یکی از وجوهی که ضرورت وجود ایدئولوژی را در حوزه حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین در زندگی کارکردهای ایدئولوژی دینی و مادی به همین جهت کارکردهای ایدئولوژی را با قطع نظر از خاستگاه های نظری و فکری آن مدلل کرده آن را مورد بحث قرار می دهیم ایدئولوژی مادی و مهندسی اجتماعی در بینش مادی از آنجا که هستی و زندگی بر محور این جهانی و دنیوی شدن مبتنی شده است، رابطه آن با جهان دیگر بریده و ایدئولوژی دنیوی که بر مسند دین و مذهب تکیه زده، پایه ریزی و استوار شده است که همواره رابطه بین زندگی این جهانی و ایدئولوژی ها در جامعه غربی بر این اعتقاد و باور استوار بوده است که ایدئولوژی نقش و کارکردهای دینی را می تواند بر دوش با توجه به بیان فوق، طبیعی است که ایدئولوژی به عنوان نظام فکری و عقیدتی، منحصرا رو به زندگی این جهانی و دنیوی دارد و به این صورت که ایدئولوژی اسلامی تمام زوایا و جوانب زندگی فردی و اجتماعی انسان را صبغه دینی و توجه است: «بشلر» با اشاره به اینکه ایدئولوژی های غربی، نظام فکری و عقیدتی انسان های عصر تجدد می باشد که بر اساس عقل و علوم و (21) لذا با توجه به کارکردهای ایدئولوژی که در هر نظامی می توان بر آن شاهد بود، تبعا انسان چنین احساس می کند که ....
***
آنچه در اینجا و در این مجال در صدد ارائه آن هستیم، تبیین کارکردهای ایدئولوژی می باشد که از این رهگذر ضرورت وجود ایدئولوژی مورد توجه واقع می شود .
در این بخش به یکی از وجوهی که ضرورت وجود ایدئولوژی را در حوزه حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین در زندگی فردی و شخصی مدلل می کند، پرداخته می شود . این ضرورت با توجه به کارکردهای ایدئولوژی در حوزه سیاست، اجتماعی و اقتصاد مورد توجه و تاکید واقع می شود .
از این روی با پرداختن به این زاویه از بحث، تبعا نگاه هر فرد و جامعه ای به فلسفه وجودی ایدئولوژی، به عنوان یک نظام عقیدتی و فکری که معطوف به حوزه عمل و برنامه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و نیز معطوف به محدوده رفتارهای فردی و شخصی می باشد، بیش از پیش اهمیت می یابد .
کارکردهای ایدئولوژی دینی و مادی
به همین جهت کارکردهای ایدئولوژی را با قطع نظر از خاستگاه های نظری و فکری آن مدلل کرده آن را مورد بحث قرار می دهیم . زیرا هر یک از خاستگاه های نظری، ایدئولوژی متناسب، با بستر فکری و نظری خود را سامان دهی می کند . اگر ما حوزه های فکری و اندیشه بشری که بینش انسان را نسبت به جهان و هستی و جامعه و ارتباط آن دو شکل می دهد، به دو محور اصلی مادی و الهی تقسیم کنیم، می توانیم نقش هر یک از دو محور اصلی را در حوزه حیات فردی و جمعی بشر مشاهده کنیم .
در یک سو پرستش مادی و دنیاگرایی در تمامی عرصه های زندگی مورد مهندسی قرار می گیرد; در دیگر سو، پرستش الهی در تمام حوزه های حیات اساس و محور برنامه ریزی و مهندسی اجتماعی قرار می گیرد . شهید مطهری در همین رابطه با بیان فرق جهان بینی الهی با مادی، به تفاوت تئوری ها و ایدئولوژی های ارائه شده از سوی آنها می پردازد و می نویسد:
از نظر اندیشمند مادی، نظامات و نیروهای حاکم بر واقعیت ها در انحصار روابط و نیروهای مادی است، و از نظر اندیشمند الهی علاوه بر این، نظامات و نیروهای غیر مادی نیز وجود دارد که بر واقعیت ها حاکم است .
علیهذا مکتب مادی چه از نظر واقعیت ها و چه از نظر نظامات حاکم بر واقعیت ها، مکتب انحصار است; اما مکتب الهی از هر دو نظر، مکتب ضد انحصار است . (1)
لذا این دو محور اصلی به عنوان دو خاستگاه متفاوت و متعارض تولید و زایش دو حکومت متضاد ایدئولوژیک الهی و مادی را باعث می گردد و این تفاوت محوری در نتیجه منتهی به تاسیس دو حکومت و دولت دینی و غیردینی که دارای تفاوت ماهوی است، می گردد .
با تاسیس دولت اسلامی، جهان از نظر ایدئولوژیکی - نه جغرافیایی - به دو منطقه (Bloc) بزرگ تقسیم می شود: منطقه دولت اسلامی یا در دار الاسلام و منطقه غیراسلامی یا دار الکفر . (2)
1 . ایدئولوژی مادی و مهندسی اجتماعی
در بینش مادی از آنجا که هستی و زندگی بر محور این جهانی و دنیوی شدن مبتنی شده است، رابطه آن با جهان دیگر بریده و منقطع فرض شده است . لذا ساختار مهندسی توسعه تمدن مادی برای سامان دهی و برنامه ریزی در تمام عرصه های حیات، بر ایدئولوژی دنیوی که بر مسند دین و مذهب تکیه زده، پایه ریزی و استوار شده است که همواره رابطه بین زندگی این جهانی و جهان آخرت را بریده و گسسته، تصور می کند .
در جوامع ایدئولوژیک غرب، ظهور و پیدایی ایدئولوژی ها با پشت کردن به دین روی داده است . آنان بر این باور و اعتقاد بودند که بتوانند خلا دین و معنوی جامعه و خلا کارکردهای ناشی از آن را که تا آن زمان بر عهده دین بوده و نهادهای دینی آن را ایفاء می کرده اند، با تاسیس و پایه گذاری ایدئولوژی های خود بنیاد بشری، آن را بر دوش بگیرند . به بیان دیگر ظهور و پدیدار گشتن ایدئولوژی ها در جامعه غربی بر این اعتقاد و باور استوار بوده است که ایدئولوژی نقش و کارکردهای دینی را می تواند بر دوش بگیرد . از آنجا که ایدئولوژی های غرب به لحاظ خاستگاه، خصیصه جوامع مدرن هستند، ایدئولوژی در شرایطی که جامعه غربی رو به فضای جدید و تجدد کرده بود، به عنوان یک ضرورت و به عنوان پشتوانه عقیدتی و مکتبی چنین فضایی و شرایطی با حذف عنصر متافیزیکی آن پا به عرصه گذاشته است .
در این رابطه «تامپسون » (3) با ذکر این نکته که ایدئولوژی با ظهور جوامع مدرن ملازم بوده و نقش و کارکرد آن را در جوامع غربی، بیان می کند می نویسد:
... مفهوم ایدئولوژی جزئی از یک شرح یا روایت نظری بزرگ مربوط به دگرگونی های فرهنگی در ملازمت با ظهور جوامع صنعتی مدرن است . بر طبق این روایت اعظم، تحول جوامع صنعتی مدرن، در حوزه فرهنگ، با عرفی یا دنیوی کردن مستمر اعتقادات و اعمال و عقلانی کردن مستمر زندگی اجتماعی همراه بوده است . همچنان که دین و جادو پایگاه خود را در نزد افرادی که در فعالیت بی امان صنعتی سازی سرمایه داری گرفتار آمده بودند، از دست می داد، زمینه برای پیدایی نوع جدیدی از نظام اعتقادی آماده می شد، و آن پیدایی نظام های اعتقادی عرفی بود که می توانست افراد را بدون ارجاع به ارزش ها یا هستی های دیگر جهان، بسیج کند . همین نظام های اعتقادی عرفی است که بعضی نظریه پردازان معاصر از آن به عنوان عصر «ایدئولوژی ها» یاد می کنند . (4)
«مفهوم ایدئولوژی برای توصیف نظام های اعتقادی به کار رفته است که آن خلا فرهنگی ایجاد شده به واسطه افول مذهب و جادو را پر کرده و اشکال جدیدی از آگاهی و چهارچوب تازه ای از معنا را در جهانی سخت درگیر دگرگونی اجتماعی، سریع و بی سابقه برای مردم تامین کرده است » . (5)
بررسی بسترهای دینی و سیاسی و اجتماعی پیدایش ایدئولوژی، مجال وسیعی می طلبد که در این گفتار مختصر نمی گنجد .
با توجه به بیان فوق، طبیعی است که ایدئولوژی به عنوان نظام فکری و عقیدتی، منحصرا رو به زندگی این جهانی و دنیوی دارد و عنصر متافیزیکی و ماورای طبیعت را به حوزه جادو و خرافات رانده است .
ایدئولوژی ها به عنوان «مذاهب دنیوی شده » (6) ، کارکردهای ویژه ای دارند . «ژان بشلر» بر این باور است که اساسا از شاخصه های شناخت دقیق ایدئولوژی «دنیوی شدن » است; یعنی مفهوم ایدئولوژی غرب با دنیوی شدن گره خورده است . به همین جهت، برای شناخت بهتر ایدئولوژی، باید مشخصه دیگری را بدان اضافه کنیم و آن دنیوی شدن آن است .
دنیوی شدن پدیداه ای است کشدار و پیچیده و از دیدگاه های مختلف می توان بدان نگاه کرد . مشخصه بارز و آشکار آن راندن مذهب به حوزه زندگی خصوصی است .
از نظر روان شناسی، دنیوی شدن نوعی برگشت فرافکنی ها در روان انسان و به طور کلی آمدن از آسمان ها به زمین است . در حالی که از دید اسطوره و مذهب، عالم مادی و ماورای طبیعی در اختیار نیروهای مرموزی است که بر آن حاکمند، دنیوی شدن می خواهد ماورای طبیعت را حذف کند و همه چیز را به ماده تحویل دهد . (7)
به همین خاطر «بشلر» معتقد است، ایدئولوژی فراگرد دنیوی شدن فرهنگ است و بشر را مجاب کرده تا سرنوشت خود را در محدوده این دنیا تامین کند . «ریمون آرون » (8) نیز ایدئولوژی های بشری را ادیان و مذاهب دنیوی شده تلقی می کرد .
«ویلسون » (9) نیز با جداانگاری دین و دنیا به تفکیک میان سکولاریسم (10) و سکولاریزاسیون (11) قائل است، و می گوید: سکولاریسم و دنیاگرایی در غرب به عنوان یک ایدئولوژی قابل طرح است که به اصالت دنیا معتقد می باشد لذا می توان گفت، ایدئولوژی در غرب بر مبنای دنیاگرایی اساس برنامه ریزی کلان اجتماعی می باشد . ویلسون می نویسد:
دنیوی گری با قول به اصالت دنیا یک ایدئولوژی است . قایلان و مبلغان ایدئولوژی آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور ماورای طبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می کنند و از اصول غیردینی و ضد دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت می کنند . (12)
روشن است که این کارکردها، از آن جهت مورد تاکید ماست که عده ای در شرایط و فضای امروزه با توجه به همین کارکردهای ایدئولوژی، آن را مورد انکار و تردید قرار داده اند و آن را ویژگی جوامع عقب مانده تلقی می کنند .
گفتنی است که کارکردهایی که ایدئولوژی مدرن در جوامع غربی عرضه می کند، به اعتقاد بعضی از محققین غرب، با کارکردهای گذشته دین به یک وجهی همسان می باشد . «بشلر» بر این باور است که:
«ایدئولوژی نقشی را ایفا می کند که در گذشته نظام های مستقل هر کدام به تنهایی انجام می دادند . از این جهت ایدئولوژی دیگر تنها سیاست نیست، بلکه اسطوره، مذهب، آداب و رسوم، اخلاق و حتی علم هم هست » . (13)
2 . ایدئولوژی دینی و مهندسی اجتماعی
در مقابل ایدئولوژی مادی و دنیوی، ایدئولوژی دینی قرار گرفته است که ارتباط دنیا و آخرت را از هم گسسته و منقطع تصور نمی کند . از این روی، در ساختار مهندسی توسعه تمدن دینی، برنامه ریزی اداره جامعه اسلامی بر محور ایدئولوژی دینی استوار بوده که همواره در مهندسی خود نسبت بین این جهانی و آن جهانی را ملاحظه کرده تا افراد جامعه در تمام شئونات حیات خود، در فضای دینی به زندگی خود ادامه دهند . بر اساس جهان بینی الهی، جهان ماهیت «از اویی » دارد . به این معنا که واقعیت جهان مساوی است با «از او بودن » .
جهانی که متاله می بیند، علاوه بر اینکه ماهیت «از اویی » دارد، ماهیت «به سوی اویی » هم دارد، بلکه این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند . هستی از نقطه ای که آغاز شده و تنزل یافته (قوس نزول) بار دیگر از خطی دیگر به سوی همان نقطه، صعود می نماید (قوس صعود) (14)
با بیان فوق روشن است که ایدئولوژی دینی بر این پایه از هستی شناسی، بایدها و نبایدها و نظام ارزشی خاصی را در همه حوزه های حیات جمعی، مورد توصیه و تاکید قرار می دهد .
سید قطب، در تبیین ویژگی های ایدئولوژی اسلامی یکی از مختصات و ویژگی های ایدئولوژی های اسلامی را جامعیت و همگانی بودن آن می شمارد . به این صورت که ایدئولوژی اسلامی تمام زوایا و جوانب زندگی فردی و اجتماعی انسان را صبغه دینی و ایدئولوژیکی می بخشد و همه امور و شئونات حیات انسان را پوشش می دهد; به گونه ای که نمی توان حضور و وجود ایدئولوژی را از آن حوزه ها تفکیک کرد . وی می نویسد:
اسلام با این خاصیت خود، صلاحیت آن را یافت که شاهراهی جامع و کامل برای زندگی باشد; شاهراهی که شامل اعتقاد در ضمیر و در سازمان «زندگی اجتماعی » است ... که این دو نه فقط با یکدیگر تعارض ندارند، بلکه لازم است به صورت آمیخته و متداخل و غیرقابل انفکاک باشند . زیرا این هر دو، حلقه واحدند و جدا کردن آنها از هم گسیختگی و تباه کردن هر دو است . (15)
در چنین حالی می توان جریان پرستش الهی را در سطح بالایی تضمین کرد و آن را توسعه داد . بر همین اساس:
در ایدئولوژی اسلامی فعالیتی انسانی که معنای عبادت بر آن منطبق نشود یا تحقق بخشیدن عبادت در آن فعالیت، خواسته نشده باشد، وجود ندارد . اسلام از آغاز تا انجام هدفش تحقق بخشیدن به معنای عبادت است و بس . در آیین اسلام تمام حقوق مدونه، حقوق اساسی، حقوق مالی، و قوانین جزایی و مدنی و قانون خانواده و سایر قوانین، جز تحقق بخشیدن به امر عبادت در زندگی انسان هدفی ندارد ... . (16)
البته روشن است که منحصر کردن ایدئولوژی، به نظام فکری و عقیدتی دنیوی و تنزل آن در حد منطق عملی حیات دنیوی، به یک قرائت حداقلی از دین می انجامد که دین را در حوزه شخصی و فردی مورد توجه قرار می دهد . در همین رابطه استاد محمد اسد (لئوپولد فایس) در بیان فرق جهان بینی اسلامی و جهان بینی های دیگر، با اشاره به توسعه مفهوم عبادت به تمام حوزه های حیات بشری، و نیز با اشاره به این نکته که اساسا تفکیک بین حوزه مادی و معنوی در اسلام، جایگاهی ندارد، می گوید: با تفکیک آن دو حوزه، رسیدن به غایت و هدف اسلامی مشکل خواهد شد . لذا دین اسلام با توجه به اینکه در بطن خود ایدئولوژی حاکم بر حوزه حیات دنیوی را دارا می باشد، می تواند غایت خود را در عرصه دنیوی ایفا کند .
... اسلام فقط مسئولیت رابطه میان خالق و خلق را که مربوط به ماورای طبیعت است، بر دوش ندارد، بلکه - لااقل با تاکیدی به همین اندازه - برای ارتباط میان فرد و جامعه نیز رسالت و برنامه دارد .
زندگی دنیا از دیدگاه اسلام، نه صدفی میان تهی و نه رویائی از جهان آخرت است; بلکه زندگی دنیا، یک واحد خود به خود کامل است ... اسلام علنا می گوید انسان در زندگانی فردی دنیوی می تواند به کمال مطلوب برسد; به شرطی که از تمام مواهب دنیوی زندگی دنیا، کمال استفاده را بکند . (17)
با این حال و با توجه به تفاوت بنیادی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی ثمرات و کارکردهایی در پی دارد که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد . ما در این مقطع، کارکردهای عمومی و فردی ایدئولوژی را مورد بحث قرار می دهیم . اگر چه لزوما این به معنای موفقیت کامل ایدئولوژی های بشری در ایفای نقش دین نیست، بلکه مراد توجه به ضرورت وجود ایدئولوژی از منظر کارکردهای آن است که تاکید می کند هیچ کنش در جامعه بدون یک پشتوانه ایدئولوژیکی، صورت نمی گیرد . لذا شکست و به بن بست رسیدن ایدئولوژی های غربی، چه در بعد سیاسی و چه در بعد اجتماعی و اقتصادی و جایگزینی مستمر آنها، نشانگر عدم توانایی ایدئولوژی های تک بعدی و ساحتی در ایفا کارکردهایی است که در حوزه دین تامین می شد . در این رابطه کلام «ژان بشلر» قابل توجه است:
«بشلر» با اشاره به اینکه ایدئولوژی های غربی، نظام فکری و عقیدتی انسان های عصر تجدد می باشد که بر اساس عقل و علوم و تکنولوژی بنیاد نهاده شده اند، به نقض و شکست ایدئولوژی های برآمده از عصر تجدد می پردازد و می نویسد:
البته در دوران کنونی، نادرستی و بیهودگی آن بر همگان ثابت شده است، ولی در گذشته هم همیشه افراد روشن ضمیر با چنین طرز تلقی ای مبارزه کرده اند برخی از نقاط ساختاری عقلانیت علمی، باعث شد که نتوانند نقشی را که بر عهده داشتند (حل تمامی مسائل) ایفا کنند . (18)
در عین حال بشلر به سه نقص و عیب اساسی ایدئولوژی های عصر تجدد، اشاره می کند:
یک . نمی توان ارزشی را بر مبنای عقل بنا کرد;
دو . تبیین های علمی، دارای محدودیت اند و هرگز مسائل بنیادی زندگی بشر را در بر نمی گیرند;
سه . علوم بشری، معرفت های جزئی موقتی هستند و نمی توانند مدعی حقیقت مطلقی باشند» . (19)
«آنتونی گیدنیز» (20) نیز در بحث جامعه و هویت شخصی در عصر تجدد، ظهور و پدید آمدن مباحثی همچون سیاست زندگی را مربوط به سیاست تصمیم گیری حوزه زندگی برای رهایی از سلطه نظام های پلکانی می داند که در حقیقت ارائه یک نوع ایدئولوژی خاص برای زندگی مدرن می باشد و علامت سؤالی می داند برای نظام های تجدد که بر مرجعیت درونی پا فشارند . «مسائل مربوط به سیاست زندگی، علامت سؤال مشخصی در برابر نظام های مجهز به مرجعیت درونی قرار می دهند . برنامه اجرایی سیاست زندگی که حاصل تاثیر رهایی بخش نهادهای مدرن است ، نماد جالبی از محدویت های تصمیم گیری بر حسب معیارهای درونی به دست می دهد; زیرا سیاست زندگی دقیقا همان پرسش های اخلاقی و وجودی را که نهادهای اصلی تجدد سرکوب کرده بودند; از نو به میدان می کشد و برجسته می کند ...» . (21)
لذا با توجه به کارکردهای ایدئولوژی که در هر نظامی می توان بر آن شاهد بود، تبعا انسان چنین احساس می کند که نظام های فکری و عقیدتی، چنان به زندگی بشر سایه افکنده اند که جدایی از آنها امکان پذیر نیست .
در تحلیل نهایی هرگونه شناخت - حتی شناخت علمی - بشری، دارای ماهیتی ایدئولوژیک و یا دست کم، در پایان کار، یعنی آنجا که زندگی به زبان عمل بازگردانده می شود، دارای خاصیت ایدئولوژیک است . (22)
کارکردهای عمومی
ایدئولوژی در سطح کلان به لحاظ تاثیرگذاری در سطح افکار عمومی و ایجاد انگیزه ها در حوزه عمل و ایجاد حرکت و جنبش های سیاسی و اجتماعی، بسیار حائز اهمیت است . در طول تاریخ وقوع تحولات و تغییرات عمده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، بدون یک انقلاب ایدئولوژیکی امکان پذیر نبوده است .
هر انقلابی، متناسب با بستر ویژه خود، یا تمسک به یک ایدئولوژی توانسته است توده ها را به تکاپو انداخته و آنان را در مسیر دگرگونی و تحول قرار دهد . ایدئولوژی از آنجا که از سطح وسیعی از قدرت اقناع و توجیه برخوردار است، کارکردهای ایدئولوژی را عهده دار می شود .
ایدئولوژی ها در شکل عمومی با داشتن نقش توجیهی و توصیفی در سطح بالا و ایجاد تعهد و تعبد نسبت به یک نظام فکری و عقیدتی، توانایی بسیج عمومی جامعه، ایجاد انقلاب های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و توانایی فروپاشی یک نظام را دارا می باشند .
ایدئولوژی ها همان گونه که در حفظ و انسجام وضعیت موجود، کارآمد می باشند، در دگرگونی و تغییر وضعیت موجود نیز به کار گرفته شوند .
«گی وشه » در این رابطه می نویسد:
از ورای اشکال مختلف کنشی که ایدئولوژی به خود می گیرد، می توان بعضی تاثیرات عمومی را نیز از آنها منتج نمود . می توان گفت که ایدئولوژی ممکن است هم بوجود آورنده دگرگونی باشد و هم با آن به مخالفت برخیزد . زیرا در عین حال هم ممکن است وحدت و یگانگی را به وجود آورد و هم اشتقاق و مخالفت و این خاصیت در حقیقت در ذات ایدئولوژی است که در عین حال هم پیوند دهنده باشد و هم جدایی طلبی را موجب گردد . (23)
گفتنی است ایدئولوژی حتی در آنجایی که برخلاف وضعیت موجود وارد عمل می شود و منتهی به یک طغیان اجتماعی و سیاسی می گردد، از بستر وحدت و انسجام در توده ها، که بواسطه ایدئولوژی جدید محقق می شود، عبور می کند، یعنی ایجاد دگرگونی و تحول در یک جامعه نیز لزوما از مسیر یک نظام فکری و عقیدتی معطوف به جریان تغییر، می تواند تحقق یابد .
ایدئولوژی در این مقاطع از یک سو همچون نقشه راهنما عمل می کند و به موضع گیری ها و جبهه گیری ها افراد جامعه و خود جامعه، سمت و سوی خاصی می بخشد، و از سوی دیگر تاثیر و کارکردهای خود را در حوزه عمومی بر روند تاریخ و حرکت و شتاب آن بر جای می گذارد . لذا در صورتی که از سوی حاکمان به کار گرفته شود، همچون پتانسیل و نیروی متراکم و ذخیره شده در بطن توده هاست که با آزاد شدن آن قدرت، ایجاد تحولات در مقیاس بزرگ تاریخی را داراست . روند تکاملی تاریخ و جوهره حرکت تاریخ را می توان در ایدئولوژی ها حاکم جستجو کرد; علی الخصوص ایدئولوژی هایی که از غنای درون دینی بهره مندند . از این جهت است که ایدئولوژی با ایجاد انگیزه های عملی، حرکت تاریخ را رقم می زند . بدون ایدئولوژی که به مثابه عاملی در دگرگونی اجتماعی و کنش تاریخی است «مک کله لند» آن را «تغییر ایدئولوژیکی » نامیده و «شومبارت دولوو» از آن به «تصویر راهنما» یاد می کند، روند استعمار زدایی نمی تواند تحقق یابد . این روند در واقع از نوع روند انقلابی است که فرو پاشی کامل ساخت استعماری را اعلام نموده و انرژی فردی و جمعی قابل ملاحظه را به کار می گیرد . (24)
ادامه دارد
پی نوشت:
1) مجموعه آثار 3، ص 36 .
2) ویژگی های ایدئولوژی اسلامی، ص 24 .
3) Thompson.
4) فرهنگ و ایدئولوژی مدرن، ص 14 .
5) فرهنگ و ایدئولوژی مدرن، ص 14 .
6) religion Iaigue.
7) ایدئولوژی چیست، ص 157 .
8) Raymond Aron.
9) Wilson.
10) Secularism.
11 Secularization.
12) فرهنگ و دین، ص 126 .
13) ایدئولوژی چیس؟ ، ص 303 .
14) مجموعه آثار (3)، صص 50 - 51 .
15) سید قطب، ویژگی ایدئولوژی اسلامی، ص 234 .
16) سید قطب، صص 235234 .
17) الاسلام علی مفتوق الطرق، صص 21 - 23، به نقل از: ویژگی های ایدئولوژی اسلامی .
18) ایدئولوژی چیست؟ ، صص 159 - 160 .
19) ایدئولوژی چیست؟ ، صص 159 - 160 .
20) Giddens Anthony.
21) تجدد و تشخص، صص 312 - 313 .
22) ما و مدرنیت، ص 209 .
23) تغییرات اجتماعی، ص 94 .
24) تغییرات اجتماعی، ص 212 و 213 . (با اندکی تصرف)