زندگی میرزای شیرازی
میرزای شیرازی در چهارم اردیبهشت ۱۱۹۴ خورشیدی در محله درب شاهزاده شیراز به دنیا آمد. در چهار سالگی به مکتب رفته و در ۶ سالگی وارد حوزه علمیه شد. در دوران نوجوانی مهمترین کتاب فقهی حوزه؛ شرح لمعه را تدریس میکرد تا جایی که در همان دوران، حاکم شیراز منصب مهمی را در حکومت شیراز به او پیشنهاد کرد اما او که عاشق تحصیل و راهیابی به مسلک عالمان راستین و آشنایان معارف اهل بیت(ع) بود، تحصیل را بر مسند ریاست ترجیح داد و راهی حوزه اصفهان شد که در آن زمان پر رونقترین حوزه شیعی بود.
میرزای شیرازی پس از گذراندن ۲۹ سال از بهار عمرش و کسب فیض از محضر بهترین استادان عصر و دریافت اجازه اجتهاد از حوزه اصفهان، برای تکمیل معلومات خود راهی دیار نجف و کربلا شد و بعد از رحلت شیخ انصاری، ۲۳ سال منصب خطیر مرجعیت را عهدهدار شد.
در همین زمان هم واگذاری امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو در داخل و خارج کشور به کمپانی ساختگی «رژی» اتفاق افتاد. طرف اصلی این قرارداد دولت انگلیس بود که در پشت ماسک کمپانی رژی و شخصی به نام «ماژور تالبوت» مخفی شده بود. در آن زمان یک پنجم مردم ایران به کار کشت، زرع، خرید و فروش تنباکو مشغول بودند و واگذاری این امتیاز به منزله واگذاری حق حیات یک پنجم مردم ایران به انگلیس بود. با توجه به چنین شرایطی آیت الله میرزای شیرازی وارد میدان شد.
سرانجام این عالم ربانی در ۱۱ بهمن ۱۲۷۳ خورشیدی بر اثر شدت بیماری سل چشم از جهان فروبست.
عصر شکار امتیاز
در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی نفوذ و تاثیر غرب به ۲ شیوه متفاوت، روابط سست و شکننده دولت قاجار با جامعه ایران را تضعیف کرد؛ یکی نفوذ اقتصادی که بیشتر بازارهای شهری را تهدید می کرد و دوم تعامل و ارتباط با غرب به ویژه تماس فکری و ایدئولوژیکی از طریق نهادهای آموزشی نوین، زمینه رواج مفاهیم و اندیشه های جدید، گرایش های نو و مشاغل جدید را فراهم کرده بود. این تاثیر و نفوذ با فشار نظامی روس و انگلیس آغاز شد که توانستند بخش هایی از قفقاز و افغانستان را از ایران جدا کنند و امتیازهای تجاری به دست آوردند که اینها آغازگر نفوذ اقتصادی در ایران بود و با همین هدف نیز بسته شده بود.
به این ترتیب شکست های نظامی به امتیازهای دیپلماتیک منجر شد و امتیازهای دیپلماتیک نیز امتیازهای تجاری را به دنبال داشت، امتیازهای تجاری راه های نفوذ اقتصادی را هموار کرد و نفوذ اقتصادی به تضعیف صنایع سنتی انجامید و در نتیجه آشفتگی های اجتماعی شدیدی پدید آمد. اگرچه پادشاهان قاجار برنامه نوسازی بلندپروازانه، سریع، دفاعی و گسترده ای را اجرا کردند اما با شکست در اجرای این برنامه ها به اصلاحاتی روی آوردند که به وسیله عباس میرزا ولیعهد و امیرکبیر صدراعظم انجام گرفت اما موفق نبود.
در چنین شرایطی سرمایه گذاران خارجی که به دنبال کسب امتیاز بودند، هنگامی به ایران آمدند که ناصرالدین شاه نیز جستجو برای جلب سرمایه های خارجی را آغاز کرده بود تا به این ترتیب عصر شکار امتیاز که لرد کرزن به درستی آن را شبیخون بین المللی توصیف می کند در ایران آغاز شود و بدین گونه بود که ناصرالدین شاه امتیاز توتون و تنباکو را به ماژور تالبوت انگلیسی داد.
امتیاز رژی
انگلیسیها از طریق علیاصغرخان امینالسلطان تلاش داشتند تا ناصرالدین شاه را برای مسافرت به اروپا ترغیب کنند و به همان نسبت روسها با این سفر مخالفت میورزیدند و به همین دلیل اجازه نمیدادند، شاه از طریق آن کشور به غرب مسافرت کند. پس از ۲ ماه، موافقت روسها جلب شد. سرهنری دراموند ولف وزیرمختار انگلیس در ایران مقدمات سفر را فراهم کرد و شاه در حالی که امینالسلطان صدراعظم، اعتمادالسلطنه و جمعی از بزرگان کشور او را همراهی میکردند، عازم سفر شد.
در آنجا انگلیسیها از هیات ایرانی به گرمی استقبال کردند و میهمانیهای بسیاری برای آنها برگزار شد که در همگی آنها درخواست واگذاری امتیازات اقتصادی به انگلیسیها مطرح میشد. سرهنری دراموند ولف یکی از دوستان خود، به نام تالبوت را به شاه معرفی کرد. وی خود را به اعتمادالسلطنه نزدیک کرد و اطلاعات ذیقیمتی درباره توتون و تنباکوی ایران بهدست آورد و برای نخستینبار به اهمیت زایدالوصف اقتصادی آن پی برد. تالبوت با زیرکی تمام برای فهمیدن این موضوع که آیا شاه حاضر است، بهرهبرداری از چنین کالای استراتژیکی را به او واگذار کند با امینالسلطان وارد گفتوگو شد. وی دریافت که با پرداخت مقداری رشوه میتوان به این مهم نایل آمد.
تالبوت پس از بازگشت ناصرالدین شاه به ایران با رجال انگلیس رایزنی کرد و سرانجام شرکتی به منظور انحصار امتیاز توتون و تنباکوی ایران تاسیس کرد و بلافاصله روانه تهران شد تا اینکه در ۱۸ اسفند ۱۲۶۹ امتیاز توتون و تنباکوی ایران به مدت ۵۰ سال در اختیار تالبوت و شرکای او قرار گرفت.
روزنامه اختر که در استامبول منتشر میشد، نگرانی عمومی بازرگانان ایران را چنین بیان میکند: واضح است که صاحب امتیاز، کار را با سرمایه اندک شروع خواهد کرد و تنباکو را از زارعان خریده به قیمت بالاتر به تجار و صاحبان کارگاه خواهد فروخت و تمام منافع به جیب انگلیسیها خواهد رفت. از آنجا که تجار ایرانی حق صدور تنباکو خارجی را ندارند، آنهایی که در سابق به این تجارت مشغول بودند، حالا ناگزیر از کسب خود دست کشیده و کار دیگری برای خود پیدا کنند. صاحب امتیاز توجهی ندارد که چه تعداد از تجار که در سابق به این کسب مشغول بودند، بیکار و برای یافتن شغل های دیگر دچار خسران خواهند شد.
مبارزه با امتیاز رژی
در اردیبهشت ۱۲۷۶ خورشیدی بود که با ورود نمایندگان شرکت رژی به شیراز که منطقه مهم کشت تنباکو به شمار می رفت، بازار این شهر شلوغ شد. در پی این اقدام بازار و بازاریان شیراز و پس از بازتاب این رویداد، بازاریان شهرهای مهم به ویژه تهران، اصفهان، تبریز، مشهد، قزوین، یزد و کرمانشاه به یک اعتصاب عمومی دست داد. در شیراز قوامالملک که ملاحظه کرد با وجود سیدعلیاکبر فالاسیری، بازگشت آرامش به شهر ناممکن است، او را به عراق تبعید کرد اما کسبه در اعتراض به این موضوع بازار را تعطیل و در صحن احمدبن موسی(ع) (شاهچراغ) اجتماع کردند. مردم خواستار بازگرداندن سید به شیراز شدند. قوامالملک که از این تجمع هراسان شده بود، دستور داد که با تیراندازی مردم را متفرق کنند. به دنبال اجرای این فرمان، عدهای از مردم در شاهچراغ کشته و زخمی شدند.
سیدعلیاکبر فالاسیری در عراق با سیدجمالالدین اسدآبادی دیدار کرد و آنها در بصره به طور مفصل درباره پیامدهای قرارداد رژی و راه مبارزه با آن با یکدیگر صحبت کردند و سیدجمالالدین، نامهای مفصل به آیت الله میرزای شیرازی نوشت و سیدعلیاکبر که داماد میرزای شیرازی بود، این نامه را به مقصد رساند. میرزا شیرازی نیز تلگرافی به ناصرالدین شاه و تلگرافی دیگر به کامرانمیرزا نایبالسلطنه مخابره کرد و از او خواست بنا بر مقتضیات موقعیت و مقام خود تلاش کند تا مردم به هدف خویش، یعنی الغای امتیازنامه رژی، نایل آیند. آیت الله شیرازی در تلگراف خود به شاه نوشت: نظر به تواصل اخبار به وقوع وقایعی چند که توانی از عرض مفاسد آنها خلاف رعایت حقوق دین و دولت است، عرض میدارد که اجازه مداخله اتباع خارجه در امور مملکت و مخالطه توده آنها با مسلمین و اجرای عمل بانک، تنباکو و راهآهن و غیره از جهاتی چند منافی صریح قرآن مجید و نوامیس الهی و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملکت و موجب پریشانی عموم رعیت است، چنانکه واقعه شیراز و قتل و جرح جماعتی از مسلمانان در حرم احمدبن موسی(ع) و هتک حرمت آن بقعه مبارکه و تبعید جناب شریعتمآب حاجسیدعلیاکبر سلمهالله به وضع ناشایست، از نتایج این امور است.
تلگرافی میرزای شیرازی توسط کامرانمیرزا به شاه رسانده شد اما به جز تنی چند از درباریان و امینالسلطان، فرد خاصی دیگر از مضمون نامه آگاه نشد.
فتوای میرزای شیرازی
با وجود اینکه نامه آیت الله میرزای شیرازی به ناصرالدین شاه کارساز نشده بود، علمای نجف و مردم و مجتهدان ساکن ایران پیوسته با میرزای شیرازی در تماس بودند و با ارسال نامه و تلگراف و اعزام نماینده، وی را از امور ایران مطلع و از وی کسب تکلیف میکردند. براساس همین اطلاعات، میرزای شیرازی به این نتیجه رسید که در برابر دربار به وسیله دیپلماسی نمیتوان این قرارداد را لغو کرد. از طرف دیگر، هیجان عمومی به حد اعلای خود رسیده بود و مردم و علما، همه چشم به راه سامرا بودند. علما به این نتیجه رسیده بودند که صدای آنها و مردم بدون پشتوانه مرجعیت شیعه به جایی نمیرسد.
در چنین شرایطی آیت الله میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بأی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان عجلالله تعالی فرجه است. الاحقر ــ محمدحسن الحسینی».
متن حکم در تمامی بازار و مساجد، مجامع و سردرها با صدای بلند برای مسلمانان خوانده شد تا اینکه این خبر، شور عظیمی برپا کرد.
روز بعد از انتشار فتوا مساله همبستگی مردم با رهبری دینی، عینیت یافت. حتی لوطیان شهر نیز اطاعت از این حکم را بر خود فرض دانستند. در مراسم اسبسواری شاه در دوشانتپه، احدی قلیان نکشید زیرا مخالفت با حکم مرجع تقلید، مخالفت با امام زمان (عج) محسوب میشد، در حرمسرای شاهی نیز همه قلیانها شکسته شد. به دنبال آن، ناصرالدین شاه فرمان متوقف کردن عملیات رژی را صادر کرد.
لغو امتیاز
نیروهای اجتماعی دست اندرکار این جنبش، طیف گسترده مردمی را تشکیل میدادند. آنچه نیکی کدی مورخ از آن با عنوان «ائتلافی عجیب و ناپایدار» نام می برد، ائتلافی که میان روحانیت، بازرگانان، صنعتگران، دکانداران، روشنفکران و تهیدستان شهری به وجود آمد؛ یعنی رهبری با روحانیت و عناصری از بازرگانان و روشنفکران بود و همین عناصر مانع از آن شدند که بر تقاضا و مطالبات جنبش افزوده شود و نشان دهنده هدف های گاه متعارض و گاه دمسازی اتحاد مردم گرایانه طبقات متعدد جامعه ایران بود، پدیدهای که با شفافیت بیشتر در انقلاب مشروطه نمایان شد.
البته نباید از نظر دور داشت که وقتی امتیازنامه رژی ملغی شد، دولت ایران ناچار شد، غرامت بپردازد. این غرامت ۵۰۰ هزار لیره بود، حال آنکه رژی بیش از ۱۳۰ هزار لیره سرمایه گذاری نکرده بود. در حقیقت صاحب امتیاز، سود ۱۰ ساله آینده خود را هم گرفت و بدون سرمایه گذاری سود کلانی به جیب زد.