دریافت لینک صفحه با کد QR
نقش مبانی اسلام سیاسی در بیداری اسلامی
مجمع جهانی تقریب , 18 بهمن 1399 09:38
اسلام تایمز: اعتقاد مردم غرب آسیا به برخی مبانی اسلامی سیاسی نظیر اعتقاد به ابعاد فراگیر دین، جداناپذیری دین از سیاست، تشکیل دولت مدرن بر اساس اسلام و باور به نقش استعمار غرب در عقبماندگی مسلمانان، در بیداری اسلامی مؤثر است.
اسلام سیاسی، اصطلاحی است که در برابر اسلام سنتی پدید آمده و به دنیای مدرن تعلق دارد.[۱] بر اساس نظریه گفتمان، اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار میدهد. در گفتمان اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل میشود.[2]
از آنجایی که اسلام در بعد سیاسی و مذهبی دارای قدرت یکپارچه و یک صدایی نمیباشد، اسلام سیاسی اصطلاحی است که برای اختصار تنوع نظریات سیاسی در جامعه اسلامی به کار میرود. اگر چه مسلمانان از لحاظ فکری به دو فرقه تقسیم میشوند؛ یک اکثریت سنی و یک اقلیت دهدرصدی شیعه، اما به راحتی میتوان گروههای سیاسی دو جریان مذهبی را شناسایی کرد. علاوه بر این بیان «اسلام سیاسی» گاهی به عنوان یک «بدعت نو» محسوب میشود. بسیاری از گروههای اسلامی رادیکال تاریخ پر از کشمکشی با دولت دارند. تاریخچه این کشمکشها گاهی به ابتدای قرن (قرن بیستم) نیز میرسد. اما این گروهها به طور فزاینده اهمیت مییابند، چرا که به عنوان یک چالش پیچیده و جدی برای دولتهای غربی محسوب میشوند و در ضمن تهدیدکننده وضع موجود منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هستند. ارائه طرح جایگزینی یک نظام اسلامی به جای نظام امپریالیسم غربی از دیگر منابع تهدید توسط این گروهها به شمار میرود.
«بابی سعید» معتقد است که مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای سیاسی اسلام به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است. اسلامگرایی طیفی از رویدادها از پیدایش یک ذهنیت اسلامی گرفته تا تلاشی تمام عیار برای بازسازی جامعه ی مطابق با اصول اسلامی را در بر میگیرد.[3]
مبانی اسلام سیاسی
۱. اعتقاد به ابعاد فراگیر دین
«غلامرضا بهروز لک» معتقد است که در گفتمان اسلام سیاسی، دین فقط یک اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصهی هیأت آدمی را در بر میگیرد.[4]
۲. اعتقاد به جداناپذیری دین از سیاست
اسلام سیاسی بر تفکیک ناپذیری دین و سیاست تأکید کرده و مدعی است اسلام از نظریهای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار است و به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریه های سیاسی متکی بر خرد انسانی، برتر است[5]
۳. اعتقاد به تشکیل دولت مدرن بر اساس اسلام
اسلام سیاسی از تعبیرهای اسلامی برای تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه استفاده میکند و بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی را تنها راه حل بحرانهای جامعهی معاصر به شمار میآورد. اسلام سیاسی در پی ایجاد نوعی جامعه مدرن است که در کنار بهرهگیری از دستاوردهای مثبت تمدن غرب از آسیبهای آن به دور باشد.[6]
۴. اعتقاد به استعمار غرب عامل عقب ماندگی مسلمانان
اسلامگرایان عقب ماندگی سیاسی مسلمانان را زاییده استعمار جدید غرب میدانند و به این وسیله با دست گذاشتن بر حساسیتهای امت اسلام، میخواهند به عقب ماندگی مسلمانان پاسخ گویند.[7]
هدف اسلام سیاسی
هدف نهایی اسلام سیاسی، بازسازی جامعه بر اساس اصول اسلامی است و در این راه به دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمهای ضروری تلقی میشود. به نظر «محمدعلی حسینیزاده» هواداران اسلام سیاسی، اسلام را به مثابه یک ایدئولوژی جامع در نظر میگیرند که دنیا و آخرت انسان را در بر گرفته و برای همه حوزههای زندگی دستورها و احکامی روشن دارد[8]
عوامل ظهور اسلام سیاسی
اندیشمندان دلایل مختلفی برای ظهور اسلام سیاسی در جهان برشمردهاند از جمله: شکست نخبگان غیرمذهبی سکولار (فواد عجمی)، فقدان مشارکت سیاسی (فواد عجمی، ندا اسکاچپول)، بحران خرده بورژوازی (نیکی کدی، مایکل گیلسنان)، دلارهای نفتی و توسعهی نابرابر (مایکل فیشر) ، اثرات زوال فرهنگی (گیلسنان، فواد عجمی و مایکل فیشر).[۹] «بابی سعید» این دلایل را رد میکند و در نقد آنها معتقد است که این دیدگاهها، علیرغم تاکید بر وجود مشکلات پنجگانه فوق در درون دنیای اسلام، نمیتوانند توضیح دهند که چرا رویکرد و انتخاب مردم برای حل این معضلات، اسلامگرایی است و نه گفتمانهای دیگری چون لیبرالیسم و یا سوسیالیسم. وی معتقد است که گرچه جمیع این روایتها کمک میکنند تا توضیحات مفیدی از بحران فراهم شود، اما توضیحات قانعکنندهای مبنی بر اینکه چگونه بحران در نظم سیاسی، عامل ظهور اسلامگرایی میشود، ارائه نمیدهند.[۱۰] «بابی سعید»، کمالیسم و بحران در آنرا ریشهی ظهور اسلامگرایی میداند به نظر او ناتوانی کمالیسم در سرکوبی مخالفان موجب مطرح شدن اسلامگرایی به عنوان بدیلی به جای آن شد.
تفاوت اسلام سیاسی با جریان بنیادگرایی
بار معنایی واژگان بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلامگرایی و اسلام سیاسی متفاوت است. دالهایی چون بنیادگرایی و رادیکالیسم در زمینه فرهنگ غربی بار معنایی کاملا منفی یافتهاند. اما، واژگان اسلام سیاسی و اسلامگرایی دالهایی نسبتاً خنثی و فاقد بار منفی هستند.[۱۱] بنیادگرایی سنتی، حرکتی است، اعتراضآمیز علیه حکام منحرف و خائن که اصول اسلام، قرآن و حدیث را به فراموشی سپردهاند و مانع تطبیق شریعت با موضوعات اجتماعی شدهاند.[12]
اسلام سیاسی بر خلاف بنیادگرایان و سنتگرایان مدرنیته را به طور کامل نفی نمیکند، بلکه میکوشند تا اسلام را با جامعه مدرن سازگار نشان دهد. البته اینان جنبههای سکولار تمدن غرب را نفی کرده و مشکلات جامعههای معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت داده و راه رهایی از آنها را توسل به ارزشهای دینی و بازگشت به اسلام میدانند.[13]
انواع مختلف اسلام سیاسی در ایران
اسلام سیاسی در ایران ابتدا در دهه ۱۳۲۰هجری شمسی و بعد از سقوط رضاشاه مطرح شد و سپس در دهه ۱۳۴۰هجری شمسی بسط و تکامل یافت. دهه چهل و پنجاه، فصل جدیدی از ظهور اندیشههای سیاسی در ایران میباشد، به طوری که بخشهایی از قشر روشنفکری ایران به ایدئولوژی سیاسی اسلام روی آوردند، در حالی که پیش از آن روشنفکران ایران عمدتاً دارای گرایشهای لیبرالی و غیر دینی و ضد سنتی بودند.
از جمله نمایندگان گرایش جدید «جلال آلاحمد»، «علی شریعتی» و «مهندس بازرگان» بودند و همگی کم و بیش مخالف سرمایهداری و امپریالیسم غربی و هوادار تفسیر سیاسی و نوگرایانهای از اسلام و برقراری نظام اجتماعی اسلامی بودند، از دیگر سو در بین بخشی از روشنفکران نیز تفکرات مارکسیستی رواج پیدا کرد که هر چند بعضاً اعتقادی به ایدئولوژی مارکسیسم نداشتند، ولی مشی مبارزاتی آنها را پذیرفته بودند. در واقع اسلام سیاسی در ایران در سه نوع مختلف بروز یافت:
۱.اسلام سیاسی لیبرال:
این جریان با تاکید بر دموکراسی و آزادی و با تفسیری لیبرال از متون شیعی به دنبال یاری گرفتن از مذهب در رویارویی با استبداد کهن ایرانی و ایجاد حکومتی دموکراتیک مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی است.[۱۴] بازرگان مهمترین نظریه پرداز اسلام سیاسی لیبرال محسوب میشود. دغدغه اصلی او نشان دادن سازگاری علم با دین و ارزشهای دینی با زندگی مدرن و نیاز انسان امروزی به دین بود. در عرصه سیاست نیز او با پذیرش دستاوردهای سیاسی غرب میکوشید، تفسیری لیبرال دموکراتیک از اسلام ارائه دهد.[۱۵] در نظر او اسلام مکتب پراگماتیک و عملگرایی است که قابل تطبیق با دنیای جدید میباشد.[۱۶]بازرگان به ارتباط دین و سیاست معتقد بود و بر نقش سازنده دین در زندگی، حکومت و سیاست تأکید داشت. در نظر او مذهب رفتار روزمره و عادی فرد را تعیین میکند با آن میشود شکل جامعه را تغییر داد.[17]
۲.اسلام سیاسی چپ:
این جریان درصدد ترکیب اسلام با سوسیالیسم بر آمد، «علی شریعتی» نظریه پرداز مطرح اسلام سیاسی چپ بود که تلاش کرد تا با بازسازی مفاهیم دینی تصویری نوین و جذاب از اسلام ارائه دهد و در این راستا از اکثر مفاهیم دینی مانند انقلاب، تقیه، جهاد، امت ،امامت، شهادت، انتظار و... مفهومی سیاسی و کارامد برای زمان خود ارائه کرد. وی از طریق بازسازی سیاسی مفاهیم گفتمان سنتی شیعه به سیاسی شدن آن یاری رساند و سپس با قرائتی چپگرایانه و سوسیالیستی آن را در جهت رادیکالیسم تقویت کرد.[۱۸]
۳.اسلام سیاسی فقاهتی:
اسلام سیاسی فقاهتی مبتنی بر اندیشه های امام خمینی(ره) است و بر ولایت فقیه، فقه و روحانیت به عنوان مفسران اصلی شریعت تاکید میکند.[۱۹] در اسلام سیاسی فقاهتی، علم فقه به دلیل نقشی که در شناخت قانونهای دینی دارد، همچنین فقها بهعنوان کارشناسان معتبر دینی از جایگاهی بلند برخوردارند. روحانیون در این گفتمان تنها مفسران معتبر شریعت به شمار میآیند و اسلام منهای روحانیت، اسلامی بیمحتوا، انحرافی و... است.[۲۰] کار امام خمینی(ره) از این جهت اهمیت دارد که وی نه تنها با رژیم پهلوی به طور خاص بلکه با نظم رایج در جهان اسلام به طور عام نیز به مخالفت برخاست. به واسطه ایشان است که اسلامگرایی از یک مخالفت ساده و طرح سیاسی به کنار افتادند به یک جنبش ضد نظم حاکم تبدیل میشود.[۲۱]
تأثیر اسلام سیاسی بر انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی در ایران به عنوان یک دولت مدرن بر پایه اسلام شکل گرفت. این انقلاب ریشه در جریانهای اسلام سیاسی در ایران دارد. از آنجا که این جریان اسلام سیاسی علت عقب ماندگی سیاسی مسلمانان را زاییده استعمار جدید غرب میدانند، انقلاب اسلامی نگرشهای ضد غربی یافت. از یک سو اسلام سیاسی لیبرال دولتی مدرن و دموکراتیک مبتنی بر محوریت اسلام را ترسیم میکرد و از سوی دیگر شریعتی روحیه انقلابیگری را در بین جوانان روشن کرده و دولتی متعهد را ترسیم میکرد که بر اساس زیر بنای توحید شکل میگرفت. در این میان انقلاب اسلامی ایران بیش از همه از جریان اسلام سیاسی فقاهتی تغذیه شد. این جریان به رهبری امام خمینی(ره) که بر اساس تفکیکناپذیری دین و سیاست قرار داشت، به مخالفت با رژیم پهلوی پرداخت و خواهان تشکیل دولتی مدرن بر پایه اسلام، ضد استعمار و ضد استبداد شد. اسلام سیاسی فقاهتی امام خمینی(ره) با محوریت روحانیت به بسیج مردم دست زد و بر اساس نظریه ولایت فقیه موفق به تشکیل حکومت شد.
پینوشتها:
[۱]. بهروزلک، غلامرضا؛ اسلام سیاسی و اسلامگرایی معاصر، پگاه حوزه، شمارهی ۲۰۹، خرداد ۱۳۸۶
[۲]. سعید، بابی؛ هراس بنیادین اروپامداری و ظهور اسلامگرایی، ترجمهی غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۹،ص۲۰
[۳]. همان
[۴]. بهروزلک، غلامرضا؛ جهانی شدن و اسلام سیاسی در ایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، ۱۳۸۶، ص۳۹
[۵] . حسینیزاده، محمدعلی؛ اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید، ۱۳۸۶، ص۱۷
[۶]. همان، ص ۱۸
[۷]. روا، الیویه؛ تجربهی اسلام سیاسی، تهران، مرکز انتشارات بینالمللی صدرا، ۱۳۷۸، ص۲۳
[۸]. حسینیزاده، محمدعلی؛ پیشین، ص۱۷
[۹]. سعید، بابی؛ پیشین، صص ۲۶-۲۲
[۱۰]. همان
[۱۱]. بهروزلک، غلامرضا؛ اسلام سیاسی و اسلامگرایی معاصر، پیشین، همان صفحه
[۱۲]. روا، الیویه؛ پیشین، صص ۵-۴
[۱۳]. حسینیزاده، محمدعلی؛ پیشین، ص ۱۸
[۱۴]. همان، ص ۱۹۵
[۱۵] . حسینیزاده، محمدعلی؛ پیشین، ص۱۹۵
[۱۶] . آرکدی، نیکی؛ ریشههای انقلاب ایران، عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵، ص۳۶۵
[۱۷] برزین، سعید؛ زندگینامهی سیاسی مهندس مهدی بازرگان، تهران، مرکز، ۱۳۷۴، ص۶۹
[۱۸]. مرادی، فریبا؛ شریعتی و اسلام سیاسی در ایران، پایاننامهی کارشناسی ارشد، قم، دانشگاه مفید، ۱۳۸۸، ص۳
[۱۹]. حسینیزاده، محمدعلی؛ پیشین، ص ۲۲۵
[۲۰]. همان، ص۲۳۲
[۲۱]. سعید، بابی؛ پیشین، ص ۱۰۴
نویسنده: مصطفی ملکی دکترای روابط بینالملل
کد مطلب: 914596
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.com