اوضاع آشفته سیاسی در فرانسه به نقل محافل سیاسی و رسانه ای تبدیل شده است. رسانه ها به اقدام امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در انحلال پارلمان عنوان «قمار سیاسی» اطلاق کرده آمد. اقدامی که دیری نگذشت که به بحرانی سیاسی در این کشور تبدیل شد وکار به استعای نخست وزیرانجامید.
پایگاه خبری-تحلیلی الوقت برای بررسی چرایی بحران سیاسی در فرانسه همچنین پیامدهای اقدامات اخیر مکرون بر موقعیت او در صحنه سیاسی این کشور با «حنیف غفاری »تحلیلگر مسائل اروپا به گفت وگو پرداخته است.
این کارشناس مسائل اروپا در آغاز سخنان خود ضمن بازنده دانستن رهبران احزاب در انتخابات مجلس این کشور اظهار کرد: انتخابات اخیر فرانسه نقطه آشکار ساز شکست مکرون و لورن محسوب می شود. هم حزب مطبوع مکرون و هم اجتماع ملی فرانسه به رهبری لوپن هر دو املا در این انتخابات بازنده شدند.در حالی که حزب راست افراطی و حزب مکرون رئیس جمهوری تصور میکردند که در انتخابات اخیر قدرت مانور خود را افزایش میدهند اما این تصور کاملاً نادرست از آب درآمد اما چرا؟ اول موضوع برمیگردد به چگونگی برگزاری انتخابات فرانسهکه بعد از شکست در انتخابات پارلمانی اروپاحزب مکرون اعلام کرد که مشروعیتش زیر سوال رفته است و درصدد بود که مردم فرانسه در یک انتخابات سراسری مجدد این اقبال از دست رفته رابه کاخ الیزه برگردانند.
او ادامه داد : بسیاری از نزدیکان رئیس جمهور به او اعلام کردند که این یک قمار است و احتمال بردش بسیار پایین است و وضعیت مکرون در آینده بدتر خواهد شد. اما رئیس جمهور فرانسه بر اساس محاسبات انتخابات ریاست جمهوری قبل توانسته بود با آرای سلبی توانسته بود در مسند قدرت قرار بگیرد، تصور میکرد تمامی احزاب و گروهها از جمله حزب چپ افراطی سوسیالیست و حزب محافظهکار از او حمایت خواهند کرد و پیروزی بزرگی را برای او رقم میزنند.اما شاهد آن بودیم که چنین اتفاقی نیفتاد و مکرون دومین شکست خود را در طول ماههای اخیر تجربه کرد. مسئله بعدی شکست خانم لوپن و آقای باردلا یعنی رهبران اجتماع ملی فرانسه در انتخابات اخیر بود.
غفاری می افزاید: بعد از دور اول انتخابات لوپن درصدد این بود که اکثریت مطلق پارلمان را به دست بگیرد و دولت را تشکیل دهد و نخست وزیر را به رئیس جمهور فرانسه دیکته یا تحمیل کند و همین مسئله مقدمهای برای فروپاشی کامل دولت و خروج مکرون از معادلات سیاسی و اجرایی پاریس باشد. اما اتفاقی که افتاد این بود که میزان مشارکت کنندگان در انتخابات بعد از اینکه بین مکرون و لوپن صورت گرفت کاهش پیدا کرد و همین مسئله زمینهای را فراهم کرد تا طرفداران جریان چپ افراطی یا رادیکال به رهبری آقای موران شون از این وضعیت استفاده کنند و نیروهای اجتماعی و کسانی را که با آرای خاکستری به آنها پیوسته بودند را وارد معادله کنند و پیروزی تاریخی خودشان را رقم بزنند.
این کارشناس مسائل اروپا وضعیت سیاسی در فرانسه را بیانگر پایان مکرونیسم در این کشور دانست و خاطر نشان کرد: ما در اتفاقات اخیر فرانسه با چند جریان مواجه هستیم.اول «پایان مکرونیسم » این مهمترین اتفاق در وضعیت اخیر سیاسی فرانسه است. یعنی کسب رتبه اول انتخابات توسط چپ رادیکال و کسب رتبه سوم توسط اجتماع ملی فرانسه به این معناست که مکرون عملاً ناچار است در یک فضای محدود میان احزاب چپ و راست افراطی حیات سیاسی خود را تعریف کند.
او ادامه می دهد: در واقع مکرون که تصور میکرد به رهبر سیاسی و اقتصادی فرانسه تبدیل میشود که در سال ۲۰۱۷ وارد صحنه سیاسی این کشور شد، در حال حاضر خود را فردی که قدرت نفسهای قدرت او نفسهای آخر را میکشد و به نوعی در وقت اضافه در کاخ الیزه مانده است به اتحادیه اروپا معرفی کرده است. میتوان گفت اعتماد به نفس کاذب و دیکتاتور بودن مکرون که حتی مشورت از هم حزبی های خود را قبول نکرد و به نوعی با قمار سیاسی خود یعنی انحلال پارلمان این کشور به نوعی منجر به مرگ سیاسی او شده است.
او در بخشی دیگر از سخنان خود مفهوم دگردیسی را مطرح و عنوان کرد: دومین جریان تغییر چهره اروپاست، دیگر شاهد حضور انگلیس به عنوان عضوی از اتحادیه اروپا و منطقه یورو نیستیم .بعد از برگزیت انگلیس عملا خارج شده است. وجه اشتراک احزاب چپ و راست افراطی در فرانسه این است که هیچ یک موجودیت ماهیت و ساختار منطقه اتحادیه اروپا و منطقه یورو را قبول ندارند. موضوع به آن معناست که با افول نسل اعصاب سنتی در فرانسه و اقبال مردم به دو جریانی که از لحاظ مهوی با هم فرق داشتند ولی وجه اشتراک آنها پس زدن ساختار اتحادیه اروپاست در چنین شرایطی قطعاً فرانسه نمیتواند حکم رهبر را برای اتحادیه اروپا در سالهای آینده داشته باشد چه بسا موضوع خروج فرانسه از اتحادیه اروپا و انگلیس و اتفاقی که در رابطه با انگلیس رخ داد برای در آینده برای فرانسه نیز تبدیل به یک واقعیت شود. دیگر در آلمان دولت آقای اولاف شولتز که دولت ائتلافی را متشکل از دموکراتهای آزاد وحزب سبزتشکیل داده است با محبوبیت ۲۵ درصدی نمیتواند تبدیل به ستون قدرتمند و نقطه اتکایی در اتحادیه اروپا شود.در نتیجه ما شاهد یک دگردیسی در اتحادیه اروپا هستیم.که در آن شاهد حضور رهبران ضعیف و احزابی ضد ساختار سنتی اتحادیه اروپا هستیم.
غفاری بنیان های قدرت در اروپا را متزلزل دانست و تاکید کرد: دومین جریان قالب در وقایع اخیر سیاسی در فرانسه این است که بنیانها و سوابق قدرت در اتحادیه اروپا متزلزل شده است و این خبر خوبی برای طرفداران همگرایی در اتحادیه اروپا نخواهد بود؛ و مسئله سوم که در اینجا وجود دارد این است که ما با اروپای قرن بیست و یکمی مواجه هستیم که تمایل به عقب گرد به قرن بیستم را دارد. بعد از پیمان «ماستریخت »که متعاقب آن اتحادیه اروپا در قرن بیستم تشکیل شد، بسیاری تصور نمیکردند که در میان شهروندان اروپایی گرایش به ملی گرایی و به دور شدن از اتحادیه اروپا افزایش پیدا کند و عامل آن را میتوان ناکارآمدی سران اروپا دانست. در حال حاضر اروپا شاهد بحران بیاعتمادی به احزاب سنتی را در بالاترین سطح خود تجربه میکند.
این کارشناس مسائل اروپا در پایان به نوعی به فروپاشی اتحادیه اروپا در آینده قریب الوقوع توصیف کرد و گفت: را در واقع میتوان گفت ارزشهای اروپایی مانند پیمان شینگن واحد پول یورو و حتی پیمانهای امنیتی مشترک در اروپا که زمانی خط قرمز اروپا محسوب می شدند از میان رفته آمد. این عوامل نشان میدهد که ما در آینده نزدیک شاهد ظهور اروپای جدید خواهیم بود. تعداد نماینده های ملی گرایی افراطی و گروه های تجدید نظر خواهد ساختاری از جمله جریان چپ افراطی در اروپا در حال افزایش بوده و به نظر میرسد این جریان در آینده روند صعودی خود را خواهد داشت.