی هدف اساسی آن بود که با یک هدف نانوشته تکمیل شد و به جای نظم قانون اساسی دموکراتیک نوپای افغانستان با نسخه طالبان از «حکومت اسلامی» به رهبری به اصطلاح میانهرو «ملا برادر»، جایگزین شد. به عبارت دیگر، این مورد دیگری از سیاست «تغییر رژیم» واشنگتن بود. امتناع ایالات متحده از افشای ضمایم محرمانه توافقنامه دوحه، ظن غالب بسیاری از مردم افغانستان و ناظران بینالمللی را در مورد ماهیت واقعی روابط بین واشنگتن و طالبان تقویت کرد.
طی یک تماس تلفنی طولانی، دونالد ترامپ؛ رئیس جمهور سابق آمریکا، ملا برادر را به کمپ دیوید دعوت کرد. گزارشها حاکی از آن است که ویلیام برنز؛ رئیس فعلی آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) موفق شد با ملا برادر دیدار کند و اولین مقام ارشد آمریکایی که از کابلِ تحت اشغال طالبان بازدید میکند باشد. این دیدار با تبادلات منظم بین مقامات ارشد سیا و اداره کل اطلاعات طالبان دنبال شده است. روابط بین سیا و ستیزه جویان به سال 1979 باز میگردد، زمانی که عملیات سیا برای حمایت مخفیانه از مجاهدین افغان و بعدا عرب علیه دولت افغانستان و ارتش سرخ آغاز شد.
بدون شک سرمایهگذاری واشنگتن بر روی ملا برادر با رویه چند دههای ایالات متحده در افغانستان سازگار است. ناجیان قبلی شامل گلبدین حکمتیار، حامد کرزی، اشرف غنی و زلمی خلیل زاد بودند. ایالات متحده با رد جریان مقاومت مسلحانه علیه طالبان از «گفتگوی بین الافغانی» برای ایجاد یک نظام حکومتی فراگیر، نماینده و قانون اساسی در افغانستان حمایت کرده است و این توهم همچنان توسط مجتمع صلح و دیپلماسی نفتی نروژ و قطر پشتیبانی میشود اما برای طالبان، پذیرفتن هر شکلی از حکومت نمایندگی، دموکراتیک و توسعه اجتماعی، با خودکشی سیاسی و ایدئولوژیک برابر است.
از زمان اشغال افغانستان توسط طالبان، ایالات متحده همچنان بزرگترین کمک کننده به افغانستان است. ارسال ماهانه دلار آمریکا از طریق آژانسهای سازمان ملل متحد، عامل کلیدی در تثبیت اقتصاد و مدیریت پولی توسط طالبان بوده است. علاوه بر این، تک تک فرماندهان طالبان با کمکهای مالی فراوان خود را غنی میکنند. فساد مالی شبهنظامیان و بازیگران سیاسی ناشی از کمکهای مالی یکی دیگر از ویژگیهای مداخلات غرب در افغانستان است.
با این حال، مانند سیاستهای قبلی خود، واقعیت از قبل محدودیت دسیسههای ایالات متحده در افغانستان را آشکار کرده است. ملا برادر توسط ملا هیبت الله رهبر نامرئی طالبان که در حال تبدیل پایگاه خود در قندهار به عنوان پایتخت واقعی امارت اسلامی طالبان است در حال حذف شدن است. حتی سخنگوی طالبان نیز دفتر خود را از کابل به قندهار منتقل کرده است.
دامنه روابط بین مقامات آمریکایی و رهبر عالی طالبان به طور علنی مشخص نیست. با این حال، آنچه در سطح جهانی درک میشود، پیامدهای وحشتناک سلطنت طالبان است. بر اساس نظرسنجی بانک جهانی، افغانستان تحت حاکمیت طالبان نشان دهنده یک بحران انسانی پیشرو است که در آن دو سوم خانوادهها برای تامین نیازهای اولیه غذایی و غیرغذایی تلاش میکنند.
افغانستان اکنون تنها کشور جهان است که حکومت نظامی حاکم در آن سیستم آپارتاید جنسیتی را اعمال میکند. حکومت ترور و سرکوب طالبان، افغانستان را به کشوری بدتر از کره شمالی تبدیل کرده است. متحدان سابق ایالات متحده در حکومت قبلی افغانستان، همچنان اهداف کلیدی برای ترور و بازداشت توسط طالبان هستند.
پیامدهای جهانی رها کردن افغانستان توسط واشنگتن نیز قابل مشاهده است. حمله روسیه به اوکراین و موضع بی طرف کشورهای کلیدی مانند هند، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی و برزیل تا حدودی با کاهش اعتماد به ظرفیتهای ایالات متحده به عنوان یک متحد قابل اعتماد و یک قدرت جدی شکل گرفته است.
همچنین شکست خودساخته واشنگتن در افغانستان به بلوک رادیکالِ مبارز، پیروزی جدیدی بخشیده است و بر سر احتمال وقوع یک حمله تروریستی بزرگ دیگر از افغانستان در خاک ایالات متحده یا اروپا در آینده شکی وجود ندارد، بلکه احتمال بر سر چگونگی و زمان این حمله بزرگ تروریستی خواهد بود.
وقایع 11 سپتامبر، اشتیاق مردم افغانستان برای یک زندگی عادی و سیاست قانون اساسی را با ترس جهان از تندروها هماهنگ کرد و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان انگیره جامعه این کشور برای مبارزه و چیره شدن بر نیروهای بنیادگرای رادیکال را یک شبه از میان برد.
در حال حاضر طالبان در حال تلاش برای ایجاد مشروعیت جهانی است. با عدم موفقیت و مواجهه با بحرانهای اقتصادی و قطع جریان پول از کشورهای منطقه در صورتی که حاکمیت نتواند بر آنها چیره شود باید منتظر ائتلاف رهبران طالبان با نیروهای تروریستی بینالمللی بود. همانند دورانی که بنلادن در خاک افغانستان پنهان بود و حادثه 11 سپتامبر را رهبری کرد، در آینده نیز باید شاهد حضور نیروهای تروریستی فراملی در خاک افغانستان بود. این مسئله هم برای جامعه جهانی زیان بار است و هم برای برخی از کشورهای منطقه که پیوندی با عقاید ایدئولوژیک طالبان نداشته و ندارند.
نگرانیهای امنیتی منطقهای و غربی تنها با یک سیاست مسالمتآمیز، فراگیر و اعمال قانون اساسی در افغانستان قابل رسیدگی است، نه با ایده سادهلوحانه مبارزه با یک گروه تروریستی رادیکال. به نظر میرسد تا امروز رویکردهای تحت رهبری ایالات متحده و رویکردهای طالبان محور، نه تنها راهحلی برای بحران افغانستان نبوده بلکه زمینه فروپاشی اجتماعی افغانستان را بیش از پیش فراهم کرده است.