نتانیاهو قرار بود حماس را نابود کند یا دستکم اگر تضعیفش میکند، آن را از حکومت غزه برکنار کند، اما نه تنها موفق به این کار نشد، بلکه در میز مذاکره امتیازاتی به این گروه داد که باید به قدرتمندان میداد. انعقاد آتشبس، خروج از غزه، بازگشت آوارگان به شمال این منطقه و مبادله نامتوازن اسرا شروطی بودند که تلآویو ناچار از پذیرش آنها شد.
در این گزارش به وضعیت موسوم به «روز پس از جنگ» پرداخته شده است؛ وضعیتی که نشان میدهد موقعیت مقاومت و حماس چه تغییری کردهاند.
نوع بازسازی
بازسازی غزه موضوع مهمی است که حکومت آینده غزه و نیروی مسلط بر این منطقه را میتوان از خلال بررسی آن دریافت.
1.آیا بازسازی امکانپذیر است؟ نمونههای تاریخی آن کداماند؟
شهرهای زیادی در جنگها ویران شده و بدون آنکه جمعیت آن آواره شود، به مرور و در سختترین شرایط بازسازی شدهاند. توکیو، هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن، برلین و درسدن در آلمان طی جنگ جهانی دوم و همچنین خرمشهر در ایران طی جنگ با رژیم صدام نمونههایی از تخریبهای وسیع و بازسازی سریع و کاملاند.
این شهرها پس از جنگ، به مرور بازسازی شدند؛ هرچند در نمونه ایران، به دلیل ۸ سال جنگ و امکان جابهجایی جمعیت در داخل کشور، برخی از ساکنان خوزستان به این استان بازنگشتند.
با این حال، وضعیت غزه به طور کلی شبیه دیگر نمونههای ذکر شده است، زیرا جایی برای جابهجایی این جمعیت وجود ندارد مگر آنکه آنها از سرزمین فلسطین اخراج شوند؛ امری که با وجود تلاشهای تلآویو امکانپذیر نشد.
هرچند کلیت غزه شبیه نمونههای ژاپنی و آلمانی است، اما احتمال میرود در شمال وضعیتی مانند خوزستان ایران رقم بخورد. امکان دارد به دلیل تخریب وسیعتر شمال غزه و سکونت کنونی شمالیها در مرکز و جنوب غزه، عدهای از آنها در این مناطق باقی بمانند. چیزی که میتواند مانع از ماندگاری جمعیت در مرکز و جنوب غزه شود، تراکم بالا در آنهاست. باید منتظر ماند و دید اوضاع داخلی و جابهجاییهای غزه چگونه خواهد بود. بازسازی و جابهجاییهای جمعیتی در غزه از آن رو اهمیت دارد که کاهش جمعیت در شمال، میتواند موازنه جمعیتی را با توجه به جنگ آتی، دستخوش تغییر کند.
هنگامی که جنگ آغاز شد، یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در شمال حضور داشتند که کار رژیمصهیونیستی برای اشغال این منطقه را دشوار ساختند. اگر در جریان بازسازی تعداد کمتری از ساکنان به آن بازگردند، کار تلآویو در نوبت بعد آسانتر به نظر میرسد.
در یک نتیجهگیری کلی میتوان تخمین زد درصد بالایی از جمعیت شمال به آن بازخواهند گشت؛ زیرا بسیاری از آنها در سختترین مقاطع جنگ در منطقه باقی مانده بودند. مردم غزه به مانند دیگر فلسطینیها خود را در جنگی بزرگ و تاریخی با صهیونیستها میدانند و تحرکاتشان، از جمله نرخ رشد جمعیتی بالا آن هم در شرایط دشوار معیشتی را بخشی از نبرد خود قرار دادهاند.
2. هزینه بازسازی چقدر است؟ کدام طرفها متقبل میشوند؟
بازسازی بخشی از توافق است. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و جامعه جهانی آن را متقبل خواهند شد. اساساً این طرفها ایفای نقش در بازسازی را راهی برای محدود کردن قدرت مقاومت میدانند و برای آن انگیزه دارند؛ نتیجه کلی اما تأمین منابع مقاومت است.
هرکدام از این دو طرف دلایل مشترک و خاص خود را برای مشارکت در بازسازی دارند. کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس در رقابت با یکدیگر به دنبال حضور پررنگتر در موضوعات مهم جهان عرباند. دوحه خود را حامی حماس تصویر کرده و اگر در امر بازسازی از دیگران عقب بیفتد، ادعاهایش غیرقابل باور میشوند. همچنین اگر عربستان سعودی از مشارکت در بازسازی غزه در شرایطی که قطر در آن مشارکت میکند خودداری کند، در عمل صحنه را در برابر رقیب دیرینه خود خالی کرده است.
اروپا نیز خود را قاره و قدرتی هنجاری میبیند که باید در خصوص مسائل حقوق بشری حساس باشد. از سوی دیگر قاره سبز نگران موجهای مهاجرتی و بیثباتی در منطقه است.
سازمان ملل اعلام کرده بازسازی غزه ممکن است تا ۲۰۴۰ طول بکشد و ۸۰ میلیارد دلار نیز هزینه دربر خواهد داشت. زمان ۲۵ساله در نظر گرفتهشده نشان میدهد بازسازی به طور میانگین سالیانه ۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار هزینه دارد. در واقعیت اما هزینههای هر سال با یکدیگر برابر نیست، چه اینکه تخمین زده شده آواربرداری غزه ۱۴ سال به طول انجامد و یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار هزینه در پی داشته باشد. به عبارتی دیگر در ۱۴ سال از ۲۵ سال مورد نیاز برای بازسازی، آواربرداری نیز در هزینهها لحاظ خواهد شد، گرچه میزان آن در عدد کلی ناچیز است.
آنچه به عنوان زمان بازسازی اعلام شده در ظاهر عددی حداکثری است و اگر تمام این دوره برای بازسازی لازم باشد، عمده بازسازیهای مهم و حیاتی در سالهای اول صورت خواهند گرفت.
3. زمان بازسازی چقدر است؟ آیا ساکنان غزه توان تحمل دوره بازسازی را دارند؟
مردم غزه ۱۵ ماه را در شرایط وخیمی گذرانده و خود را با اوضاع منطبق کردهاند. قطعاً شرایط آتشبس، از وضعیت مردم غزه طی جنگ بهتر بوده و موجبات رضایتمندی آنان را فراهم میکند.
از نظر زمان بازسازی که نسبتا طولانی تلقی میشود نیز مردم پایداری نشان خواهند داد. این مسئله دلایلی دارد؛ نخست آنکه مردم غزه پیش از جنگ نیز تحت محاصره قرار داشته و به تناوب جنگ را تجربه کردهاند. تجربه شرایط جنگی باعث شده فلسطینیها آمادگی زندگی در شرایط سخت را داشته باشند. دومین مورد به ادراک مردم فلسطین از قرار داشتنشان در وضعیتی سرنوشتساز بازمیگردد؛ آنها خود را برای جنگهای بعدی و دشواریهای آتیاش آماده میدانند.
اوج سختی مردم غزه زندگی در اردوگاههای موقت است. در نمونههای منطقهای، بخشهایی از مردم سوریه و عراق چه در داخل کشورهایشان و چه در دیگر کشورها، تجربه حضور در کمپهای چادری را دارند.
همچنین در بازسازی تلاش خواهند کرد، وضعیتی مشابه با قبل ایجاد شود؛ به عنوان نمونه وضعیت چادرها همانند دوره جنگ نخواهد بود، بلکه چادرهای بهتری در اختیار اهالی غزه قرار خواهد گرفت. همچنین در دوره بازسازی بیمارستانها، جامعه بینالمللی برای ارائه خدمات بهداشتی، مبادرت به استقرار بیمارستانهای صحرایی در این منطقه خواهد کرد.
احتمال بروز جنگ در دوره بازسازی
صهیونیستها تهدید کردهاند به جنگ بازخواهند گشت. این تهدید ریشههایی داخلی دارد، زیرا آتشبس به معنای پذیرش شکست توسط تلآویو درک شده و میتواند پیامدهای داخلی سنگینی برای صهیونیستها داشته باشد.
علیرغم این مسئله، اما تلآویو از تهدیدات در خصوص آغاز مجدد جنگ، به دنبال اثرگذاری بر موضوعات بازسازی است. سازوکار بازسازی یک موضوع است و آنچه فلسطینیها از آن توقع دارند موضوعی دیگر. صهیونیستها با ادعای آغاز جنگ میکوشند شیرینی آتشبس و پیروزی را در مذاق فلسطینیها اندکی تلخ کنند. از سرگیری جنگ توسط تلآویو موانعی دارد.
1.حضور اتباع خارجی
در دوره بازسازی، احتمالاً تعداد زیادی از اتباع کشورهای جهان در غزه برای اقدامات مختلف حضور خواهند داشت و از این رو ضربه رژیم به روند بازسازی از طریق تحرکات نظامی ساده نخواهد بود.
2. فشار طرفهای حاضر در بازسازی
اگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و اروپا برای بازسازی متحمل هزینههایی شده و دستاوردهایی نیز کسب کنند، تلاش خواهند کرد از هردو حفاظت کنند. در هنگامی که این دو مجموعه در حال فعالیت در غزهاند، هجوم رژیمصهیونیستی به این منطقه یک سرشکستگی بزرگ برای آنها تلقی خواهد شد.
3. معادله جنگ
مهمترین دلیل دشوار شدن حرکت رژیمصهیونیستی به آغاز مجدد جنگ در غزه، همان مسائلی است که باعث توقف جنگ شدند. به عنوان نمونه یمن اعلام کرده در صورت ازسرگیری جنگ، بار دیگر علیه تلآویو وارد عمل خواهد شد.
آیا تونلها بازسازی میشوند؟
شبکه تونلها نقش بزرگی در هجوم سنگین صهیونیستها به غزه داشت. علاوه بر بازسازی زیرساختهای شهری، بازسازی زیرساختهای نظامی مقاومت در غزه مانند تونلها نیز موضوع مهمی است. تحولات این عرصه خود یکی از نشانگرهای قدرت در غزه است.
1. تمام تونلها آسیب ندیدهاند
هنگامی که صهیونیستها آتشبس را قبول کردند، شبکه تونلهای مقاومت در غزه به طور مؤثری در حال استفاده بودند. تمام شبکه تونلهای غزه آسیب ندیده تا نیازی به احداث جدید باشد. از سوی دیگر، در مواردی که تونلها آسیب دیدهاند، میزان آن محدود بوده است.
2. مصالح و امکانات برای توسعه شبکه تونلها
رژیمصهیونیستی به میزانی ساختمان در غزه تخریب کرده است که برای بازسازی باید حجم عظیمی از مصالح ساختمانی وارد این منطقه شود. اگر میزان تخریبها کم بود، در نتیجه در روز پس از جنگ، حجم کمتری از مصالح و امکانات ساختمانی به غزه وارد میشد. حالا که صهیونیستها ویرانی کمسابقهای را رقم زدهاند، حجم عظیمی از امکانات ساختمانی راهی غزه میشود که کنترل و نظارت بر آنها امکانپذیر نیست. از این رو احتمالاً با مصالح به دست آمده، تونلها گسترش بیشتری خواهند یافت.
همچنین نباید از یاد برد، در ساختمانهای مخروبه میزان زیادی مواد و مصالح قابل بازیابی مانند سازههای آهنی وجود دارد که مقاومت غزه میتواند با استفاده از آنها، شبکه تونلی خود را گسترش دهد.
3. طوفان الاقصی زیرزمینی در غلاف غزه
اگر مقاومت غزه تصمیم بگیرد یک توسعه بزرگ در شبکه تونلها با استفاده از نخالههای ساختمانهای مخروبه و مصالح جدید انجام دهد، شبکه تونلها باید به منطقه صهیونیستنشین غلاف غزه نیز کشیده شود.
به اندازه کافی در غزه شبکه تونلها وجود دارد به گونهای که در طول ۱۵ ماه جنگ، رژیمصهیونیستی نتوانست ضربه موثری به آنها وارد سازد. در نتیجه هرچند شبکه تونلی در نوار غزه توسعه بیشتری مییابد، اما امکاناتی برای توسعه به غلاف غزه وجود خواهد داشت.
اگر شهرکنشینان صهیونیست حاضر در غلاف غزه که در عملیات ۷ اکتبر، بر روی زمین و هوا پیشروی مقاومت غزه را دیدند، بدانند قرار است در زیر پایشان شبکه تونلی احداث شود، آیا ترجیح خواهند داد همچنان در غلاف غزه بمانند؟
سناریوهای جایگزینی مقاومت چه بودند و چه سرنوشتی یافتند؟
دشمن برای برکناری مقاومت از حکومت غزه سناریوهایی را طراحی کرده بود که تعدادی از آنها پیش از این سوخته و تعداد دیگری امکان اجرا ندارند.
1. حضور نیروهای غربی
مردم غزه اغلب دولتهای غربی را به عنوان پشتیبان رژیمصهیونیستی دشمن تلقی میکنند. از سوی دیگر این کشورها خود نیز تمایلی به اداره مستقیم غزه که مستلزم برقراری امنیت و اعمال زور است ندارند.
همچنین مقاومت حضور هرگونه نیروی خارجی را معادل تجاوز اعلام کرده است. در نمونههایی نیز که نیروهای غربی تحت عنوان پاسدار صلح وارد کشورها شدهاند، قادر به برکناری مقاومت از قدرت نشدهاند؛ حضور آنها در لبنان مصداقی از آن است.
2. کشورهای عربی
مقاومت غزه اعلام کرده است، حضور نظامی خارجی تجاوز تلقی میکند. کشورهای عربی نه تنها توانمندی نظامی اداره امنیت غزه را ندارند، بلکه قادر به تحمل هزینههای حیثیتی آن نیستند. اگر در حین حضور ارتشهای عربی در غزه، مقاومت با آنها درگیر شود، افکار عمومی این ارتشها را دنباله و پادو میدانی صهیونیستها تلقی خواهد کرد.
مقاومت اما نسبت به حضور غیرمستقیم دولتهای عربی در امور مدنی حساسیت نشان نداده است.
3. تشکیلات خودگردان
تشکیلات خودگردان که تحت تأثیر سازمان فتح قرار دارد، از مشکلات زیادی رنج میبرد. کرانه باختری محل فعالیت گروههای مقاومت و عرصه تاخت و تاز صهیونیستها شده است و تشکیلات خودگردان در اصلیترین منطقه حکومتیاش به حاشیه رفته است.
از سوی دیگر به دلیل کهولت سن و بیماری محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، این مجموعه به لحاظ ساختاری نیز با تهدید روبهروست.
4. خاندانها و قبایل
این راه در حین جنگ توسط رژیمصهیونیستی پیموده شده و نتیجهای نداده است. رهبران خاندانها علاقهای برای حضور در مدیریت غزه از خود نشان ندادند و در اموری مانند توزیع کمکهای بشردوستانه نیز غیرمستقیم تحت فرمان حماس عمل کردند.
5. باقی ماندن رژیم
این گزینه با آتشبس به طور کامل منتفی شده است. صهیونیستها در اواخر جنگ کوشیدند بتوانند نقاطی را برای حفظ حضور نظامیشان ایجاد کنند اما در این مسیر شکست خوردند.
چرا مقاومت حاکم غزه باقی میماند؟
عواملی وجود دارند که حکومت حماس بر غزه را پایدار ساختهاند.
1. بستر مقاومتی غزه
فضای عمومی غزه مقاومتی است از این رو هیچ کشوری حتی اگر عاملی در این منطقه به کار گیرد، نمیتواند احتمال همکاریاش با مقاومت را نادیده بگیرد.
به عنوان نمونه تشکیلات خودگردان اگر به غزه بازگردد، نمیتواند امیدوار باشد کارمندان و نیروهایش در لحظات حساس بین این مجموعه و حماس، جانب تشکیلات خودگردان را بگیرند.
2. حکومت «پسزمینهای»
حماس تقریباً حکومت «پسزمینهای» خود را که پیش از ۷ اکتبر وجود داشت، حفظ میکند. حتی پیش از جنگ فارغ از مباحث امنیتی و سیاسی، تلاش شده بود به لحاظ اداری گلوگاههایی مانند گذرگاهها و پرداخت حقوقهای کارمندان دولتی، در دستان تشکیلات خودگردان قرار گیرد. با وجود تحرکات برای منتزع کردن بخش مدنی غزه از حماس، اما این گروه در شکل غیرمستقیم عملاً همان امور را در دست داشت.
تسلط حماس آنقدر زیاد است که در حوزه امنیتی نیز صهیونیستها متوجه شدهاند بخشی از جاسوسانشان در غزه، در اصل جاسوس حماس بودهاند.
3. متحدان مقاومت
ساقط کردن حماس از حکومت غزه مخالفان قدرتمندی دارد. در یک نمونه برخورد این مخالفان با دولتی که خواهان ساقط کردن حماس بود، آنها ماهها سرزمینهای اشغالی را زیر ضربات مختلف نظامی و امنیتی قرار دادند.
وضعیت موازنهها
1. نظامی
نبردهای شمال غزه در شرایطی که تقریباً تمام جمعیت این منطقه تخلیه شده بود، حملات راکتی و پهپادی به شهرکهای مجاور و همچنین رژه پیروزی پس از آتشبس نشان داد حماس از توان لازم برای اجرای عملیات «طوفان الاقصی ۲»
برخوردار است. عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر، برجستگی تسلیحاتی و تاکتیکیای نداشت که مقاومت غزه امروزه فاقد آن باشد.
2. جمعیتی
غزه در ابتدای جنگ ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر جمعیت داشت. در طول جنگ ۴۷ هزار نفر از آنها به شهادت رسیده و تخمین زده میشود ۱۰ هزار نفر دیگر نیز که در آواربرداریهای آتی به جمع شهدا اضافه شوند. در این صورت تعداد شهدا به ۵۷ هزار نفر میرسد. در همین مدت نیز بیش از ۶۰ هزار نوزاد در غزه متولد شده است. جمعیت غزه تقریباً تغییری نکرده و حتی اندکی بیشتر شده است. در مقابل جمعیت شهرکهای صهیونیستنشین در منطقه غلاف غزه که پیش از 7 اکتبر 65 هزار نفر بود، هزاران نفر کاهش یافته است. پیش از جنگ در منطقه غزه، جمعیت فلسطینیها 35 برابر صهیونیستها بود و احتمالا امروزه این نسبت جمعیتی به بالای 50 و یا حتی دو برابر رسیده است. این پدیده نشان میدهد با وجود کشتارها، موازنه جمعیتی فلسطینی ها در منطقه غزه نسبت به صهیونیستها تقویت شده است.