کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

جهاد در راه دفاع از جان، خانه و آزادی؛

منطق شهید مطهری در ماجرای فلسطین

12 ارديبهشت 1403 09:22

اسلام تایمز: چشم‌هایتان را باز کنید، گوش‌هایتان را باز کنید، هر حرفی را که‏ می‌‏شنوید فورا نگویید «می‌گویند چنین». آخر این «می‌گویند»‌ها ریشه‌هایش یک جاهای خطرناک است. تحقیق کنید، بعد از تحقیق هر چه که می‌خواهید بینکم و بین‌الله بگویید، اما بی‌‏تحقیق حرفی را نزنید!


ما امروز در ایرانی زندگی می‌کنیم که دفاع از فلسطین از آرمانی که باید برایش هزینه داد به یک وظیفه اداری و سازمانی تنزل کرده است. شاید از همین سخنرانی شهید مطهری هم از بس که جلوی چشم و گوش ما بوده به سادگی بگذریم. من می‌خواهم چند قدم از این سخنرانی فاصله بگیرم و با فاصله ببینمش و به اندازه یک یادداشت فشرده در پنج سرفصل در کنار شما محورهای مهم دیدگاه شهید مطهری درباره ماجرای فلسطین را مرور کنیم.
 
«عصر روز نهم آوریل 1948 ناگهان نعره‌های گوش‌خراش بلندگوهای اسرائیل در روستای دیریاسین که در کنار بیت‌المقدس واقع است، پیچیده و با ارعاب و تهدید، مردم را دعوت به تخلیه دهکده و بیرون رفتن و دست شستن از دار ‌و‌ ندار خود می‌کردند. مردم بی‌دفاع، گیج و حیران و مضطرب، برای فهمیدن علت حادثه به هر سو می‌دویدند. جنایت‌پیشه‌های وحشی عده‌ای از دختران عرب را اسیر کردند و لخت و عریان در کامیون‌های بی‌سرپوش ریختند و در شهرهای یهودی مخصوصا در شهر بیت‌المقدس جدید از بین مردم عبور می‌دادند و یهودیان رذل و پست از آنان عکس می‌گرفتند. این جنایت وحشیانه دنیا را تکان داد. جمعیت صلیب سرخ بین‌المللی آقای دیگنیر را برای مطالعه وضع این روستا فرستاد. یهودیان پس از اطلاع یک روز موعد بازدید را به عقب انداختند و در ظرف یک روز تا آنجا که توانستند آثار جنایت را محو کردند و مخصوصا اجساد مثله‌شده یکصد و پنجاه نفر را در چاهی ریختند و در آن را بستند.»

این آغاز اعلامیه‌ای است که 19 اردیبهشت ماه 1349 در بازار تهران پخش شده و سه حساب مشترک میان علامه طباطبایی، استاد مطهری و سید‌ابوالفضل موسوی‌زنجانی در بانک ملی، بانک بازرگانی و بانک صادرات برای جمع‌آوری کمک به فلسطینی‌ها معرفی شده بود. سخنرانی مشهور شهید مطهری درباره فلسطین در روز 27 اسفند 1348 به کرات از صدا‌و‌سیما پخش شده و خود من مثل خیلی از شما هر بار که پاهایم برای شرکت در راهپیمایی روز قدس شل شده زورم به نهیب این سخنرانی نرسیده است. خیلی‌ها نمی‌دانند این سخنرانی در روز عاشورا با هدف ترغیب مردم به انفاق واجب در راه فلسطین ایراد شده است. 7 اردیبهشت 1349 مصادف با اربعین سیدالشهدا(ع) شهید مطهری خبر افتتاح حساب به نیت کمک به مردم مظلوم فلسطین را روی منبر اعلام کرد. ساواک که پس از سخنرانی اول ایشان را بازداشت کرده بود، بعد از اعلام افتتاح حساب در سخنرانی دوم هر سه نفر را احضار کرد و مانع ارسال کمک‌ها شد. با تدبیر شهید مطهری قبضی از آیت‌الله سید‌کاظم شریعتمداری گرفته شد و پول‌های جمع‌آوری‌شده در مکه به فلسطینی‌ها تحویل داده شد.

یکی از عوامل کاهش ارزشمندی، میزان وفور و دسترسی است. مثلا طلا از آهن قیمت بیشتری دارد چون آهن از فراوانی برخوردار است. ما امروز در ایرانی زندگی می‌کنیم که دفاع از فلسطین از آرمانی که باید برایش هزینه داد به یک وظیفه اداری و سازمانی تنزل کرده است. شاید از همین سخنرانی شهید مطهری هم از بس که جلوی چشم و گوش ما بوده به سادگی بگذریم. من می‌خواهم چند قدم از این سخنرانی فاصله بگیرم و با فاصله ببینمش و به اندازه یک یادداشت فشرده در پنج سرفصل در کنار شما محورهای مهم دیدگاه شهید مطهری درباره ماجرای فلسطین را مرور کنیم.

1. ماجرای فلسطین چیست؟
یهودی‌هاى دنیا بعد از اینکه در نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا خصوصا در روسیه و آلمان زجر و شکنجه و آزار مى‏بینند، ایده «خانه‌ای برای یهودی‌ها» را طرح می‌کنند. صهیونیسم به‌عنوان یک اندیشه و حزب سیاسی مى‏گوید تا وقتى که ما در اطراف دنیا متفر‌ق هستیم، در هر جا اقلیتى هستیم، سرنوشت ما همین است. ما باید مرکزى را انتخاب کنیم و همه‏ یهودی‌ها آنجا جمع شوند. ابتدا آرژانتین و اوگاندا به‌عنوان کشور یهودی انتخاب شد و به نتیجه نرسید و درنهایت با این ادعا که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما (داود و سلیمان) براى مدت موقتى در آنجا سلطنت کرده‏اند، فلسطین را به‌عنوان ارض موعود خود انتخاب کردند. سرزمین فلسطین نه قبل از اسلام نه بعد از اسلام به یهود تعلق نداشت. روزى که مسلمین فلسطین را فتح کردند، در اختیار مسیحی‌ها بود نه یهودی‌ها؛ و اتفاقا یکی از شروط مسیحی‌ها برای مصالحه با مسلمین این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. ما با شما زندگى مى‏کنیم ولى با یهود زندگى نمى‏کنیم. جنگ جهانی اول که پیش مى‏آید، متفقین با عثمانی‌ها مى‏جنگند.
با تحریک متفقین، اعرابی که از حکومت عثمانى‏ به ستوه آمده بودند از داخل، علیه حکومت عثمانى‏ جنگیدند. انگلیسی‌ها به اینها قول قطعى دادند که ما به شما استقلال مى‏دهیم به شرط اینکه به نفع ما با عثمانی‌ها بجنگید. در خلالى که این بدبخت‌هاى نادان ناآگاه داشتند با دولتِ تا حدودى اسلامی خودشان مى‏جنگیدند، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهیونیسم محکم کرد که فلسطین را در قلب کشورهاى اسلامى به شما مى‏دهیم. جامعه ملل به وجود مى‏آید و در ماده 22 پیمان ورسای تصویب مى‏شود:«مناطقى که درنتیجه جنگ، از دول بزرگ جدا شده و از تحت سلطه آنها خارج گردیده و کشورهاى کوچکى که اهالى آنها به تنهایى و به قدرت خود در معرکه حیات جدید نمى‏توانند مستقل و پابرجا بمانند مشمول آن اصل از پیمان هستند که مى‏گوید: «خیر و صلاح و پیشرفت این ملل ودیعه مقدسى به گردن تمدن جدید است» و باید در این پیمان موادى گنجانده شود که اداى حق این ودیعه را تضمین کند.» ارثیه عثمانی میان فاتحان جنگ جهانی اول تقسیم شد. از جمله جاهایى که انگلستان گرفت فلسطین بود. انگلستان رسما قیم، سرپرست و کفیل سرزمین فلسطین شد. انگلستان براساس بیانیه بالفور با این شرط که هیچ عملی انجام نشود که حقوق مدنی و مذهبی جمعیت غیریهودی ساکن فلسطین را به خطر بیندازد، فلسطین را به صهیونیست‌ها سپرد. «صهیونیست‌ها» یعنى یهودیانى که در اطراف و اکناف دنیا زندگى مى‏کردند و جامع مشترک‌شان تنها مذهب بود، فقط به دلیل اینکه فرنگی‌ها به اینها زجر داده‏اند و اینها دنبال نقطه‏اى مى‏گردند که آنجا جمع شوند، و به دلیل اینکه مردم خیانت‌پیشه‏اى هستند، و به دلیل‏ اینکه کتاب مقدس‌شان به آنها اجازه داده که اگر به سرزمینى رفتید، رحم نباید در شما وجود داشته باشد و از هیچ وسیله‏اى براى پیشبرد هدف‌تان امتناع نکنید، با مساعدت انگلستان وسیله مهاجرت‌شان به این سرزمین تامین شد. زمین‌ها را خریدند درحالى‏که یهودى بومى در فلسطین بیش از پنجاه هزار نفر نبود و یهودیان اروپایى و آمریکایى که آمدند، از جمله بدبختی‌هایى که به وجود آورده‏اند این است که سربارِ یهودیان اصیلى هستند که حق دارند در آنجا زندگى کنند. یک عده روشنفکر در میان اعراب قیام کردند، انقلاب کردند. اینها را کشتند، اعدام کردند، به دار کشیدند. مرتب یهودی‌ها را فرستادند.

همین‏که عده زیاد شد، اسلحه زیادى هم در میان‌شان پخش کردند. بعد اینها افتادند به جان مسلمانان بومى؛ کشتند و زدند و بعد هم آواره کردند. پشت سر یکدیگر، از کشورهاى اروپایى مهاجرت مى‏شد. آمدند و آمدند. این یهودیانى که شما امروز اسم‌شان را مى‏شنویدآخر ببینید اینها از کجاى دنیا آمده‏اند؟! امروز در حدود هشت میلیون نفر فلسطینی، آواره از خانه و زندگى‏شان هستند. این روایت مفید و مختصری است که استاد مطهری در شرح ماجرای فلسطین و تشکیل دولت جعلی اسرائیل ذکر کرده است. (حماسه حسینی، ج1، صص272-271 و یادداشت‌های استاد مطهری، ج1، ص131)

2. آیا فلسطین مساله‌ای عبری-عربی است؟
شما مى‌بینید مى‌خواهند به نام عربیت و قومیت عربى با اسرائیل مبارزه کنند، در صورتى که خود اسرائیل روى قومیت و نژاد نیست، اساسش روی مذهب است و از احساسات مذهبى به منتهای مراتب استفاده مى‌کنند. یک نویسنده پاکستانى گفته بود: «در جنگ شش روزه 1967 اعراب و اسرائیل، مذهب بر ملیت پیروز شد.» مقصودش این بوده است که اسرائیل بر مبناى صهیونیسم که اساسش مذهب است بر عرب که تکیه‌اش روى قومیت عربى است پیروز شد. سال 1347 شمسی در یکى از مجامع سخنرانى در «رابطة العالم الاسلامى» محمود صواف بعد از آنکه تاریخچه فلسطین را از ابتدا مخصوصا در دوره اسلامى در جنگ‌هاى صلیبى تا زمان حاضر نقل می‌کند از اینکه نیروى اسلام را از معرکه خارج کردند و به جاى آن نیروى عربیت گذاشتند، انتقاد کرده است. این مبلغ برجسته عراقی فریاد ‌کشید و ‌گفت: «اَلاْسْلامُ لَمْ یدْخُلِ الْمَعْرَکةَ قَطُّ»؛ به خدا قسم که اسلام در این معرکه اصلا داخل نشد و دخالت نکرد و راهى به آن ندادند. در حالی که همیشه نیروی اسلام حامی فلسطین بوده نه عربیت و امروز عربیت را جایگزین اسلام کرده‌اند. (اسلام و مساله ملیت صص۳۰-۲۹ و یادداشت‌های استاد مطهری، ج8، ص۸۰)

3. فلسطین، همبستگی اسلامی و تقصیر مسلمانان
قرآن کریم در آیه 65 سوره انعام می‌فرماید: «قُلْ هوَ الْقادِرُ عَلی‏ ان یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذابا مِنْ فَوْقِکمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ ارْجُلِکمْ أوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً» بگو او تواناست که بر شما عذابی از آسمان یا زمین فرستد یا شما را به اختلاف کلمه و پراکندگی درافکند و بعضی را به عذاب بعضی گرفتار کند. بنگر چگونه ما آیات خود را به طرق مختلف بیان می‌کنیم، شاید مردم چیزی بفهمند.

استاد مطهری وضع امروز مسلمین را روزگاری نحس و مصداق عذابی می‌داند که حاصل قرن‌ها قدم برداشتن مسلمین در راه جدایی و دشمنی و تحریک اعصاب علیه یکدیگر است. شاید شما احساس عذاب نکنید ولی به نص قرآن مجید ما مردم معذبی هستیم، مردمی هستیم که خودمان به جان یکدیگر افتاده‌ایم. ما ملل مسلمان، امروز در ایام نحسات به‌سر می‌بریم. مظهر اعلای آن عذاب الهی اسرائیل است. رواج اندیشه قومیت‌‏پرستی و ملیت‏‌پرستی و به اصطلاح، ‌ناسیونالیسم،‌ که به صورت‌های پان‏‌عربیسم، پان‏‌ایرانیسم، پان‌‏ترکیسم، پان‏‌هندوئیسم و... در کشورهای اسلامی با وسوسه استعمار تبلیغ شد، و همچنین سیاست تشدید نزاع‌های مذهبی شیعه و سنی، و همچنین قطعه‏‌قطعه کردن سرزمین اسلامی به صورت کشورهای کوچک و قهرا رقیب، همه برای مبارزه با آن اندیشه ریشه‌کن‌کننده استعمار یعنی «اتحاد اسلام» بوده و هست. شما الان ببینید آسیبی که مسلمین در فلسطین می‌بینند، آن اندازه‌ای که خود مسلمان‌ها دخالت دارند بیشتر است یا اسرائیل که یک دشمن خارجی است؟ الان خطر سربازهای اردن برای چریک‌های آواره بیشتر است یا خطر سرباز اسرائیلی؟ و همیشه چنین بوده و چنین هست. به اندازه‌ای که ما مسلمین خودمان علیه یکدیگر فعالیت می‌کنیم دشمنان ما علیه ما فعالیت نمی‌کنند. چندی پیش مرد روحانی عالمی گفته بود هیچ فرق نمی‌کند که فلسطینی‌ها اسرائیلی‌ها را بکشند یا اسرائیلی‌ها فلسطینی‌ها را بکشند! قرآن کریم در آیه 73 سوره انفال می‌فرماید: «وَ الَّذینَ کفَروا بَعْضُهمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ الّا تَفْعَلوه تَکنْ فِتْنَةٌ فِی الْارْضِ وَ فَسادٌ کبیرٌ» آنان که کافر شدند نیز دوستدار و مددکار یکدیگرند و شما مسلمین اگر آن را (که خدا دستور داده از اتفاق و اخوت و...) کار نبندید همانا فتنه و فسادی بزرگ روی زمین رخ خواهد داد. قرآن اینچنین می‌گوید اما ما می‌گوییم اسرائیل که الَدُّالْخِصام مسلمین است یعنی مسلمین دشمنی عنودتر و خطرناک‌تر از اسرائیلی‌ها ندارند، هیچ فرق نمی‌کند که آنها فلسطینی‌ها را بکشند یا فلسطینی‌ها آنها را! بعد هم می‌خواهیم یک ملت سعادتمند باشیم. من با شنیدن این حرف یاد آن حدیث معروف در تفسیر امام عسکری(ع) افتادم. امام راجع‌به بعضی از آنهایی که نام‌شان علماست و در آخرالزمان پیدا می‌شوند، می‌فرماید: «همْ اضَرُّ عَلی‏ ضُعَفاءِ شیعَتِنا مِنْ جَیشِ یزیدَ عَلَی الْحُسَینِ بنِ عَلِی عَلَیه السَّلامُ وَ اصْحابِه»‏ یعنی ضرر اینها بر امت اسلام از لشکر یزید بر حسین بن علی(ع) بیشتر است. واقعا هم همین‌طور است. آدمی که این فکر را در میان مردم تبلیغ کند، ضررش بر اسلام از لشکر یزید بر امام حسین کمتر نیست.

به‌نظر استاد مطهری علت اینکه دولت‌های بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمی‌اندیشند، این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد. آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است؛ می‌گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد، همبستگی و همدردی ندارد. می‌گوید یهودی که برای پول می‌‏میرد، جز پول چیزی را نمی‌شناسد، خدایش پول است، زندگی‌اش پول است، حیات و مماتش پول است، به یک چنین مساله‌ حساسی که می‌رسد روزی یک میلیون دلار به هم‌کیشانش کمک می‌کند ولی 700 میلیون مسلمان دنیا کوچک‌ترین کمکی به همکیش خود نمی‌کنند. شهید مطهری حتی همبستگی یهودیان آمریکایی را تحسین کرده و می‌گوید شما در روزنامه‌های خودمان می‌خوانید که در آمریکا بیش از 380 کمیته جمع‌آوری اعانه برای اسرائیل وجود دارد. من از این نظر اینها را تقدیر می‌کنم که ملت بیداری هستند، برای خودشان دارند کار می‌کنند. این ملت می‌فهمد که راهش همین است. هر مردمی در هر محله‌‏ای، در هر گوشه‌‏ای هستند، خودشان باید بنشینند، فکر کنند، کار کنند، آگاهی و اطلاع به‌دست آورند، عاقبت را بیندیشند. این آگاهی است و تحصیل آگاهی واجب است. این قدرت است و تحصیل قدرت واجب است. (آشنایی با قرآن ج۳ ص۱۹۷- 15 گفتار ص۱۴۷- 15 گفتار ص۷۵- بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدساله اخیر ص۳۱-حماسه حسینی ج۱ ص۲۷۵- حماسه حسینی ج۱ ص۲۹۲).

رفتار تبعیض‌آمیز آمریکا و دولت‌های غربی در مقابل جنگ اوکراین و بمباران غزه تایید همین تحلیل است. هنوز هم در مقابل همبستگی دشمنان اسلام اختلاف مسلمین قرار دارد. هنوز هم اینقدری که مسلمین از دولت‌های خودی ضربه می‌خورند از دولت‌های غربی لطمه نمی‌بینند. به‌جای ایستادن طرف هم‌کیش‌شان دست به عادی‌سازی با ظالم می‌زنند، مناسبات اقتصادی‌شان را با اسرائیل تقویت می‌کنند. طوری که اظهارنظر و محکومیت زبانی بعضی از دولتمردان کشورهای اسلامی را باید دستاورد تلقی کرد.

4. جهاد در راه دفاع از جان، خانه و آزادی
جهاد در اسلام موارد متفاوتی دارد. در یک مورد می‌گویند اجازه امام معصوم شرط نیست. تقریبا نظیر همین وضعی که الان اسرائیل به‌وجود آورده که سرزمین مسلمین را اشغال کرده است. در اینجا بر مسلمین اعم از زن و مرد، آزاد و غیر آزاد و دور و نزدیک واجب است در این جهاد که اسمش دفاع است شرکت کنند و هیچ موقوف به اذن امام نیست. می‌گوییم «اعم از دور و نزدیک» چون شهید ثانی در مسالک الافهام، ج1، ص116 می‌گوید: «وَلا یخْتَصُّ بِمَنْ قَصَدوه مِنَ الْمُسْلِمینَ بَلْ یجِبُ عَلی‏ مَنْ عَلِمَ بِالْحالِ النُّهوضُ اذا لَمْ یعْلَمْ قُدْرَةَ الْمَقْصودینَ عَلَی الْمُقاوَمَةِ»، این جهاد به افرادی که سرزمین‌شان، مال‌شان، جان‌شان، ناموس‌شان مورد تجاوز قرار گرفته‌ اختصاص ندارد، بلکه بر هر مسلمانی که اطلاع پیدا کند واجب است مگر اینکه بداند که آنها خودشان کافی هستند، خودشان دفاع می‌کنند، یعنی قدرت دشمن ضعیف است و قدرت آنها قوی است و نیازی ندارند، و الا اگر بداند نیاز به وجود او هست واجب است و هر چه که نزدیک‌تر به آنها باشند واجب‌تر است یعنی وجوب موکد می‌شود (سیری در سیره ائمه اطهار ص۵۹).

مبارزه برای آزادی فلسطین و دفاع از خود و خانه از مبارزه‌ای به پشتوانه ملیت، عربیت و گرایش‌های سوسیالیستی به مبارزه به پشتوانه جهاد اسلامی تبدیل شده است. یاسر عرفات یا به قول فلسطینی‌ها ابوعمار مبارزی بود که از لحاظ ایدئولوژی ملی‌گرا و سوسیالیست عربی محسوب می‌شد. مصالحه و مذاکره او با اسرائیل در پیمان اسلو و کمپ‌دیوید‌2 حجت موجهی است برای هر کسی که فکر می‌کند اسرائیل درکی از صلح دارد. ابوعمار که پس از سال‌ها مبارزه سلاحش را زمین گذاشت و پرچمش را برای صلح بالا برد و همراه اسحاق رابین، جایزه صلح نوبل را هم دریافت کرد وقتی با زیاده‌خواهی‌های اسرائیل در برابر گذشت او از حقوق مسلم‌شان مواجه شد، ضمن اعلام شکست مذاکرات سه‌بار گفت الجهاد الجهاد الجهاد. البته اسرائیلی‌ها ابتدا حصرش کردند و بعد نیز دست به ترور بیولوژیک عرفات زدند تا از سر راه برداشته شود. اگر کسی هشتگ نه به جنگ می‌زند یا حماس و اسرائیل را دو طرف مقصر ماجرا قرار می‌دهد، اول تاریخ بخواند و بعد از آن با خودش فکر کند هیچ جنگ و تجاوزی بدون تعیین و تنبیه متجاوز و اشغالگر پایان نخواهد یافت. همه کسانی که ژست انسان‌گرایی و بی‌طرفی گرفته‌اند نه در نام نه در عنوان و جایگاه و نه در دانش به گرد پای ژان پل ساتر، فیلسوف اگزیستانس قرن بیستم نمی‌رسند. به تعبیر شهید مطهری اگر انسان‌گرایی و اومانیسم صورتی بی‌محتوا باشد، نتیجه‌اش همان انسان‌گرایی سارتر است که هرچندی یک‌بار او را می‌بینیم که بر مظلومیت اسرائیل اشک تمساح می‏ریزد و از ستم اعراب، به‌خصوص آوارگان فلسطین، ناله‏ها سر می‌دهد (انسان در قرآن ص۷۲). جنگیدن برای دفاع از خود مقدس است، اگر دفاع از ملت باشد چون جنبه شخصی به جنبه ملی تبدیل می‌شود مقدس‌تر است و مقدس‌ترین جنگ‌ها جنگی است که به‌عنوان دفاع از حقوق انسانیت صورت گرفته باشد.

5. اسرائیل شمر زمانه ما
به‌نظر شهید مطهری قضایایی نظیر فلسطین باید روی منابر به اطلاع مردم رسانده شود. سخنگوی دین، خطبا و اهل منبرند. امام رضا فرمودند: «وَ یخْبِرُهمْ بِما یرِدُ عَلَیهمْ مِنَ الْآفاقِ مِنَ الْاحْوالِ الَّتی فیها الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ» آنچه در نقاط دوردست، آنچه در زیر پرده می‌گذرد به مردم بگویند. کلام امام رضا جدی است. ما باید بدانیم ماتریالیسم چه فعالیت‌هایی دارد، صهیونیسم چه فعالیت‌هایی دارد. اطلاع و آگاهی از اینها و گفتن و بازگو کردن اینها واجب است. باید بدانند بر سر برادران مسلمان‌شان در شهرهایی که سابقا جزء ایران بود و امروز جزء کشورهای کمونیستی است، چه می‌گذرد. باید بدانند در ترکستان شرقی بر مسلمانان چه می‌گذرد. باید بدانند وضع مسلمین در کشمیر چگونه است. آوارگان فلسطینی در چه وضعی هستند و اسرائیل چه خطر بزرگی برای عالم اسلام است. منبر حسین بن علی(ع) اگر این‌طور باشد، می‌تواند حافظ اسلام باشد. فلسفه عزاداری حسین بن علی اینهاست، و الا چه فایده‌ای به حال حسین بن علی که برایش گریه کنیم؟ او چه احتیاجی دارد به گریه ما و شما؟ حسین بن علی می‌خواهد نام او و مکتب او زنده باشد، در مکتب او با هر باطلی بجنگیم، با کمونیسم بجنگیم؛ با ظلم، با بی‏‌عدالتی، با فساد، با فحشا، با قمار، با مسکرات مبارزه کنیم.
«اشْهدُ انَّک قَدْ اقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیتَالزَّکوةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهیتَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ جاهدْتَ فِی الله حَقَّ جِهادِه‏»، باز هم مگر ذکر تو و نام تو و یاد تو ما را به حرکت درآورد.
«یا لَیتَنا کنّا مَعَکمْ فَنَفوزَ مَعَکمْ.» آرزوی شرکت در حادثه‌ای که از آن 1380 سال، گذشته معنی ندارد. اینها برای این است که ما همیشه به خودمان تلقین کنیم و حسین بن علی را به‌صورت یک مکتب زنده حفظ کنیم. اگر شخص حسین بن علی مرد، مکتب او زنده است. در مکتب حسین و در زیر لوای حسین مبارزه کنیم، در سایه حسین در راه حق قدم برداریم (10 گفتار، صص279-277).

البته شهید مطهری این حرف را در روزگار طاغوت زده و در مواضع دیگر تصریح کرده تبلیغ منحصر به منبر و روحانیت نیست و همه وسایل اعم از کتاب، فیلم و تئاتر می‌توانند رسانای حق باشند. شما فیلم بازمانده زنده‌یاد سیف‌الله داد را تماشا کنید! کار چند منبر و چند همایش و چند صد میلیارد بودجه سازمانی را می‌کند؟ اگر امروز حاکمیت در دست روحانیون است و سازمان‌ها و دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها برای تبلیغ امر دینی تاسیس و تشکیل شده و وضع تبلیغ خوب نیست، اصل حرف از میان نمی‌رود. در‌واقع وظیفه از من و شما ساقط نمی‌شود. صدا‌و‌سیما و روحانیت یک‌صدم الجزیره برد رسانه‌ای ندارد؟ باشد. ذهن نوجوان و جوان ما امروز از شبکه اجتماعی و ایران‌اینترنشنال و منوتو ساخته می‌شود؟ باشد.

شهید مطهری می‌گوید علی شیعه جاهل نمی‌خواهد، علی شیعه‏‌ای که حقه‌بازها و یهودی‌ها و جهودها بیایند برایش شایعه درست کنند و مثل برق در میان این مردم ساری و جاری شود، نمی‌خواهد و از او بیزار است. چشم‌هایتان را باز کنید، گوش‌هایتان را باز کنید، هر حرفی را که‏ می‌‏شنوید فورا نگویید «می‌گویند چنین». آخر این «می‌گویند»‌ها ریشه‌هایش یک جاهای خطرناک است. تحقیق کنید، بعد از تحقیق هر چه که می‌خواهید بینکم و بین‌الله بگویید، اما بی‌‏تحقیق حرفی را نزنید! (سیری در سیره ائمه اطهار صص۴۴ و ۴۵).
تا جایی که توانستم پای قلم خودم را از متن بیرون کشیدم و همان حرف‌های شهید مطهری را با تلخیص و سر و شکلی مرتب‌تر تقدیم شما کردم.
همراه با جمهوری اسلامی یا در برابر جمهوری اسلامی، با رسانه و بدون رسانه، با دلخوری یا بدون دلخوری از وضع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خودمان، خسته از زندگی در خاورمیانه‌ و دلبسته به زندگی در جهان متمدن حقوق بشری، فلسطین در برابر وجدان ماست.

آغاز این نوشتار با کلام شهید بود و پایان آن هم با کلام همان شهید باشد.
«من وظیفه خودم را عمل کردم. وظیفه من فقط گفتن بود و خدا می‌داند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود.»
 


کد مطلب: 1132292

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.com/fa/article/1132292/منطق-شهید-مطهری-ماجرای-فلسطین

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.com