اسرائیل با مشکل جدی مواجه است. شهروندان آن عمیقا اختلاف نظر دارند و بعید است این وضعیت بهبود یابد. این رژیم در یک جنگ غیرقابل پیروزی در غزه گرفتار شده است، ارتش آن تا همین جا نشانههایی از تحت فشار قرار گرفتن را از خود بروز داده، در حالی که همچنان احتمال یک جنگ گستردهتر با حزبالله یا ایران وجود دارد. اقتصاد اسرائیل بشدت در حال آسیب دیدن است. روزنامه تایمز اسرائیل اخیرا گزارش داد ممکن است در سال جاری 60 هزار کسب و کار تعطیل شود.
علاوه بر اینها، رفتارهای اخیر اسرائیل (در غزه) بشدت به چهره جهانی آن آسیب زده و به گونهای در حال تبدیل شدن به یک دولت مطرود است؛ واقعیتی که زمانی غیرقابل تصور بود.
بیش از 10 ماه کارزار نسلکشی اسرائیل علیه فلسطینیان در غزه و افزایش خشونت شهرکنشینان در کرانه باختری، موج اولیه حمایت [غربیها] را از بین برد.
دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی [لاهه] درخواست حکم بازداشت برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و یوآو گالانت، وزیر دفاع را به اتهام جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت صادر کرده است. این دیوان بر اساس یافتههای اولیه، اقدامات اسرائیل را بهعنوان ماهیت و نیت قابل قبول نسلکشی توصیف میکند و دادگاه آن سرانجام اشغال و استعمار اسرائیل در کرانه باختری، غزه و بیتالمقدس شرقی را نقض آشکار قوانین بینالمللی اعلام کرد.
فقط سرسختترین مدافعان صهیونیسم میتوانند به آنچه در غزه اتفاق میافتد نگاه کنند و اگر هم وحشت نمیکنند، لااقل عمیقا مضطرب نشوند.
حمایت از اقدامات اسرائیل در ایالات متحده بشدت در حال کاهش است و جوانان آمریکایی (از جمله بسیاری از یهودیان جوان) با موضع منفعلانه دولت بایدن در مواجهه با اقدامات اسرائیل مخالفند. توئیت اران اتزیون، معاون سابق شورای امنیت ملی اسرائیل را بخوانید تا بخوبی متوجه آسیبهایی شوید که اسرائیل به خود وارد کرده است. سپس گزارش سفر اخیر «عمر بارتوف» مورخ و یکی از دانشمندان برجسته در زمینه نسلکشی در جهان را در ارتباط با اسرائیل بخوانید تا متوجه شوید مشکل چقدر عمیق است.
پس انداختن تمام تقصیرها بر گردن نتانیاهو، یک مشکل عمیقتر را نادیده میگیرد: فرسایش تدریجی تفکر راهبردی در اسرائیل طی ۵۰ سال گذشته. دستاوردها و مهارتهای تاکتیکی اسرائیل در ۲ دهه اول خود این تمایل را - بویژه در میان افراد مسنتر - موجب شده تا میزان تأثیر انتخابهای راهبردی و کلیدی آن از سال ۱۹۶۷ تاکنون بر تضعیف امنیتش را پنهان کنند... صهیونیستهای اولیه و نسل اول سران اسرائیل استراتژیستهای زیرکی بودند و در تلاش برای اینکه چیزی تقریبا غیرممکن را محقق کنند: تأسیس یک دولت یهودی در دل جهان عرب. دیوید بن گوریون و سایر رهبران صهیونیست اغلب حاضر بودند به طور موقت به توافقهایی رضایت دهند که اهداف بلندمدت آنها را تامین نمیکرد، به شرط اینکه این توافقها آنها را یک گام به آن اهداف نزدیکتر کند.
این رژیم نوپا در آغاز با دستیابی به استقلال، با جدیت تمام تلاش کرد از طریق هاسبارا [سیاست تبلیغاتی مبتنی بر سنت صهیونیستها] بیوقفه، حمایت بینالمللی را جلب کند و مهمتر از همه یک رابطه ویژه با آمریکا ایجاد کند؛ رابطهای که عمدتا بر پایه افزایش قدرت و نفوذ لابی اسرائیل بنا شده بود... دیپلماسی هوشمندانه و مقدار زیادی فریبکاری نیز به اسرائیل کمک کرد زرادخانهای مخفی از سلاحهای هستهای را توسعه دهد و واقعیتهای تلخ و بیرحمانه بنیانگذاری اسرائیل را که تا دهه ۱۹۸۰ فاش نشده بود، پنهان نگه دارد. اشتباه اصلی اما همانطور که متفکران اسرائیلی بارها و بارها استدلال کردهاند، تصمیم به حفظ اشغال و بتدریج استعمار کرانه باختری و غزه به عنوان بخشی از تلاش بلندمدت برای ایجاد اسرائیل بزرگ بود... با توجه به این اشغالگری، اسرائیل تنها در صورتی میتوانست به عنوان یک دولت یهودی باقی بماند که حقوق سیاسی فلسطینیان را سرکوب و یک سیستم آپارتاید ایجاد کند، آن هم در دورانی که چنین نظمی برای شمار روزافزونی از مردم سراسر جهان ناپسند مینمود. اسرائیل فکر میکرد میتواند این مشکل را از طریق پاکسازی قومی بیشتر یا نسلکشی حل کند اما هر دوی اینها جنایاتی علیه بشریت هستند که هیچ دوست واقعی نمیتواند از آن حمایت کند.
اینها تنها اشتباهاتی نبودند که به دنبال تلاش برای ایجاد اسرائیل بزرگ رخ داد و اگرچه اسرائیلیهای دوراندیش میدانستند مشکل فلسطینیها بسادگی ناپدید نخواهد شد، کابینههای پیدرپی اسرائیل همچنان به اقداماتی دست میزدند که این مشکل را بدتر میکرد.
تحقق صلح با فلسطینیان نیازمند آن است که اسرائیل گسترش شهرکسازیها در مناطق اشغالی را متوقف کند و با فلسطینیان برای تأسیس یک دولت کارآمد، موثر و مشروع همکاری کند. با این حال، رهبران اسرائیل - بویژه شارون و نتانیاهو - برعکس عمل کردند... و بارها تلاشهای آمریکا برای دستیابی به راهحل دودولتی را به بنبست کشاندند. نتیجه این سیاستها، سلسله درگیریهایی ویرانگر اما بینتیجه بود که نتوانست به مقاومت فلسطینیها پایان دهد و در نهایت به حمله مرزی حماس در ۷ اکتبر انجامید که بدترین ضربه وارده به اسرائیل در دهههای اخیر بود.
این افول چشمگیر در درایت راهبردی اسرائیل از کجا نشأت میگیرد؟ یکی از عوامل مهم، احساس غرور و مصونیتی است که از حمایت و احترام آمریکا به خواستههای اسرائیل ناشی میشود. علاوه بر این، گرایش اسرائیل به اینکه خود را به عنوان یک قربانی ببیند و هر مخالفتی با سیاستهایش را به یهودستیزی نسبت دهد هم کمکی نمیکند، زیرا این امر درک رهبران و مردم آن را از چگونگی شعله کشیدن دشمنی به دلیل اقدامات خودشان، دشوارتر میکند. دوران طولانی نتانیاهو هم بخشی از مشکل است، بویژه از آنجا که اقدامات او تا حد زیادی ناشی از منافع شخصی است؛ یعنی تمایل به فرار از زندانی شدن به دلیل فساد. علاوه بر این، نفوذ فزاینده راست مذهبی است که فرمولی برای فاجعه به وجود میآورد.
چرا این مهم است؟ زیرا همانطور که ایالات متحده در 11 سپتامبر نشان داد، کشورهایی که هوشمندانه درباره گزینههای راهبردی خود فکر نمیکنند، میتوانند آسیب قابل توجهی به خود و دیگران وارد کنند.
اقدامات اسرائیل آینده بلندمدت خودش را تهدید میکند و رفتار انتقامجویانه و کوتهبینانهاش، دهههاست آسیبهای بزرگی به فلسطینیان بیگناه وارد کرده و همچنان این آسیبها را ادامه میدهد، در حالی که احتمال کمی وجود دارد که این رفتار به پایان مقاومت فلسطینیها منجر شود. برای آمریکا هم، وابستگی نزدیک به شریکی بیثبات و بدون فکر، مشکلی جدی است، زیرا این وضعیت موجب هدر رفتن زمان، توجه و منابع این کشور میشود و آمریکا را بیخاصیت و ریاکار نشان میدهد. متأسفانه مشخص نیست چگونه کسی میخواهد این وضعیت را درست کند. بهترین کاری که حامیان اسرائیل در آمریکا میتوانند انجام دهند، این است که هم به دموکراتها و هم به جمهوریخواهان فشار بیاورند تا با اتخاذ رویکردی قاطع و مسؤولانهتر نسبت به اسرائیل، آن را وادار به تجدیدنظر در مسیر کنونی خود کنند. با این وجود هیچ نشانهای از وقوع این تغییرات در آینده نزدیک دیده نمیشود. در عوض، اسرائیل و حامیان آن در آمریکا بر رویکردهای فعلی خود اصرار دارند. این رویکرد، نسخهای برای مشکلات بیپایان است اگر نگوییم نسخهای برای یک فاجعه.
____________________________________
منبع: فارین پالیسی
استفن والت- استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد و یکی از نظریهپردازان واقعگرایی آمریکایی *
انتشار نظریات نویسندگان خارجی به منزله تأیید آن توسط روزنامه نیست