تاریخ سیاه استعمار در کشورهای جهان سوم گویای این نکته است که با ظهور انقلاب صنعتی در واپسین سالهای قرن نوزدهم میلادی تاکنون کشورهای غربی با زور آتشین سلاحهای خویش تمام تلاش خود را برای استثمار ظالمانه و وحشیانه قاره زرخیز آفریقا کردهاند اما تحولات سیاسی اخیر در این قاره کهن نشان از سقوط نزدیک و مرگبار استعمارگران و وابستگان آنها در این بخش از کره خاکی دارد.
در این خصوص؛ در گفتگویی با دکتر «جعفر قنادباشی» کارشناس مسائل آفریقا به بررسی موضوع پرداختهایم:
نورنیوز: با توجه به اینکه کشور آفریقایجنوبی یکی از سردمداران جنبشهای استقلالطلبانه و ضدنژادپرستی در آفریقا است، به نظر شما چه عواملی از نظر فرهنگی، ژئوپلیتیکی و محیطی میتواند مقوم روابط ما با این کشور باشد؟
قنادباشی: آفریقای جنوبی در واقع الهامبخش جنبشهای ضدنژادپرستی است. در حقیقت نژادپرستی که بر آفریقای جنوبی حاکم بود در هیچ کجا به این شدت وجود نداشت به خاطر اینکه سفیدپوستان تحت نظامی با عنوان آپارتاید همه امکانات را در اختیار سفیدپوستان گذاشته بودند و نهضتی که به رهبری «نلسون ماندلا» در این کشور شکل گرفت موفق شد که این نظام سیاسی را کنار بزند و به نماد مبارزه با نژادپرستی تبدیل شود.
حتی زمانی که آفریقایجنوبی از مسئله فلسطین صحبت میکند آنجا هم معتقد است که صهیونیستها نوعی آپارتاید و جدایی نژادی در اراضی اشغالی به وجود آوردهاند و به فلسطینیها به عنوان نژاد پستتر نگاه میکنند.
برای سیاهان آفریقایی، استقلال و نهضتهای استقلالطلبانه بسیار اهمیت دارد اما به دلیل نگاه تحقیرآمیزی که استعمارگران به سیاهان میکردند در عمق نهضتهای استقلالطلبانه آفریقا نهضت مساواتطلبانه قرار داشت.
استعمارگران حدود 300 سال جوانترین و سالمترین جوانهای آفریقا را برای کار و بردگی به کشورهای مختلف بردند. الان سیاهانی که در آمریکای لاتین، برزیل، مکزیک و سایر نقاط دنیا هستند همه از فرزندان سیاهپوستانی هستند که به بردگی کشیده شدند.
جعفر قنادباشی کارشناس مسائل آفریقا
به هر ترتیب آفریقایجنوبی در دوران جنگ سرد به دلیل توانمندیهای صنعتی، کشاورزی و زیرساختهای قوی که در آن ایجاد شده بود هیچگاه به عنوان یک کشور جهانسومی شناخته نشد و این بنیه اقتصادی به دلیل وجود معادن طلا، الماس، تیتانیوم و دیگر فلزات گرانبها که در صنایع هوایی و فضایی و سایر صنایع پیشرفته به کار میرود همچنان ادامه پیدا کرده است.
این یک ثروت خدادادی است که آفریقایجنوبی در اختیار دارد و همین مسئله سبب وجود اندوختههای خوبی برای این کشور شده است و از طرفی موقعیت بسیار خوب جغرافیایی است که بنادر این کشور را در دو اقیانوس آرام و هند به محلی برای تجارت دریایی تبدیل کرده و همه کشورها زمانی که با این کشور ارتباط برقرار میکنند یکی از اهدافشان امکانپذیر شدن استفاده از بنادر آفریقای جنوبی است.
از این که بگذریم آفریقایجنوبی در تولید برق و تولید صنعتی و کشاورزی سرآمد همه کشورهای آفریقایی است و شاید بتوان گفت تا 50 درصد تولیدات کل کشورهای آفریقایی و بازاری 60 میلیونی را در اختیار دارد.
ما در آفریقای جنوبی به دلایل مختلف میتوانیم روابط خوبی داشته باشیم. یکی سوابقی که ما در آفریقایجنوبی داریم و مخصوصاً دیدگاهی که آقای ماندلا و دوستان ایشان داشتند و حاکمیت ایران را حامی خود در عرصه مبارزه با استعمار، استثمار و نژادپرستی میدانند.
بعد میرسیم به نیازها و قابلیتهای دو طرف. ما در عرصه سوختهای فسیلی شامل نفت و گاز و فرآوردههای نفتی قابلیتهایی داریم که طبیعتاً آفریقای جنوبی میتواند یکی از مشتریان ما در این عرصه باشد و آنها هم قابلیتهایی در زمینه برخی محصولات کشاورزی و همچنین برخی محصولات صنعتی دارند که ما میتوانیم خریدار آن باشیم.
این مسئله در گذشته هم ثابت شده و آنها توانستهاند در این عرصه با ما کار بکنند. اگر بخش خصوصی ما فعال شود میتواند تجارت پررونقی با استفاده از خطوط دریایی این کشور انجام دهد. ما ارزانترین راه حمل و نقل را به آفریقایجنوبی داریم زیرا راه دریایی بندرعباس به بندر دوربان ارزانترین و امنترین راه دریایی است. میتوانیم سرمایهگذاری مشترک و همکاریهای معدنی زیادی به دلیل تجارب آفریقای جنوبی در این زمینه با هم داشته باشیم، زیرا ما در زمینه استخراج معدن هنوز در ابتدای راه هستیم.
پس میتوانیم یکسری همکاریهای فنی در زمینه استخراج معادن و ذوب فلزات داشته باشیم، زیرا آنها در این زمبنه تجارب خیلی خوبی دارند، ما هم در عرصه برخی صنایع الکترونیکی، الکتریکی و ساخت سلاح تولید کننده خوبی هستیم فلذا زمینههای تجارت خوبی میتواند بین ما و آنها شکل بگیرد همچنین صدور خدمات علمی و پزشکی زمینه خوبی برای همکاری است زیرا آفریقایجنوبی با این که دانشکدههای پزشکی متعددی دارد ولی از برخی پزشکان ما که به دنبال درآمدهای ارزی هستند استقبال میکند و متقابلاً ما نیز علاقهمند به استفاده از متخصصین این کشور در زمینه معدن هستیم.
در زمینه سیاسی نیز آفریقایجنوبی خیلی نقش دارد همان طور که میدانید این کشور یکی از اعضای گروه 20 است و از این نظر جایگاه سیاسی ویژهای پیدا کرده است. اگر چه گروه 20 یک گروه اقتصادی است، یا اینکه اقتصاد این کشور در مجموعه بریکس به عنوان یکی از اقتصادهای نوظهور و پرتوان تلقی میشود.
در اتحادیه آفریقا نیز جایگاه آفریقای جنوبی جایگاه والایی است یعنی حرفشنوی بالایی از این کشور وجود دارد. بنابراین وقتی ما میبینیم کشورهای آفریقایی به عنوان شریک تجاری خود از ما استقبال میکنند میبینیم که یکی از دلایلش همین دیدگاه آفریقایجنوبی نسبت به ماست که مورد قبول کشورهای مختلف است، لذا سفر آقای امیرعبداللهیان به این کشور و برگزاری پانزدهمین کمیسیون مشترک دو کشور یعنی ایجاد سرفصلهای تازه و گسترش یافته از روابط پر رونق میان ایران و آفریقای جنوبی.
نورنیوز: با توجه به اینکه قاره آفریقا همواره حوزه نفوذ رژیم صهیونیستی شناخته میشده، به نظر شما برقراری روابط بین ایران و آفریقای جنوبی چه تأثیری بر آینده نفوذ این رژیم در قاره آفریقا خواهد داشت؟
قنادباشی: روابط رژیمصهیونیستی با کشورهای آفریقایی عمدتاً در عرصههای بسیار محدودی است و به آن صورت تجاری نیست، زیرا صهیونیستها عمدتاً خواستار بهرهبرداری پنهانی از معادن آفریقای جنوبی و یا صدور برخی کالاهای کم حجم و پردرآمد از این منطقه هستند.
در اینجا روابط دو کشور از نظر تجاری منافاتی با اقدامات صهیونیستها ندارد یعنی هیچکدام جای دیگری را از نظر اقتصادی تنگ نمیکنند ولی در عرصههای سیاسی مسلماً زمانی که آفریقایجنوبی رژیمصهیونیستی را یک رژیم نژادپرست میشناسد و آن را مشابه رژیم آپارتاید سابق به حساب میآورد این به معنای همسویی با ما در مبارزه با رژیم صهیونیستی است و با توجه به جایگاه آفریقایجنوبی میتواند بسیاری از کشورها را در مبارزات ضدصهیونیستی همراه و همسو کند و این مسئله بسیار اهمیت دارد چون کشورهای بسیاری چه در شمال و چه در جنوب آفریقا از تمایلات آفریقایجنوبی متأثر هستند و این میتواند در سازمانهایی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی که آفریقای جنوبی یکی از اعضای دائمی آن است و یا مجمع عمومی سازمان ملل بسیار مؤثر باشد.
صهیونیستها میخواهند ما را در عرصه هستهای متهم به ساخت سلاح کنند و محدودیتهایی برای ما ایجاد کنند، لذا آرای افریقای جنوبی میتواند در این زمینه مؤثر باشد و روابط ما میتواند این آرا را به نفع ما و به ضرر رژیمصهیونیستی تغییر دهد.
نورنیوز: اثرات تحولات اخیر قاره آفریقا نظیر کودتای نیجر را بر روابط دو کشور چگونه میبینید؟
قنادباشی: نیجر در فاصله دوری از آفریقایجنوبی قرار دارد و این دو کشور اگر چه در یک قاره هستند ولی قاعدتاً این تحولات تأثیرات زیادی بر روابط ما با آفریقای جنوبی ندارد. البته اگر نیجریها موفق شوند این روندی که آغاز شده و به غلط کودتا نام گرفته اما در واقع یک انقلاب است را به ثمر برسانند و همچنان فرانسه را پشت مرزهای خود نگه دارند، این به معنای آغاز یک جریان تازه ضداستعماری در آفریقا علیه استعمار غربی است.
آفریقایجنوبی هم خواستار چنین سیاستی است اگرچه آمریکاییها، فرانسویها و انگلیسیها یکی از شرکای بزرگ آفریقایجنوبی در عرصه اقتصادی هستند اما به هر ترتیب اگر این حرکتی که در نیجر اتفاق افتاده موجب قطع کامل منافع فرانسه از نیجر شود و این روند ادامه پیدا کند این یعنی آغاز یک روند جدید ضداستعماری که به نفع همه کشورها و آفریقایجنوبی خواهد بود و قاعدتاً موانع احتمالی گسترش روابط ما با آفریقایجنوبی و دیگر کشورهای آفریقایی را برمیدارد و طبیعتاً این خیلی اهمیت دارد زیرا حرکت نیجریها همسو با راهبرد جهانی ماست.
راهبرد جهانی ما مبارزه علیه استعمار، استثمار ملتها و تاراج و غارت ثروت ملتهاست و حرکتی که در نیجر اتفاق افتاده میتواند موضع ما را تقویت کند.
نورنیوز: به نقش فرانسه هم اشاراتی داشتید، با توجه به اینکه فرانسه خصوصاً در سالهای اخیر سعی داشته حضور نظامی خود در آفریقا را افزایش دهد، تقویت روابط بین ایران و آفریقای جنوبی میتواند چه اثری بر این حضور نظامی داشته باشد؟
قنادباشی: ببینید آمریکا، فرانسه و انگلیس طی دو دهه اخیر برخلاف روندی که قبلش آغاز شده بود و درصدد کاهش پایگاههای نظامی خود بودند مجدداً فرایند افزایش نیروها و استقرار نیروهای جدید را کلید زدند و به صورت چراغ خاموش ناتو را به درون آفریقا گسترش دادند.
آمریکاییها سعی کردند در بیشتر کشورها نیرو و مستشار نظامی داشته باشند و فرانسویها سعی کردند نیروهای خود را افزایش دهند و اگر فرانسه در اینجا شکست بخورد یعنی دومینویی آغاز شده که میتواند کل این روند را متوقف کند. روند جدیدی که در آن استعمار به شیوههای کهن خود بازگشته است.
استعمار در دنیا سیری داشته که شامل فرایند قایق توپدار یا متقاعد کردن کشورها با سرکوب نظامی، استعمار نو، استعمار نوین و فرانوین است که بسیار نامرئی و فقط به شکل اقتصادی بود. مجدداً طی دو دهه اخیر این کشورها به سیاست گذشته خود بازگشتهاند. این راهبرد الان در نیجر با شکستی مواجه شده که این شکست مسلماً میتواند ادامه پیدا کند و دستِکم از رشد این شیوه استعماری جلوگیری کند. کما اینکه الان در خود پاریس دعوایی بین خود مقامات فرانسوی هست که این شیوه درست نبوده و شیوه نظامی سبب برانگیختن حساسیتها شده است. آنچه در نیجر صورت میگیرد در واقع واکنشی به این شیوه کهن استعماری است.