قریب به سه سال پیش طالبان موفق شد با فتح پیدرپی ولسوالیهای افغانستان به دروازههای کابل برسد و بار دیگر به قدرت قاهره این شهر تبدیل شود. با آنکه اشرف غنی در اوت 2021 میلادی خاک افغانستان را برای همیشه ترک کرد، اما بسیاری از کارشناسان حوزه افغانستان معتقدند، آمریکا پس از توافق دوحه در سال 2020 میلادی عملاً زمینه شناسایی طالب و سقوط نظام جمهوری را فراهم کرده بود.
نیروهای ائتلاف بینالمللی بی آنکه توانسته باشند به اهداف از پیش از اعلام شده خود در «قبرستان امپراتوریها» دست یابند، متحدانشان را رها و کرسی قدرت را به «دشمنان قدیمی» واگذار کردند. در سند امنیت ملی جدید آمریکا مبارزه با تروریسم پایان یافته است و واشنگتن قصد دارد با کمک متحدان خود سیاست مهار چین و روسیه را دنبال کند. برهمین اساس حضور مستقیم نیروهای آمریکایی در غرب آسیا؛ به ویژه افغانستان و عراق دیگر اهمیت زیادی ندارد.
از «بازی بزرگ» انگلیس و فرانسه در قرن نوزدهم میلادی تا «جنگ سرد» شوروی و آمریکا در قرن بیستم، افغانستان همواره میدان رقابت و توسعه طلبی قدرتهای بزرگ بوده است. این کشور مسلمان به دلیل قرار داشتن میان چند حوزه تمدنی اهمیت بسیار زیادی برای ابرقدرتهای جهانی دارد. به عبارت دیگر، هرگاه قدرتهای جهانی خیز بلندی برای توسعه نفوذ جهانی خود برداشتند، چارهای جز قدم گذاشتن در میدان پر خطر افغانستان نداشتند. شاید همین موقعیت خاص جغرافیایی سبب شده است افغان ها نتوانند رنگ ثبات و توسعه را ببینند و همواره درگیر تهدیدات امنیتی باشند.
در چنین شرایطی هر قدرت داخلی یا خارجی ای که بتواند «کالای امنیت» را به عنوان نخستین عامل بقای نوع انسان تضمین کند، بیشک از سوی اکثریت جامعه افغانستان مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در فرمانی دستور داد قریب به 9 میلیارد دلار از اموال دولت کابل در واشنگتن مسدود شود. اتخاذ چنین تصمیمی در نگاه نخست نشان دهنده
تقابل واشنگتن با طالبان دوم است، اما واقعیتهای میدانی از سناریوهای دیگری خبر میدهد.
به بیان دیگر طالبان برای آنکه از سوی همسایگان و جامعه جهانی مورد شناسایی قرار بگیرد، ابتدا باید برچسب تولید مواد مخدر و حمایت از تروریسم را از روی خود بردارد. برهمین اساس اندیشکدهها و رسانههای غربی با آغاز حرکتی خزنده قصد دارند طالبان را قهرمان مبارزه با افیون و تروریسم داعشی نشان دهند. به عنوان نمونه، دفتر مبارزه با جرم و مواد سازمان ملل متحد در گزارش اخیر خود در زمینه وضعیت کشت خشخاش در افغانستان مدعی شد، میزان زمین زیر کشت با کاهشی 90 درصدی از 233 به 10 هزار هکتار کاهش یافته است.
به تازگی سراج الدین حقانی وزیر امور داخلی هیئت حاکمه افغانستان مدعی شد، میزان کشت خشخاش در افغانستان به صفر رسیده است. این ادعا در حالی مطرح میشود که برخی دادههای آماری حاکی از شدت گرفتن بازار مت آمفتامین (شیشه) در ولایات غربی افغانستان مانند بامیان، غور و فراه و میزان کشفیات شیشه در کشورهای همسایه افغانستان به شکل معناداری افزایش یافته است. به عبارت دیگر، بازار مخدر در افغانستان در حال عبور از تولید سنتی به مواد صنعتی است.
با وجود این، کارشناسان غربی سعی دارند چشم بر روی واقعیتهای میدانی ببندند و روایت متفاوتی ارائه دهند. دیوید منسفیلد، از کارشناسان قدیمی حوزه مبارزه با مواد مخدر معتقد است، اگر جامعه جهانی قصد دارد طالبان همچنان به مبارزه با مواد مخدر ادامه دهد باید کمکهای مالی به کابل برای مقابله با پدیده فقر و جبران خسارت کشاورزان ازسر گرفته شود.
سید محمدعلی نیز در مطلبی برای مؤسسه «خاورمیانه» نوشت، تداوم انزوای طالبان به سقوط این گروه منجر نخواهد شد، اما بیشک مشکلات مردم افغانستان را افزایش خواهد داد. وی معتقد است، رویکرد غرب نسبت به طالبان باید تعدیل و اجازه برقراری ارتباط قدرتهای خارجی با کابل بدون ترس از تحریمهای آمریکا داده شود.
دیگر صحنه «سفید شویی» کارنامه طالبان را میتوان تقابل این
گروه با شاخه خراسان گروهک داعش دانست. در سالهای پایانی حضور آمریکا در افغانستان برخی سرکردگان ارشد و میدانی داعش به ننگرهار، کنر، جوزجان، سرپل، غور، غزنی، بدخشان و پروان منتقل شدند. حادثه تروریستی مسکو ازجمله نخستین نشانههای تغییر اهداف تروریستی از مبدأ خاک افغانستان است و در روایت جدید، طالبان قصد دارد خود را عنوان نخستین سد در برابر تروریسم داعشی نشان دهد و به قهرمان مبارزه با تروریسم تبدیل شود.
این ادعا در حالی مطرح میشود که طبق اطلاعات منتشر شده در فضای آزاد، بخش زیادی از نیروهای داعش خراسان را عناصر سابق طالبان تشکیل میدهند. ارائه روایتی متفاوت از سیاستهای اعلام و اعمال شده طالبان در کوتاه مدت میتوان منبع تهدید در منطقه را تغییر دهد و سبب ایجاد چالشهای جدید برای امنیت ملی کشورمان شود.
بهره سخن
در دو دهه اخیر دولت آمریکا قریب به 2.3 تریلیون دلار برای مبارزه با طالبان و شکل گیری نظام سیاسی باثبات در افغانستان هزینه کرده، اما چیزی بیش از افزایش فساد، پولشویی، قوم گرایی، ترویج افراط گرایی و توسعه تجارت مواد مخدر به دست نیاورده است. برای آمریکاییها حضور در جنگ بیپایان افغانستان چیزی بیشتر از افزایش هزینههای مالی و انسانی به دنبال نداشت. در چنین شرایطی تیم مذاکره کنندگان طالبان در دوحه تنها کافی بود به ملاحظات امنیتی واشنگتن پاسخ مثبت و تضمین دهد دیگر تهدیدی از مبدأ خاک افغانستان منافع آمریکا را تهدید نمیکند.
برخی تحلیلگران پا را فراتر گذاشتند و معتقدند، قدرت سیاسی حاکم بر کابل در هماهنگی کامل با سیاستهای آمریکا در حاشیه مرزهای ایران، چین و روسیه قرار دارد. برهمین اساس در سه سال اخیر به تدریج نگاه غرب نسبت به افغانستان در حال تعدیل است و ادعایی همچون کاهش چشمگیر کشت خشخاش در افغانستان این موضوع را تقویت میکند. دادن چنین امتیازاتی به طالبان از سوی غرب آن هم پیش از تشکیل دولت فراگیر ملی صرفاً سبب پیچیدهتر شدن شرایط سیاسی در مرزهای شرقی ایران خواهد شد.